در ادامه‌ی پرونده‌ی «عکاسی ایران در خارج از ایران» با نیوشا توکلیان یکی از کیوریتورهای نمایشگاه «ایران؛ سال ۳۸» گفت‌وگویی ترتیب دادیم تا علاوه بر اینکه شناختی دقیق‌تر از روندِ شکل‌گیری و اهداف نمایشگاه مذکور، به‌دست آوریم، از زاویه دید برگزارکنندگان، این نمایشگاه را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. متأسفانه به دلیل مشغله‌کاری ایشان و سفری که در پیش داشتن به اجبار گفت‌وگو به صورت مکتوب انجام شد.



  خانم توکلیان ممنون از اینکه وقت گذاشتید تا در مورد نمایشگاه «ایران؛ سال ۳۸» گفت‌وگویی داشته باشیم. به‌عنوان اولین پرسش شاید بد نباشد از چگونگی و چرایی شکل‌گیری ایده‌ی نمایشگاه «ایران؛ سال ۳۸» شروع کنیم. برای مثال پیشنهاد فضایی برای نمایشِ آثار عکاسان ایرانی به‌عنوان بخش جانبی فستیوال عکس آرل از جانب شما بود یا دعوتی از سوی نهادی خاص بوده؟ در کل جرقه‌ی شکل‌گیری این نمایشگاه کجا و چرا زده شد؟

  پیش از شروع باید به این نکته اشاره کنم که این نمایشگاه یکی از بخش‌های اصلی فستیوال عکس آرل بوده و نه بخش جانبی که در سؤال شما ذکر شده است. اما درباره چگونگی شکل‌گیری باید بگویم که رییس فستیوال آرل، آقای سم سورتزی طی تماسی از خانم قباییان و من خواستند که نمایشگاهی راجع به عکاسی ایران برای فستیوال آرل ترتیب دهیم. همان‌طور که می‌دانید این فستیوال، یکی از مهم‌ترین و شاید اولین فستیوال معتبرِ عکس در دنیاست. که چنین درخواستی از سمت رییس فستیوال، بسیار خوشحال‌کننده بود. شاید برای اولین‌بار بود که قرار شد عکاسان ایرانی در فستیوالی که مخاطبش  شامل بخش اعظمی از عکاسان، گالری‌داران، هیأت‌های موزه‌های معتبر دنیا و… است، حضور داشته باشند و کارهایشان را برای نمایش ارائه کنند. در دنیای عکاسی، چشم‌های بسیاری از حرفه‌ای‌ها خیره به فستیوال آرل است که ببینند چه کسانی به آنجا می‌آیند و چه‌کارهایی ارائه می‌شود.

 


  تجربه‌ی همکاری با خانم قباییان چطور بود؟ درخواست همکاری از طرف ایشان مطرح شد یا از قبل قرار بر نوعی انتخاب مشترک بود؟ از نحوه‌ی این همکاری برایمان بگویید.

  من و خانم قباییان توسط رییس فستیوال برای نمایشگاه گردانی انتخاب شده بودیم و همکاری بسیار خوب و حرفه‌ای داشتیم.

 



  مشکل خاصی در مراحل آماده‌سازی و فراهم کردن مقدمات لازم برای برپایی نمایشگاه نداشتید؟ مثلاً از لحاظ زمانبندی، فرصت کافی برای پژوهش یا گرفتن مشاوره از افراد صاحب نظر در اختیار داشتید؟ یا اینکه امکان جمع‌آوری تمام عکس‌هایی که قصد داشتید به نمایش بگذارید به آسانی فراهم شد؟

  از زمانی که رییس فستیوال با ما تماس گرفتند تا زمان تحویل کارها، چهار ماه فرصت داشتیم. یک ماه و نیم اول به فکر کردن و تصمیم‌گیری درباره‌ شکل نمایشگاه‌گردانی، پژوهش و مشاوره با صاحب‌نظرانی که نظراتشان برایمان مهم بود و جهان‌بینی لازم برای این کار را داشتند، گذشت و بعد هم رییس فستیوال، برای آشنایی با عکاسی ایران به تهران سفر کردند. پس از دیدن عکس‌ها، ملاقات بعضی از عکاسان و دیدن آثاری که انتخاب کرده بودیم ایران را ترک کردند و مرحله جمع‌آوری فایل‌های اصلی برای چاپ شروع شد.

 

   با توجه به همگون و همدست نبودن آثار عکاسان حاضر در این نمایشگاه (چه بر اساس سابقه هنرمندان و چه بر اساس نوع و کیفیت آثارشان و حتی تفاوت نسلی مابین عکاسان) این پرسش پیش می‌آید که انتخاب هنرمندان بر چه اساسی بوده است؟ آیا فقط از آرشیو شخصی خودتان استفاده کردید، آرشیو گالری راه ابریشم یا پیشنهاد افراد و نهادهایی خاص در این انتخاب دخیل بوده است؟ اصلاً به این ناهمگونی اعتقاد دارید و نسبت به نتیجه‌ی موردنظرتان چه ارزیابی در مورد آن دارید؟

  من این ناهمگونی که از آن صحبت می‌کنید را به هیچ‌وجه در آثار این نمایشگاه نمی‌بینم. سؤال شما شاید از بسته‌بودن فضای عکاسی در ایران می‌آید که علت آن می‌تواند دسترسی با واسطه به منابع ترجمه شده باشد. اغلب افراد، کمتر از اتفاقات متأخر دنیای عکاسی باخبر می‌شوند و اگر هم باخبر شوند متأسفانه این اتفاق با تأخیر رخ می‌دهد. وقتی من از عکاسانی که نظرشان را در عکاسی قبول دارم،  مثل یکی از عکاسان آژانس عکس مگنوم، درباره نمایشگاه مشاوره گرفتم، بسیار نظر مثبتی درباره عکس‌ها داشتند. توصیف او از نمایشگاه این چنین بود «این نمایشگاه مانند کشوری است که مردمش با گویش‌های متفاوت صحبت، اما با یک زبان مشترک تعامل می‌کنند.» او به‌غیر از چند عکس که به آن‌ها نقد داشت، کلیت مجموعه را تأیید می‌کرد و برای من این تأییدیه مهم‌تر از هرچیز دیگری بود، به هرحال ایشان عکاسی با نیم‌قرن تجربه و یکی از مهمترین کلکتورهای عکس دنیا بود که به این نمایشگاه و عکس‌های آن چنین تأییدی می‌داد.

 

   اگر اشتباه نکنم آثار حاضر در نمایشگاه در هشت بخش جداگانه و از هم تفکیک شده به نمایش در آمدند. از قضیه و منطق این دسته‌بندی‌ها برایمان بگویید. خصوصاً اینکه نام‌گذاری بخش‌ها بر چه اساسی صورت گرفت؟

  بله نمایشگاه شامل هشت قسمت بود، که این تقسیم‌بندی در کتاب نمایشگاه هم وجود دارد. این نمایشگاه راجع به عکاسان معاصر ایران بود و ما به‌عنوان نمایشگاه‌گردان فکر کردیم که باید واقعیت عکاسی ایران را با تمام قوت‌ها و ضعف‌هایش نشان دهیم. دوره تاریخی سی و هشت ساله پس از انقلاب را انتخاب کردیم. دشواری کار این بود که مسئولین فستیوال از ما خواسته بودند که نمایشگاهی از عکاسی ایران برگزار کنیم. ما می‌توانستیم در آسان‌ترین حالت، ده عکاس سرشناس ایرانی را انتخاب کنیم و آثارشان را به آرل ببریم.  ولی ترجیح ما این بود که نسل جدید عکاسی هم امکانی برای دیده شدن داشته باشد، پس تعارفات معمول ایرانی و کسوت پروری را کنار گذاشتیم. اما طبقه‌بندی بخش‌های نمایشگاه بر اساس کانسپت آثار بود. آثار را براساس مضمون و نزدیکی معنایشان در هشت گروه دسته‌بندی کردیم. من به‌عنوان یک عکاس که داشتم نمایشگاه‌گردانی می‌کردم مسلماً با خانم قباییان اختلاف سلیقه‌هایی داشتم ولی با مسالمت و گفت‌وگو به انتخاب‌های مشترک رسیدیم و آثار را به این شکل دسته‌بندی کردیم.

 


  در متن نمایشگاه، عکاسی به عنوان بدیلی برای شعر فارسی در دوران مدرن دانسته شده است که چگونگی و دلایل آن مبهم به نظر می‌رسد یا حداقل به نظر می‌رسد نیاز به توضیحی مبسوط و تئوریک دارد. طرح این شباهت بر چه اساسی شکل گرفت؟ از طرح چنین مسئله‌ای در بیانیه نمایشگاه، هدف مشخص و خاصی داشتید؟

  خب به‌هرحال کتاب این نمایشگاه، به زبان فرانسه است. متأسفانه این کتاب در ایران چندان در دسترس نیست و به زبانی نه چندان رایج در ایران منتشر شده است. البته در تلاش هستیم که نسخه انگلیسی آن را هم منتشر کنیم.

  به‌طور خلاصه در ایران سال‌ها از زبانِ شعر و استعاره برای عبور از سانسور و بیان درونیات استفاده کرده‌ایم و به نظر می‌رسد که در دنیای امروز و ایران اکنون، تصویر و استعاره بصری، بدیلی برای شعر و راه عبور از سانسور شده است. اگر حتی از کتاب‌های تخصصی عکاسی فاصله بگیریم و جهان پیرامونمان را دقیق‌تر نگاه کنیم، و کمی حساس‌تر ناظر اتفاقات اطراف باشیم، به خوبی متوجه این امر خواهیم شد.

 


  با توجه به بحث‌هایی که امروزه در باب چیستی و ویژگی‌های هنر تجسمی ایران و به ویژه عکاسی ایران مطرح است به نظرتان برگزاری نمایش‌هایی از این دست در خارج از کشور، می‌تواند زمینه‌ساز شناختی دقیق از تلاش‌های انجام شده در حوزه عکاسی برای مخاطب غیر ایرانی (که به نظر می‌رسد درک درستی از فضای هنری ایران ندارد) باشد؟ در کل چنین هدفی را دنبال می‌کردید یا برایتان مهم بود؛ منظورم آشنا کردن مخاطب غیر ایرانی با جریان عکاسی ایران است؟

   قطعاً هدف هر فستیوالی در حیطه هنرهای تجسمی نمایش آثار در فضایی جز جایی است که در آن خلق شده است. برای من هدفی مهمتر از آشنا کردن مخاطب غیر ایرانی وجود داشت و آن هم حضور عکاسان نسل جدید در فضایی متفاوت از گالری‌های تهران و یا روزنامه‌ها و مجلات بود. هدف ما، برقراری نوعی تعامل و دیالوگ بین عکس‌های عکاسان نسل‌های مختلف ایران بود.

 


  در عنوان نمایشگاه، اشاره مستقیمی به سال‌های پس از انقلاب کرده‌اید. سال‌هایی که دربرگیرنده‌ی بخش عمدهای از مهمترین وقایع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران معاصر است. به‌نظر می‌رسد تا حدودی با این انتخاب انگیزه خود را از جمع‌آوری آثار مشخص کرده باشید؛ به نحوی که می‌توان گفت در وهله اول، قرار است مخاطب با آنچه در ایران می‌گذرد مواجه شود تا با عکاسی در ایران؛ به نظر می‌رسد این گمان با پررنگ بودن حضور عکس‌های ژورنالیستی قوت بیشتری هم می‌گیرد. چقدر با چنین برداشتی موافق هستید؟

   این برداشت شماست. ولی عکاسی در ایران مثل هر جای دیگر دنیا، جدا از اتفاقات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و درواقع تاریخی که از سرگذرانده، نیست! در بعضی کشورهای دنیا، دغدغه اصلی عکاس ذات عکاسی، نور، ترکیب‌بندی و… است. در کشور سیاست‌زده‌ای مثل ایران، عکاس با اتفاقات روز جامعه‌اش مواجه است و شاید برخی از آن‌ها نگاهی مستقیم به اتفاقات و بعضی نگاهی مبهم داشته باشند. اما درباره اینکه گفتید عکس‌ها اغلب ژورنالیستی هستند، باید بگویم که ژانربندی‌های این چنینی در دنیای امروز عکاسی دیگر معنایی ندارد و در هنر امروز مرزها تفکیک‌ناپذیرند. درهر صورت موفقیت این نمایشگاه نباید و نمی‌تواند از نقد و بررسی شدنش جلوگیری کند. شکل گرفتن چنین پرونده‌ای حول موضوع نمایشگاه (ایران، سال ۳۸) قابل ستایش است.