اختصاصی «سایت عکاسی» – به نظر میرسد نمایش آثار عکاسان ایرانی در خارج از ایران، بر خلاف سالها و دهههای گذشته دیگر چندان اتفاق ویژه و خاصی محسوب نمیشود. نشان به آن نشان که فقط در سال جاری (۱۳۹۶) چندین فستیوال، گالری و موزه به عکاسی ایران پرداختهاند یا آثار عکاسان ایرانی در آنها به نمایش در آمده است اما گاه به جز چند خبر کوتاه، در مورد این نمایشگاهها نقد و بررسی خاص و تفصیلی صورت نگرفته است. حتی اطلاعرسانی صرف در مورد این نمایشگاهها به قدری نبوده که بتواند اطلاعات کافی در مورد این نمایشگاهها ارائه دهد؛ تا جایی که وقتی نظر چند نفر از اساتید و صاحبنظران حوزه عکاسی را پیرامون نمایشگاه «ایران، سال ۳۸» جویا شدیم در کمال تعجب فهمیدیم که هیچ اطلاعی از برگزاری این نمایشگاه یا چند و چون آن ندارند!
نمایشگاه «ایران، سال ۳۸» که تابستان امسال در جشنواره آرل فرانسه (و پس از آن در شیامن چین) برگزار شد، شامل آثاری از ۶۶ عکاس ایرانی در چند بخش جداگانه بود که توسط آناهیتا قبائیان مدیر گالری راه ابریشم و نیوشا توکلیان عکاس شناخته شدهی ایرانی گردآوری شده و در فضایی نسبتا وسیع با بیانیهای بحث برانگیز در باب تشابه عکاسی و شعر ارائه شد. نمایشگاهی که با حمایت سفارت فرانسه در ایران شکل گرفت و در خارج از ایران به نمایش در آمد و انعکاس گستردهای در رسانههای خارجی داشت؛ از جمله گاردین، هارپربازار، یورونیوز و … با نگاهی کاملا مثبت و با شور و حرارتی زیاد به توصیف این نمایشگاه پرداختند. (با کلیک روی عناوین گاردین و هارپربازار و یورونیوز، میتوانید ترجمه گزارش آنها را بخوانید.) کتاب نمایشگاه «ایران، سال ۳۸» نیز خارج از ایران منتشر شد و نیز همزمان با برگزاری نمایشگاه، مستندی با عنوان «Focus Iran, l’audace au premier plan» در مورد عکاسی ایران که توسط ناتالی مازدیرو و والری اوریا در ایران ساخته شده بود از شبکۀ تلویزیونی آرته فرانسه به نمایش در آمد؛ مستندی که در اصل گفتوگو با مدیر گالری راهابریشم (آناهیتا قبائیان) و چند عکاس ایرانی (شادی قدیریان، نیوشا توکلیان، تهمینه منزوی، عباس کوثری و سولماز دریانی) در مورد آثار و چند و چون کارشان در ایران است. همچنین این دو فیلمساز مجموعه دیگری کار کردند با عنوان «Iran #NoFilter» در ۱۰ اپیزود که هر اپیزود آن به معرفی یک عکاس جوان و آثار منتشر شدهاش در اینستاگرام میپردازد؛ که عکاسان معرفی شده به ترتیب هر اپیزود کیانا حایری، آکو سالمی، علیرضا گودرزی، نگار یغمائیان، علی کاظمی، سینا شیری، نفیسه مطلق، صادق سوری، یاسمن دهمیانی و حمید اخلاقی هستند. اینکه چرا چنین نمایشگاهی با این حجم تبلیغات و کار رسانهای در ایران کوچکترین واکنش و نقدی به جز چند خبر جزئی نداشت جای سوال است؟
شاید این مسئله را بتوان از ابعاد مختلفی مورد مداقه و کنکاش قرار داد. آیا نمایش آثار عکاسان ایرانی در خارج از ایران، به سبب تکرار زیاد و مکرر، تبدیل به امری رایج و روزمره شده و دیگر حساسیت آنچنانی بر نمیانگیزد؟ آیا فضای رخوت و رکود عکاسی ایران آنچنان فراگیر شده که نه تنها پیرامون عکاسی ایران در خارج از ایران، بلکه حتی در مورد عکاسی در شکل کلی آن، حوصله و انگیزهای برای نقد و بررسی نیست؟ شاید دست اندرکاران برگزاری نمایشگاههای خارج از ایران بر خلاف گذشته ترجیح میدهند به دور از هیاهوی رسانهای سالهای قبل، برای در امان ماندن از نقدها و دردسرهای احتمالی، کار را آرام و بدون سر و صدا پیش ببرند؟ یا به زعم عدهای این سکوت، به سبب تکرار بحثها و نقدهایی است که بارها و بارها گفته شده اما هیچ تاثیری نداشته و راه به جایی نبردهاند؛ از گفتوگوهایی که در سال ۱۳۸۸ پیرامون نمایشگاه مشابهی با عنوان «۱۶۵ سال عکاسی ایران» در سایت عکاسی منتشر شد (در این لینکها + + + + )، یا مباحث نظری و مصاحبههایی که حرفههنرمند در شماره ۳۳ خود با موضوع «هنر ما زیر نگاه دیگری» در سال ۱۳۸۹ منتشر کرد و مسئله نگاه از بیرون به هنر داخل ایران را به طور کلی مورد تحلیل و بررسی قرار داد و تا همین اواخر که شماره ۸ نشریه دانشجویی کالوتیپ به موضوع نمایش آثار عکاسان ایرانی در خارج از کشور اختصاص پیدا کرد.
هرچقدر هم خوشبین باشیم واقعیت نشان میدهد که هنوز درب بر همان پاشنۀ سابق میچرخد. در بدترین حالت به نظر میرسد برگزارکنندهها و کیوریتورهای چنین نمایشگاههایی با مسائل طرح شده توسط منتقدان کاملا بیگانه هستند یا بدون تعارف به این نقدها بیتوجهاند و اهمیتی برای آنها قائل نیستند. حتی اگر واقعیت امر به همین بدی باشد، نبایستی به سکوت حاکم در برابر نمایشگاههای عکاسان ایرانی در خارج از ایران تن داد و آن را توجیه کرد؛ حتی اگر سیزیف وار محکوم باشیم که هر بار از اول نقد کنیم و دوباره شاهد این تکرار باشیم. نسل جدید عکاسی ایران در دل مناسبات موجود رشد میکند و وانهادن نقد حاصلی ندارد جز سوق دادن بیش از پیش آنها به جریانهای موجود. برای همین برای صدمین بار هم که شده باشد، باید تلاش کرد تا در قالب مطالبی مختلف و از زاویه دیدهای گوناگون، چه موافق و چه مخالف، بحث و گفتوگو در باب نمایش عکاسان ایرانی در خارج از ایران را فراهم کرد.
بر این اساس به جای تنها یک نقد یا نوشتهای گذرا، در روزهای آینده به تدریج مطالبی در پروندۀ «عکاسی ایران در خارج از ایران»، با مرکزیت قرار دادن نمایشگاه «ایران، سال ۳۸» در سایت عکاسی منتشر میشود؛ از نقد «ایران، سال ۳۸» گرفته تا مطالب کلیتری چون ایدئولوژی مستتر در پس تصاویر، نگاه اگزوتیگ و مباحث مطرح در نقدهای پسااستعماری. امید است که این بحثها فضای انتقادی عکاسی را حرارت بخشد و رخوت مایل به انزوا را بتاراند. از مخاطبان میخواهیم تا در این راه همراهمان باشند و از صاحب نظران دعوت به همکاری میکنیم تا پرونده موجود را با مطالب و نوشتههای خود غنا بخشند.
مطالب منتشر شده در این پرونده:
همان همیشگی؛ در کشاکش سیاستزدگی و عجیبنمایی / هادی آذری
گفتوگو با حمید سوری؛ به خاطر عکاسی یا به خاطر ایران / معصومه آقایی
اگزوتیک یا شرق غریب؛ کنکاشی در مفهوم اگزوتیک / مریم وحدتی
گفتگو با نیوشا توکلیان کیوریتور نمایشگاه «ایران؛ سال ۳۸» / آرمین عبدی
با سلام.
این مساله که نقدی بر نمایشگاهها و حتی آثار برگزیده در فستیوال های عکاسی خارجی عکاسان ایرانی نمی شود شاید یکی ازدلایل اصلی اش خودسانسوری بسیاری از عکاسان ایرانی باشد.اشتهای بسیاری از فستیوال های خارج از کشور بر تصاویری است که فلاکت ایران را گزارش می کند. عکاس هم گزیده گیر می شود. به همین خاطر از یک پروژه دو مجموعه عکس با سبک های متفاوت به وجود می آید که یکی برای داخل کشور و دیگری برای خارج از کشور خواهد بود. نمایشگاهی که هم اکنون از آثار برگزیده هنرمندان ایرانی در فرهنگسرای نیاوران برگزار شده شاهدی بر این مدعاست. بعضی از عکاسان آثاری که از آن ها در جشنواره ها پذیرفته شده یا جایزه گرفته بود را عوض کرده اند و حاضر به نمایش آن ها نیستند. یعنی عکاس در مسابقه عکاسی سیاه و سفید مقام آورده ولی در مجموعه عکسش عکس رنگی است. به همین دلیل این نقد در موردعکس بی کیفیتی که برای مخاطب داخلی نوشته شود به چه کار آید. عکسی هم که دیده نشده یا فقط مخاطب خاصی دیده قابلیت نقد به زبان فارسی ندارد. همان بهتر که منتقد خارج از کشور به نقد آن آثار بپردازد.
دوست عزیز. والله بالله عکاسی این مملکت سالیان ساله مرده. ولی افسوس ……گوش شنوا یی نیست.
چند نفر …… افتادن وسط واز جایگاهی که با دمیدن این و اون به اونجا رسیدن و فکر میکنند که بله هستن !!! اگه جو درست نکنند ما هیچی نداریم. فقط و فقط از بالا تا پایین فقط و فقط تک شات کاریم. اونم اگه سیلی زلزله ایی بیاد همین. اگه همین دوستان… کمی کمتر زور بزنند که مثلا بعنوان کریتور ووو برن جلوی اینه خودشونو کمی تماشا کنند و کمی بقیه بادشون نکنند متوجه میشوید که که عکاسی ما بیسواده. برای اینکار کمی به عکاسان اطرافمونم نگاه کنیم البته اگهشهامت شو داشته باشیم میفهمیم. بنابراین عکاسی خیلی وقته مرده. ولی نمیخواهیم قبول کنیم. چون سود و منفعت ما در قبول نکردن این ماجرا و جریان است.
خدا خودش به داد این جوان ها برسه که دلشون به عکاسی خوشه. خوبه یکم واقعابینانه به اطرافمون نگاه کنیم. و فکر نکنیم ما انیم که رستم بود پلوان. فروتنی در عکاسی این مرز و بوم سالیان سال است که مرده. هی نمایشگاه بزاریم هی نبش قبر کنیم. ……..
آقای بلوری خیلی جالب است؛ جالب این که تا همین چند وقت پیش عکاسی ایران پیشرو و پویا بود اما الان یک دفعگی همین عکاسی دچار رکود و رخوت شده است…انشاالله بعد از سخنرانی بعدی آقای آذرنگ، باید منتظر یک چرخش دیگر در نظرات شما باشیم
برادر دقیقاً کی؟ و کجا؟ من گفتم عکاسی ایران پیشرو هست؟!!
اگر متنی، نوشتهای، سخنرانی، کامنتی از من در هر جایی، از سالها پیش تا همین الان، پیدا کردید که گفته باشم عکاسی ایران پیشرو هستش بیاید تا من بهتون جایزه بدم.
اگر به نوشتههای من پیش از سخنرانی آقای آذرنگ (فکر کنم منظورتون سخنرانی پارسال ایشون در دانشگاه تهران هست که اتفاقاً به نظرم بسیار سخنرانی بدی بود!) رجوع کنید؛ مثلاً «در جستجوی عکاسی هنری ایران» در حرفه هنرمند سال ۱۳۹۵ … مثلاً «فیل در تاریکی» در تندیس سال ۱۳۸۵ میبینید که همیشه و همواره ناقد عکاسی ایران بودم.
عمر عکاسی هنری ایران به ۵۰ سال نمیرسه … در عمر کوتاه خودش حرکت رو به جلو داشته ولی هنوز تا برسه به سطح عکاسی هنری پیشرو جهان که بیش از یک قرن و نیم قدمت داره هنوز راه درازی در پیش هست. بر خلاف برخی دوستان هم علاقهای ندارم مدام تکرار کنم که عکاسی هنری ایران مرده و نابوده … عکاسی ایران کج دار و مریز داره به حرکتش ادامه میده، ایرادات زیادی داره، ولی حرکتهای مثبتی هم داشته.