رابرت ادمز، سینمای روباز، کلورادو، ۱۹۶۸
آمریکای پس از جنگ جهانی دوم هر چند در بیرون مرزهایش در قامت یک ابرقدرت ظاهر شد اما از درون همچون طبلی توخالی بود. رویای آمریکایی متولد نشده، مرده بود.
رشد اقتصادی چشمگیر ناشی از بازسازی ویرانیهای جنگ، بادکنک رؤیای آمریکایی را باد کرده بود؛ بادکنکی که در دههی هفتاد میلادی و با از سرگیری سیاستهای ریاضتی به ناگاه ترکید. از یک سو محدود شدن تأثیرگذاری و قدرت اتحادیههای کارگری و کوتاه شدن دست دولت از بازار، عرصه را بر اقشار فرودست و متوسط تنگتر کرده و از سوی دیگر توپخانهی نظام تبلیغات، جامعهی آمریکا را آماج حملات فرهنگ مصرفیاش قرار داده بود.
هر دوی این عوامل بیش از پیش انسانهایی که تحت فشار کار، وقت کمتری برای یکدیگر و خود داشتند را از خود، از همنوعان و اجتماعشان بیگانه میکرد.
علاوه بر این، پدیدههایی چون رسانههای جمعی علیالخصوص تلویزیون نیز تجربههای جمعی را به تفریحهایی شخصی بدل کردند. آدمها بهجای حرف زدن با هم، در سکوت به صفحات روشن و براق تلویزیون چشم میدوختند. آثار عکاسان نئوتوپوگرافی را باید در چنین حال و هوایی درک کرد؛ در جایی که فقدان ارتباط بر همه چیز چیرگی دارد؛ فقدانی که آدمها را نامرئی میکند.
رابرت ادمز و دیگرانی چون او، دنیایی را تصویر میکنند که فقدان و غیاب آدمها در آن بهشدت احساس میشود؛ آدمهایی که به نشانههایی از حضور انسانی تقلیل مییابند؛ آدمهایی که به تعبیری عملاً وجود ندارند چون سلب اختیار شده و فاقد هرگونه عاملیتی برای تغییر وضعیت خود هستند.