محمدرضا طهماسبپور از جمله افرادی است که در وجود پدیدهای به نام باند بازی شک ندارد و گاه و بیگاه در وبلاگش نیز به آن پرداخته است. او دارای درجه کارشناسی و کارشناسی ارشد عکاسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشگاه هنر تهران است و تدریس عکاسی در دانشگاه را نیز تجربه کرده. در سالهای اخیر، وی علاوه بر برگزاری نمایشگاههای عکس در داخل و خارج، عمده فعالیت خود را بر پژوهش، تالیف کتاب و مقاله، سخنرانی در کنفرانسهای داخلی و خارج و معرفی تاریخ عکاسی ایران به جهان، متمرکز کرده است.
از او خواستم یکی از مواردی را که شخصا شاهد باند بازی بوده با جزئیات شرح دهد. اما تنها با چندین علامت سوال و تعجب پاسخ داد. البته درخلال گفت و گو، پاسخ این سوال نیز آشکار میشود.
سایت عکاسی- گیتا جاودانی
در گپ و گفت بین عکاسان دائماً عبارات باند و باند بازی در عکاسی ایران (یا به تعبیری مافیا)، شنیده میشود تعریف شما از این موضوع چیست؟
این شنیدهها درست است و ریشه در واقعیت دارد. این پچ پچها یا برخی صداهای بلند پیرامون این موضوع، ناشی از نارضایتی و رفتار ناعادلانه با عکاسان از سوی کسانی است که گاه و بیگاه از بد حادثه در رأس موقعیتی قرار میگیرند تا مثلا مسیر یک امکان را ایجاد یا هموار کنند. اما شوربختانه در بیشتر موارد، این امکان، که معمولاً برگزاری نمایشگاهی در ایران یا خارج از کشور و یا اعزام هنرمندان به خارج از کشور است، با نابرابری و رعایت نکردن عدالت، بدون هیچ اعلام همگانی، در محدودۀ تنگی از دوستان، آشنایان و حتی افراد نزدیک فامیل برگزار کننده، یا هماهنگ کننده، اجرا میشود.
اگر به برگزاری نمایشگاههای عکس در خارج از ایران و برخی نمایشگاههای داخلی که بیشتر جنبۀ ملی دارند نگاهی بیاندازید و با یک نگاه مقایسهای شرکت کنندگان را بررسی کنید، میتوان گفت بیشتر شرکتکنندگان در چند گروه که هر گروه توسط یک انتخاب کنندۀ مشخص هدایت میشود، در این نمایشگاهها مشترک هستند. بطوریکه دیگر میتوان وقتی نام فردی به عنوان هماهنگ کنندۀ یک نمایشگاه عنوان میشود، به آسانی نام شرکتکنندگان در آن نمایشگاه را گمانه زنی کرد مثلاً میشود گفت برای فلان نمایشگاه با هماهنگی و مدیریت فلان شخص (یا به عبارت دیگر، لابی)، این افراد مشخص دعوت خواهند شد. البته این گزینش در بیشتر موارد هم ربطی به نوع نگاه عکاسان و زمینۀ کاری آنان ندارد و جنس انتخاب در همان محدودۀ تنگ یاد شده بر میآید و شایستگیها و فرصتهای برابر برای همه در آن معنایی ندارد. جالب است که در میان این افراد گزینش شده، یک عده از افراد دیده میشوند که به لطف گزینشهایی از این دست، هر از چند گاهی کورسویی در آسمان عکاسی میزنند و معلوم نیست این استعدادها که فقط در خارج از کشور بروز میکنند، چرا در اوقات دیگر خبری از آنها در جایی دیگر نیست. این را برشمردم، به این دلیل که واقعاً برای برخی از افراد در میان این گزینشها هیچ وجه اعتباری به معنی عکاس بودن، چنانکه در عرف رایج ما مصطلح است، نیست و برخی صرفاً به دلیل داشتن ارتباطات با هماهنگکننده گروه در این گروهها جای میگیرند. همین رفتارها سبب شده است تا این بدبینی و گفتگوها دربارۀ باندبازی در عکاسی ایران پیرامون چند نفر شکل بگیرد که درست هم هست و مانند رویهای شده که هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی، این ماجرا به همین شکل ناعادلانه شکل میگیرد. نکتۀ نامطلوب دیگر این موضوع، گزینش از بین افرادی است که ساکن تهران هستند و عکاسان خوب ما در شهرهای دیگر ایران، کاملاً از این نمایشگاهها به ویژه در بخش بینالمللی بینصیب ماندهاند. این در حالی است که به طور پیوسته اخباری مبنی بر برگزیده شده عکاسان شهرهای دیگر در نمایشگاهها، مسابقات و جشنوارههای خارجی به گوش میرسد و یا در رسانهها منتشر میشود. طبیعی است که برقراری این ارتباطات فردی با نمایشگاهها و مسابقات عکاسی در جهان، برای عکاسان دیگر شهرها، زحمت، هزینه و مشکلات بسیاری به همراه دارد. چگونه است که آنها در آن گزینشهای بینالمللی برگزیده میشوند اما در اینجا باید از همۀ این موارد برکنار باشند؟
این رخدادها در عکاسی ایران با هیچ منطقی سازگاری ندارد و سبب بیانگیزگی و تشدید عدم اعتماد به برگزارکنندگان یا هماهنگ کنندههای داخلی از سوی مخاطبان میشود.
شما پیشتر در وبلاگتان به این موضوعات اشاره کردهاید. به نظر شما این باندها چگونه تشکیل میشوند و کار میکنند؟
بله، همانطور که اشاره کردم این مسئله به طرزی نامطلوب در عکاسی ایران دیده میشود و حاصلی نیز جز بدگمانی، بیانگیزگی و بیاعتمادی و ایجاد فضای مُرید و مرادی (به منظور ادامۀ دعوتهای بعدی) در بر ندارد. بهتر است جزئیات بیشتر را درباره اینکه این باندها چگونه تشکیل میشوند و کار میکنند دوستان مسوول باندها بگویند.
اما از دور آنچه قابل استنباط است این است که معمولاً از شخصی که سابقهای سنواتی یا نامی در عکاسی دارد دعوت میشود تا برای برگزاری نمایشگاهی از قابلیتهای هنری یا کاربردی عکاسی ایران، از چند عکاس که معمولاً برای گزینش آنها باید ضوابطی در نظر گرفته شود دعوت کند یا مشاورهای به برگزار کننده بدهد. اشکال از اینجا پیدا میشود که فرد مورد مشورت، وارد بازیهای خود ساخته مطابق سلیقۀ خود میشود و نام آن را هم میگذارد نظر شخصی بر مبنای تجربه و غیره، که میدانیم این گونه نیست. این افراد معمولاً در برابر پرسشهایی که پیرامون چگونگی این گزینشها و برگزاری نمایشگاهها از آنها میشود، پاسخ درستی نمیدهند و بیشتر بنا را بر فرافکنی و یا عدم پاسخگویی میگذارند. با این روش هم رشدی در کار نیست و کار به شیوههایی غیر منطقی و باری به هر جهت، همانگونه که مشاهده میشود؛ دچار تکرار و از خاصیت تهی میشود.
اینکه افراد با دور هم جمع شدن تشکیل گروه وارد عرصه رقابت بشوند، مثبت است یا منفی؟ این گونه روابط و مناسبات چه تاثیری در روند کار عکاسان دارد؟
این موضوع، بستگی به این دارد که این رقابت، سالم و سازنده خواهد بود یا برای از میدان به در کردن رقیبان است. البته رقابت سازنده و سالم را همه میپسندند و جای تردید نیست اما اتفاقی که در تشکیل این باندها میافتد، رقابت برای به دست آوردن تمامی امکانات موجود، با هر روشی است.
آشکار است که در این معادله، جایی برای بحثهای اخلاقی نخواهد ماند و تمام همّ و غم آنان در ربودن گوی سبقت از رقیبان است و به حاشیه راندن آنها. یعنی ایجاد یک محدودۀ تنگ و بسته متشکل از جمعی چند نفره، که لزوماً از شایستگیهای لازم برای هدف والایی که معمولاً برگزارکنندگان فرهنگی در نظر دارند، برخوردار نیستند.
چند باند با ویژگیهایی که یاد شد، در جامعه عکاسی امروز ایران میشناسید؟
باندها و لابیها، خوشبختانه از دوام و عمر کوتاهی برخوردارند و بستگی به دوام موقعیت صاحب باند دارند. من به یاد دارم که تاکنون چندین باند به این صورت در عکاسی ایران، با توجه به موقعیت و مناصب صاحبان باندها سربرآورده و با از دست رفتن موقعیت صاحبان باندها، ناپدید شدهاند وهر بار نیز عدهای محدود و مشخص در دایرۀ این باندها قرار گرفتهاند. برخی در باندهای دیگر ادامه پیدا کردهاند و برخی به کلی از صفحۀ عکاسی محو شدهاند. گویی اصلاً چنین افرادی وجود نداشتهاند. اگر نگاهی از سر مقایسه به کتابهایی که از نمایشگاههای سالانه و دوسالانه عکس ایران منتشر شده بیاندازید، این نکته کاملاً آشکار میشود که بطور مثال در چند دوره به دلیل محوریت یک فرد خاص در مدیریت نمایشگاه سالانه یا دوسالانه، عدهای خاص در هر دوره تکرار شدهاند یا جوایزی نصیب آنها شده. البته این بحث که کسی در نمایشگاه دوسالانه شرکت کند و جایزه هم ببرد لزوماً به معنای قرار داشتن در باند خاصی نیست اما منظور من را کسانی که با این مقوله آشنا هستند و در جریانات عکاسی در سالهای اخیر بودهاند، در مییابند. اشاره من به کسانی است که بدون داشتن شایستگیهای لازم، با حضور در این نمایشگاهها از مزایای مادی و معنوی آن بهرهمند شدهاند. بیتردید اینگونه افراد، در ارزیابی منصفانه و عادلانه در نزد وجدان خود چندان راحت نیستند.
اگر بخواهید سوالی صریح از افرادی که این جریانها را اداره میکنند یا کسانی که به آن تن میدهند بپرسید؛ چیست؟
پرسشی از افرادی که این جریانها را اداره میکنند ندارم اما توصیۀ من به آنها این است که این مسائل گذراست و برگزاری چند نمایشگاه در داخل و خارج از کشور با این همه اما و اگری که حاصل اعمال نابرابریها و بی عدالتیهاست، نام نیکی از کسی بر جای نخواهد گذارد. با فرافکنی در مطبوعات نیز نمیتوان پرسشهای به حق مخاطبان را بیپاسخ رها کرد. این گونه عملکردها که حاصل کوته نگری است بیتردید در حافظۀ فردی و جمعی عکاسان و عکاسی ایران زخمهای بدخیم برجای خواهد گذاشت.*
– زندهروح و باند بازی / مگر ما در اروپا بزرگ شدهایم +
– کاوه بغدادچی و باند بازی / شمس شما، اینترنت است +
– سیف الله صمدیان و باند بازی/ آدم باید عاقل باشد +
– سایت عکاسی آماده انتشار و انعکاس نظرات شما در باره «پرونده
باند
بازی» و این مصاحبه است. لطفا قبل از درج نظر حتما دو یادداشت «پرونده یک
موضوع: باند بازی در عکاسی ایران» و «باند بازی در
عکاسی ایران؛
واقعیت یا توهم» را مطالعه و در درج نظرات خود به نکات اشاره شده در
یادداشت دوم توجه کنید.
– از همکاران محترم رسانهای، سایتها، وبلاگها و نشریات چاپی و
اینترنتی خواهشمندم حق نشر این مصاحبه را برای سایت عکاسی محفوظ بدانند و
در صورت نیاز به ارجاع به این مطلب حتما مطابق «آییننامه
بازنشر مطالب سایت عکاسی» عمل کنند.
باسلام
حالا شد یک چیزی آقای طهماسب پور با صراحت بیان، به طور منطقی و بدون هرگونه جهت گیری حق مطلب را ادا کرده اند. تقریباً می توان گفت که در زمینه ی باندبازی در عکاسی ایران ، چیزی را ناگفته نگداشته اند. کسی که موضوع باندبازی را مطرح کرده و نظرخواهی نموده است، منظورش آشکار کردن این زخم اجتماعی و یافتن مرحمی برای آن بوده است. متأسفانه برخی از مصاحبه شوندگان با انکار باند بازی، سعی در پوشاندن این زخم کرده اند. یکی از مصاحبه شوندگان فرموده اند که این تفکرات، نوعی توهم است که معمولاً در سنین جوانی به اشخاص دست می دهد و به تدریج که رشد می کنند، حالشان بهتر می شود و این خیالات از سرشان می پرد. ایشان، اشخاصی را که گمان می کنند که باندبازی وجود دارد را گرفتار نوعی توهم و تلویحاً بیماری دانسته اند و برای معالجه ی آنان هم نسخه پیچیده اند. فرموده اند اینگونه اشخاص باید به جای گله گذاری کار کنند، نمایشگاه بگذارند، عکس بگیرند و به خودشان فشار بیاورند.
گفته اند عکاسی ایران چیست که باند داشته باشد یعنی این همه عکاس ایرانی که برنده ی جوایز بزرگ بین المللی از جمله جایزه ی پولیتزر شده اند کسی نیستند و جامعه ی عکاسی ایران چیزی نیست که بتوان درباره ی آن بحث و گفتگو کرد. به نظر ایشان اگر کسی را که سواد عکاسی ضعیفی دارد به تشکیل نمایشگاهی مأمور و منصوب کردند و او هم تعدادی از دوستان و آشنایان خود را بدون ضابطه ی عکاس بودن به این نمایشگاه راه دادند، امری طبیعی و بلااشکال است. خداوند عاقبت این مصاحبه ها را به خیر کند. در پایان مجدداً به نظرات آقای طهماسب پور ارج می گذارم. با تشکر