این مصاحبه در تاریخ بیست و یکم فروردین ۸۸ تکمیل و بروز شده است.

چه ضرورتی برای تشکیل انجمن ملی فراگیر وجود دارد؟
دلایل زیادی وجود دارد که ضرورت تشکیل انجمن را اثبات می‌کند. اولین و محکم‌ترین دلیل ما، تثبیت جایگاه عکاسی است. شخصا پس از بررسی کتاب مشاغل وزارت ارشاد متوجه شدم عکاسی در سه اداره تابع آن وزارتخانه (مرکزهنرهای تجسمی، اداره سمعی و بصری، سینمای جوان) بلاتکلیف است و در زمانی که مسؤولیت انجمن عکاسی خراسان را برعهده داشتم با آقای پزشک معاون سینمایی وقت و دکتر حقشناس معاونت حقوقی وپارلمانی در مورد لزوم تاسیس معاونت عکس و یا انجمنی برای حمایت مادی و معنوی و همچنبن سر و سامان دادن به وضعیت حقوقی عکاسی و عکاسان کشور مکاتباتی داشتم،که منجر به تشکیل گروه ده نفره‌ای در معاونت سینمایی برای این منظور شد اما با رفتن آقای پزشک این پیشنهاد نیز به فراموشی سپرده شد.  
نکته دیگر، بحث امنیت جانی و شغلی عکاسان است. در مقطعی عکاسی از دو دیدگاه امنیتی و شرعی نامحرم شمرده شده و عکاس همواره مظنون و متهم بود و هیچ کار گروهی در جهت تصحیح این نوع نگاه انجام نشده بود. البته این فضا تا حدودی تغییر کرده است که مرهون گسترش اینترنت و پیشرفت تکنولوژی است. امروز دیگر تصویر همه جا، به راحتی در دسترس است و واقعا جهان به دهکده کوچکی تبدیل شده است. شما با گوگل می‌توانی عکس ده دقیقه پیش بالا خانه‌ات را ببینی و این تغییر و تحولات خیال همگی را از بابت حضور عکاس در جامعه راحت کرده است.
ناگفته نماند که در این مدت، بوجود آمدن انجمن‌های صنفی و بومی گوناگون هم مقداری فضا برای عکاسی بازتر کرد و زمینه‌ای فراهم آورد تا بتوان به یک انجمن فراگیر و در سطح ملی فکر کرد.
دلیل دیگر سر و سامان دادن به تاریخ عکاسی ایران است که متاسفانه تا امروز سرگردان مانده.
 اگر انجمن ملی بتواند تاریخ عکاسی ایران را گردآوری کرده و با استفاده از بودجه و کمک‌های بین المللی موزه ای برای عکاسی ایران راه بیندازد، کاری بسیار بزرگ انجام داده است.
نکته دیگر اینکه ما ایرانی‌ها ارتباط تصویری مان ضعیف است و همواره به کلام متکی بوده‌ایم. بنابراین باید راهی برای توسعه فرهنگ عکاسی اندیشید.
موضوعات مهم دیگری هم وجود دارد. مثلا اینکه عکاسی ما جایگاه خودش را ندارد و خروجی نداریم، تعداد گالری‌ها هنوز در سطح کشور کم است و ناشرین ما اصلا به دنبال چاپ کتاب برای عکاسی به عنوان نظریه پرداز تصویری نیستند و بیشتر عکاسی توریستی از مناظر و معماری ایران را مورد توجه قرار می‌دهند و دیگر شاخه‌های عکاسی هیچ جایگاه و خروجی ندارند.
مجموعه عوامل بالا به علاوه نکات ناگفته‌ای از این دست، سبب شد عکاسان به این فکر بیفتند که تشکلی لازم است که بتواند از راه‌های متفاوتی جذ ب بودجه کند و زمینه‌ای برای ارایه این ایده‌ها و افکار به وجود آورد.

چرا باید همواره به کمک‌های دولتی نیازمند بود؟
وقتی یک عکاس احساس کند پشتوانه حمایتی دارد، می‌تواند پروژه‌هایی را که در ذهن دارد، انجام دهد.
شما به عکاسان برجسته دنیا نگاه کنید آنها در هر ژانری، بدون حمایت کاری انجام نداده‌اند و همواره تحت حمایت شرکت‌های خصوصی، دولت‌شان و انجمن هایشان بوده‌اند.
ماهم باید از تمام امکانات موجود در راه پیشبرد هنر عکاسی و اهداف انجمن استفاده کنیم.
اما مسأله اساسی اینجاست که ما به هیچ وجه قصد نداریم تنها روی کمک دولتی تکیه کنیم. انجمن باید قائم به ذات خود باشد یعنی به اعضای انجمن توانایی‌ها و فعالیت‌های آنان تکیه داشته باشد.


آیا موضوعاتی که شما به آنها اشاره کردید، مورد توجه دیگراعضای هیأت مؤسس هم بود یا دغدغه های شخصی است؟

واقعیت  این است که وقتی ایده‌هایمان را ارایه کردیم، اکثر آنها مشترک بود. در واقع  همه ما از چیز هایی واحد رنج می‌بریم و درد مشترک داریم. وقتی اهداف اساسنامه را هم جمع کردیم و برای گروهی از اساتید و صاحبنظران فرستادیم، واکنش  آنها هم مثبت بود.

وقتی همه اینقدر همفکر و هم رأی هستند، چه نیازی به یک هیأت مؤسس سیزده نفره و این زمان طولانی برای تنظیم اساسنامه بود؟
منظور من این نیست که همه کاملا مثل هم فکر می‌کنند. طبیعتا اختلاف نظر وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد اما این طور نیست که هر کس ساز خودش را بزند.
بهتر است این طور بگویم که راه دستیابی به آن اهداف در نظر افراد مختلف تفاوت دارد، نه خود هدف. بخش زیادی از طولانی شدن زمان نیر مربوط به تشکیل جلسات کمسیون ماده ده قانون فعالیت احزاب و جمعیت‌ها بود، چون پرونده‌های زیادی برای یررسی و کسب مجوز در نوبت قرار داشتند و گاهی نیز این جلسات به خاطر حضور نیافتن برخی از اعضا تشکیل نمی‌شد و یا ترکیب اعضا کمیسیون تغییر می‌یافت .

 اهدافی که شما به آن اشاره می‌کنید آنقدر کلی است که جای تعبیر و تفسیر‌های زیادی دارد. مثلا توسعه فرهنگ عکاسی را در نظر بگیرید، مفهوم توسعه چیست؟ فرهنگ عکاسی چیست؟ چطور می‌توان به آن دست یافت؟ ممکن است هر هیأت مدیره‌ای با نگاه خود به آن پاسخ بدهد.

درست است. اما تنها اساسنامه می‌تواند اهداف را مشخص کند. روش‌های اجرائی باید در آئین نامه‌ها مشخص شود که دیگر وظیفه هیأت مؤسس نیست.
اساسنامه طبیعتا نمی‌گوید فلان  کار را چطور انجام بدهید. روش‌ها با توجه به شرایط زمانی مشخص می‌شوند.

آقای نیک ذات بعنوان یک عکاس نگران  نیستید که تعبیر و تفسیرهای مختلف از اساسنامه، بجای اینکه از عکاسان حمایت کند، دست و پای آنان را ببندد و زمینه ای را برای انحصار طلبی‌هایی فراهم کند.
به هیچ وجه. اتفاقا این اساسنامه طوری نوشته شده که در آن جایی برای انحصار طلبی نیست. دو سال تمام فکر ما این بود که نگذاریم چنین اتفاقی بیفتند و آنچه برایش این همه زحمت کشیده شده، «یک شبه» بر باد نرود.

چگونه؟
مثلا پیش بینی شده که هیأت مؤسس به هیأت مدیره کمک کند و از این قضیه پاسداری کند تا چرخ آن روی غلتک بیفتد. اگر پی درست ریخته شود، هر هیأت مدیره‌ای که بیاید کارش را درست انجام می‌دهد.
البته به این نکته هم باید شاره کنم که هیچ قانونی در هیچ کجا وجود ندارد که از آن سوء استفاده نشود. بعضی چیزها باید در محک تجربه آزمایش شوند. ما تا به حال تجربه کار گروهی در قالب  یک NGO یا انجمن را نداشته‌ایم و به قول معروف می‌گویند دیکته نانوشته غلط ندارد.

انجمن‌های کوچکتر داشته‌ایم.
انجمن‌های کوچکتر بسیار متفاوت‌اند. انجمن ما در خراسان، چیزی حدود ۱۲۰ نفر عضو داشت اما چون همه از یک حوزه فرهنگی بودیم و شناخت‌ها  نسبت به هم بیشتر بود، کسی نمی‌توانست بگوید دیگری سهم بیشتری برد یا از امکانات بهتری استفاده کرد.
اما چیزی که دوست دارم روی آن تأکید کنم این است که اگر همه اعضا بدانند که رأی شان اعتبار انجمن است و این مجموعه بر اساس توان آنها می‌چرخد، می‌توانند با حضورشان مانع از هر گونه اشتباه یا کج روی شوند، همانگونه که با رای تک تک عکاسان در ۱۱ اسفند ۸۴، به سیزده نفر هیأت مؤسس شخصیت حقوقی بخشیده شد. اما اگر هر کسی به سویی برود و چندان توجهی به انجمن نداشته باشد، احتمال سوء استفاده به وجود می‌آید.
در واقع اسم اینگونه انجمن‌ها را «سازمان مردم نهاد» گذاشته‌اند. یعنی یک عده دور هم جمع می‌شوند تا بر اساس یک هدف و اصل مشترک خودشان بر خودشان حکومت کنند. اگر این تفکر در تک تک اعضای انجمن باشد هیچ چیزی به انجمن آسیب وارد نخواهد کرد.

این تعبیر و تفسیر زیبایی است اما نمونه‌های زیادی وجود دارد که افراد با امید و اشتیاق دور هم جمع شده و انجمنی تشکیل داده‌اند و بعد حمایت‌اش کرده‌اند تا پا بگیرد اما بعد، به جایی برای انحصار طلبی هیأت مدیره یا مدیرعامل و تامین منافع عده‌ای خاص تبدیل شد و هیچ کدام از آمال و آرزوهای اعضایش را بر آورده نکرد.
من از تجربه جنگ مثال می‌زنم. آنجا همه آمدند. ترک، لر، عرب ، کرد، مسلمان، زرتشتی، مسیحی و یهودی در کنار هم هشت سال مقاومت کردند چون وجهه ملی داشت.
انجمن ما هم ملی است و به همه تعلق دارد. بنابراین من به آن خوشبین ام و به احتمالات منفی فکر نمی‌کنم.
چرا نمونه‌های مثبت را مثال نزنیم؟ چرا مثلا به انجمن طراحان گرافیک نگاه نکنیم که نمونه‌ای بسیار موفق است.

خطر دیگری که وجود دارد این است که انجمن محلی برای اعمال قدرت و نفوذ بر جامعه عکاسی شود.

می‌گویند چو وا نمی‌کنی گره‌ای، خود گره مباش. هیچ کس نمی‌خواهد انجمن پدرسالار جامعه عکاسی شود.
این تشکل باید مرکزی باشد که هر عکاسی آن را راهگشای کارش بداند.
سوال من این است که چرا فکر می‌کنید ممکن است انجمن  سلطه پیدا کند؟

به هر حال این احتمال وجود دارد.

اگر ما به قوانین این انجمن‌ها آشنا باشیم این طور نگرانی‌ها را نخواهیم داشت.
اگر شما به عنوان یکی از اعضای انجمن احساس کردید هیأت مدیره تخلف می‌کند، می‌توانید به بازرس انجمن اطلاع داده، تقاضای مجمع عمومی فوق العاده می‌کنید و پس از اثبات دلایل، به راحتی می‌توانید هیت مدیره را خلع کنید.
حتی اگر بازرس انجمن به تقاضای شما ترتیب اثر نداد، می توانید با جمع آوری استشهاد، به وزارت کشور شکایت کنید.
من با کمال افتخار اعلام می‌کنم که دغدغه خاطر همه اعضای هیأت مؤسس همین نکاتی بود که شما به آنها اشاره کردید. ما تمام تلاش‌مان را کردیم که بر اساس رأی اکثریت، راهکاری پیش بگیریم که جلوی این مشکلات گرفته شود.
به هر حال یک جاهایی اختلاف نظراتی راجع به روش داشتیم اما در نهایت همه تابع رای اکثریت بودند و مطمئن باشید همه پای خروجی آن ایستاده‌ایم، از نظر اخلاقی و هم از نظر حقوقی.

شما برای شرکت در جلسات از مشهد می‌آمدید در حالی که برخی دیگر از اعضا که در تهران سکونت دارند، در بسیاری از جلسات غایب بودند. این موضوع اختلافی ایجاد نمی‌کرد؟

خود این هم  تجربه جالبی بود. یادم می‌آید اقای عباسی یا آقای جوادیان می‌گفتند ما برای اینکه جلسه لغو نشود به همه می‌گفتیم ساعد می‌آید!
ما ابتدا آیین نامه‌ای تنظیم کردیم مبنی بر اینکه اگر هر کدام از اعضاء بیش از سه جلسه غیبت داشتند، آنها را از عضویت در هیأت مؤسس محروم کنیم و تصمیم داشتیم با این قضیه سفت و سخت برخورد کنیم اما بعد  دیدیم این روش اشتباه است به همین دلیل تصحیحش کردیم. چرا که هدف این بود که از تفکر آدم‌ها استفاده کنیم نه از حضور فیزیکی آنها.
به نظر شما کدام یک بهتر است اینکه من بیایم و در یک جلسه دوساعته بنشینم و حتی یک کلمه هم حرف نزنم و یا اینکه در جلسه حضور نداشته باشم اما نظراتم را تلفنی بگویم.
البته بعضی از دوستان چند جلسه اول را اصلا حضور نداشتند ولی بعد آمدند و قاطعانه هم می‌خواستند حضور داشته باشند، بنابراین آنها را هم به جمع پذیرفتیم.

استنباط من از مجموع صحبت‌های شما این است که به همه چیز خوشبینانه نگاه می‌کنید.
من تنها به احترام افرادی که به من اعتماد کردند، با هزینه کردن از عمر و اقتصاد خانواده‌ام، هر بار ۹۵۰ کیلومتر راه را از مشهد به تهران نمی‌آمدم و قرار نبود نماینده بدبین و ناامیدی از سوی آنها باشم.
واقعیت امر این است که اکثرا جلسات خوبی تشکیل می‌شد و به نظر من تعهدی که دوستان نسبت به رأی داشتند انجام شد. خروجی کار هم حاصل تلاش این سیزده نفر است. البته فراز و فرودهای زیادی هم بود اما این رشته هرگز از هم نگسست.

ولی من از اعضای هیأت مؤسس کسانی را می‌شناسم که دلسر شده‌اند و خود را کنار کشیدند؟
مثلا چه کسی؟

مثلا آقای دکتر ستاری.

اتفاقا من عکسی از آقای دکتر ستاری با دست شکسته در جلسه انجمن گرفته‌ام و هرگز حتی در قالب یک درد دل کوچک هم چیزی از ایشان نشنیدم.

پس چه اتفاقی افتاد که ایشان با این همه تعهد و علاقه خود را کنار کشیدند.

اگر این طور باشد که شما می‌گویید، من فکر می‌کنم به خلق و خوی شخصی بر می‌گردد.
شاید آقای دکتر ستاری  پشت چهره آرام و صبورشان،  هیجانی درونی داشته‌اند و دوست داشتند این اتفاق زودتر رخ دهد. اما ایشان هرگز کنار نکشیده‌اند.

روندی که برای تأسیس این انجمن طی شده را چطور ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من روندی که تاکنون طی شده بسیار مثبت بوده است. از همه همکارانم واقعا سپاسگذارم که در این قضیه خیلی کمک کردند. چه کسانی که مستقیما در هیأت مؤسس بودند و  چه دیگر دوستانی که به آنها رأی داده بودند همه خیلی صبوری کرده و پیش داوری نکردند. این خود نگاه مثبت بچه‌ها را می‌رساند. اما نقطه ضعفی اگر وجود داشت، به اعتقاد من در اطلاع رسانی بود. شاید اگر جامعه عکاسی در جریان کم و کیف ماجرا و روندی که تاسیس انجمن طی می‌کند قرار می‌گرفتند و یا در مورد مشکلات می‌توانستیم از آنها یاری بگیریم، بهتر بود. به عنوان مثال اگر در مورد نام انجمن می‌توانستیم همه جامعه عکاسی را مطلع کنیم و طوماری به امضای آنان در نشریات منتشر کنیم، بازتاب بهتری داشت.

و به عنوان جمله آخر…

 من به همه دوستان عزیزی که در آن روز خوب و خوش اسفند ۸۴ دور هم جمع شده و پایه انجمن را بر اساس دموکراسی بنیان گذاشتند تبریک می‌گویم. شاید جالب باشد که بگویم در یکی از جلساتی که ما در وزارت کشور داشتیم، نماینده این وزارتخانه گفت شما تنها انجمنی هستید که هیأت مؤسس‌اش هم با رای گیری انتخاب شدند.
من بابت این نگاه آزاد منشانه به دوستانم افتحار می‌کنم و اعلام می‌کنم سال‌هاست به ما تحمیل کرده‌اند که ایرانیان در کار گروهی موفق نیستند، اما این انجمن ثابت خواهد کرد این جمله نفاق انگیز در فرهنگ ما دیگر جایی ندارد، تنها کمی دیگر صبر کنید تا  انجمن راه بیفتد.