روئی پالیا (Rui Palha) عکاس خیابانی اهل لیسبون پرتغال، از عکاسان تأثیرگذار خیابانی است که از طریق عکسهایی از مردم و صحنههای خیابانی شاعرانه مناظری از شهر را نقاشی میکند. پالیا با استفاده از فرم سیاهوسفید و خطوط معنادار و ثبت لحظات غنی از احساسات، زندگی در خیابان را به نمایش میگذارد. مطالعهی مصاحبهی او ما را با دنیای شخصی و شیوهی کاری منحصربهفردش آشنا میسازد. در ادامه با مصاحبهی اریک کیم با روئی پالیا همراه باشید.
در فیسبوک، وقتی از شما خواستم شخصی را برای مصاحبه بعدیام پیشنهاد دهید، خیلی از شما روئی پالیا را معرفی کردید. عکسهایش پر از روح هستند و تماشاگرانش را به دنیایی جدید میبرد. نه فقط این، بلکه تقریباً هیچ عکاسی خیابانیای به این اندازه الهامبخش ندیدهام. مصاحبه را دنبال کنید و عکسها و مطالب الهامبخش او را از دست ندهید.
روئی، شما در عکاسی سیاهوسفید خیابانی یک پدیده هستید. میتوانی داستان این که چطور عکاسی خیابانی را شروع کردی، به ما بگویی؟
قبل از هر چیز، لازم است بگویم من در توصیف احساسات و تفکراتم از طریق کلمات خیلی خوب نیستم. ترجیح میدهم برای بیان آنها از طریق تصاویرم تلاش کنم، ولی سعی میکنم آنچه را شما میخواهید در مورد من بدانید بیان کنم.
عکاسی یک سرگرمی است از زمان ۱۴ سالگیام. من تاریکخانهی خودم را داشتم ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم، من از همان زمان بچگی فقط دوست داشتم در خیابان عکاسی کنم. از حرکت مردم، از حرفها و عکسالعملهایشان و… همیشه متعجب و حتی مسحور بودم. احساس میکردم تلاش در ثبت همهی جریانهای زندگی روزمره، چالشی خارقالعاده و راهی برای یادگیری بیشتر دربارهی جهان اطراف است.
در دنیای عکاسیام همهی مردم منحصربهفرد و مهمترین بخش عکسهایم هستند. این جمله راه مرا در عکاسی مشخص و تعریف میکند: «عکاسی بخش خیلی مهمی از فضای زندگی من است… این برای کشف کردن است، برای ثبت گذرانِ جریانی است که قلب احساس میکند و در یک لحظهی خاص میبیند، در خیابان بودن، تلاش کردن، دانستن، یادگیری، و در اصل تمرینِ آزاد بودن، زندگی کردن، فکر کردن و… است».
چه مدت است عکاسی میکنید و برخی از مشکلات و موانعی که با آنها روبهرو بودید چیست؟
از زمانی که ۱۴ سال سن داشتم، عکاسی سرگرمی من است (همان طور که قبلاً نوشتهام) با یک وقفهی بزرگ تا سال ۲۰۰۱، از آن زمان تقریباً همهی وقتم به عکاسی خیابانی و پروژههای جامعهشناختی طولانیمدت در محلههای حیرتآور لیسبون اختصاص یافته است.
اینجا، در پرتغال، عکاس خیابانی بودن خیلی راحت نیست. «مناطق ممنوعه» بسیاری وجود دارد… مترو، مراکز خرید، محلههای مشکوک و غیره. ولی احتمالاً همین خطر است که به نوعی مرا جذب میکند، آزار میدهد و باعث بالا رفتن آدرنالین در من میشود.
برخی اوقات با نیروهای امنیتی یا مردمی که نمیخواهند در عکسها باشند مشکلاتی دارم، ولی همه چیز را میتوان با یک مکالمهی صادقانه و مستقیم حل کرد. به هر حال، میتوانم بگویم که در لحظاتی با افرادی خیلی خشن و پرخاشگر مشکلاتی داشتهام که بعد از چندین کلمه (گاهی یک گفتوگوی طولانی) به دوستان خوبی تبدیل شدیم و از آن لحظه، هر مشکلی در آن مکان خاص برای من تمام شده و فردی «کاملاً محافظتشده» میشوم.
تجربههای بهیادماندنی و داستانهای زیادی در مورد وقتی عکاسی خیابانی انجام میدهم دارم ولی الآن مجال و فضای کافی برای گفتنشان ندارم. فکر میکنم… در حقیقت، مطمئن هستم که خیابانها مدرسه هستند، بنابراین درصد زیادی از من با چیزهایی که در خیابانها یاد گرفتم شکل گرفته است.
میخواهید از طریق عکاسیتان چه چیزی به ببینندگان تصاویرتان انتقال دهید؟
نمیدانم، اما فکر میکنم تلاش میکنم یک راوی باشم با استفاده از تصاویر، گفتن چیزی که هر روز در طول پیادهرویهای خیابانیام «میبینیم» به دیگران. دنیای عکاسیام لیسبون است، ۹۰ درصد از عکسهایم را در شهرم گرفتهام، جایی که مردمِ ناشناس بازیگران اصلی عکسهای من هستند.
تلاش میکنم نسبت به احساسات آنها به یک بینش برسم، تفکراتی با کمک به ژستها و حرکات آنها… همیشه سعی میکنم در میان صحنههای زندگی واقعیِ روزمره، زیبایی را نشان دهم که همیشه در درون مردم ناشناس وجود دارد، درون «مدلهای خیابانیام»، زیبایی نژاد انسانی، مستقل از رنگ، مذهب و سیاست. همان طور که میدانید من یک آماتورم و تا آخر عمر در این وضعیت خواهم ماند. این، تنها راه برای انجام کاری است که میخواهم و نه چیزی که دیگران میخواهند انجام دهم. همه باید برای خلق و انعکاس چیزی که در درونشان است، آزاد باشند (و احساس آزادی کنند).
وقتی شما بیرون در خیابان عکاسی میکنید، چه چیزی شما را برای ثبت یک صحنه یا یک تصویر خاص تحریک میکند؟
مؤلفههای زیادی هست… لحظه خودش به بهترین شکل ممکن قاببندی میشود، جادوی نور و روشنایی، یک قاببندی که چشم مرا به حرکت در میآورد، صحنهای که در ذهنم بنا میکنم، گرافیکی که مردم وقتی در حال حرکت اند «طراحی میکنند»… کارتیهبرسون دربارهی عکاسی میگفت: «عکاسی، قرار گرفتن ذهن، قلب و چشم عکاس در یک راستاست». ما باید قادر به پیشبینی، درک، «دیدن»، و «احساسِ» یک صحنهی خیابانی در کسری از زمان باشیم و باید آن لحظه را در یک قاببندی معنادار ثبت کنیم.
در عکاسی ترکیببندی هم مانند لحظهی ثبت اثر، حائز اهمیت است. بنابراین ذهن، چشم، قلب و انگشت شما برای ثبت اثر باید حول یک محور باشند. فکر میکنم وجود این محور (ذهن، قلب، چشم)، این ویژگی، برای عکاس خیابانی بودن ضروری است، نه برای «عکاس پیشپاافتادهی خیابانی بودن». خیلی وقتها شما باید نامرئی باشید، شبیه بخشی از صحنه… این به شما اجازه خواهد داد که به برخی از موقعیتهای خاص و گیجکننده نزدیک شوید.
در مواقع دیگر شما مجبورید رابطهی خیلی خوبی با «مردم خیابان» برقرار کنید، با آنها صحبت کنید، به حرفهای آنها گوش کنید و به آنها احترام بگذارید. ما باید توانایی «نگاه کردن» و «دیدن» لحظههای شگفتانگیز، لحظههای بامزه، لحظههای متفاوت، قاببندیهای خلاق و… را در خود ایجاد و تقویت نماییم. باید سعی کنیم نور را بفهمیم و تلاش کنیم به بهترین شکل و روش ممکن از آن استفاده کنیم.
ما باید همهی زیبایی و شخصیت «مدل خیابانی» را عکسبرداری کنیم، با او صحبت کنیم، به حرفهای او گوش کنیم، به او احترام بگذاریم… با این روش ما روزانه در حال یادگیری مطالب زیادی هستیم. شما باید مردم را دوست داشته باشید… و به آنها احترام بگذارید. عکاسی خیابانی، راه و روش آسانی برای عکاسی کردن نیست… ما باید شجاع، هوشیار و دقیق باشیم. باید استعداد پیشبینی لحظه قبل از وقوع آن را داشته باشیم.
برخی از عکاسانی که دنبالشان میکنید، چه کسانی هستند و چگونه بر کار شما تأثیر میگذارند؟
در حقیقت در بین عکاسان، آنری کارتیهبرسون، گری وینوگراند و الیوت ارویت الهامبخش کارهای من هستند. من از دیدن کارهایشان مطالب بسیاری یاد گرفتهام.
در مورد عکس خیابانی مورد علاقهتان که خودتان گرفتهاید صحبت کنید. چه وقت و کجا عکس را گرفتهاید، و چرا برای شما خاص هست؟
عکسی ندارم که بهطور مشخص مورد علاقهام باشد. اگر بخواهم صادقانه بگویم من همیشه به دنبال «لحظهی تعیینکننده» هستم، احساس میکنم هرگز آن را ثبت نکردهام و همیشه به دنبال آن خواهم بود. ولی… همهی عکسهای خیابانیام برایم مهم هستند زیرا آنها همیشه یک داستان انسانی در پس خود دارند.
برای عکاسی خیابانیتان از چه نوع دوربین و چه لنزهایی استفاده میکنید؟ چگونه از تجهیزاتتان برای ثبت تصاویر حیرتانگیزتان استفاده میکنید؟
بسته به چیزی که میخواهم بهعنوان نتیجهی نهایی تولید کنم و بسته به جاهایی که میروم از چند مدل تجهیزات استفاده میکنم. همیشه در جیبم یک دوربین ببین و بگیر برای «مکانهای ممنوعه» مانند مترو، مراکز خرید بزرگ و مکانهای حساس و دردسرساز دارم.
بهتازگی از دوربین لایکا 4Dlux با لنز ۶۰-۲۴ میلیمتر استفاده میکنم، با دوربینهای اسالآر من فقط از لنزهای فیکس ۲۰، ۳۵ و ۵۰ میلیمتری استفاده میکنم. گاهی، خیلی کم، از دوربین دی۷۰۰ نیکون با لنز زوم ۲۴-۱۴ میلیمتر، ۲.۸/f استفاده میکنم. با این حرف رابرت کاپا کاملاً موافقم و تلاش میکنم آن را دنبال کنم که: «اگر عکسهای شما بهقدر کافی خوب نیستند، شما بهقدر کافی به سوژه نزدیک نشدهاید».
در flicker شما اجتماع شگفتانگیزی از عکاسان را دارید که از کارهای شما حمایت میکنند و در مورد آنها کامنت میگذارند. چطور چنین دنبالکنندههای قویای را جذب کردهاید؟
اینترنت برای من خیلی مهم است، ولی نه برای انتشار دادن کارهایم. من از دیدن عکسهای بیشمارِ عکاسان در سرتاسر دنیا درسهای زیادی گرفتهام. این همچنین راهی است برای دیدن جهانی که در جریان است. شاید آن جامعهای که شما دربارهاش صحبت می کنید، به همان روشی که من فکر میکنم، فکر کنند…، نمیدانم. فکر میکنم باید از آنها بپرسید که چرا برای کارهای من کامنت میگذارند. من دقیقاً نمیدانم.
دوست دارید به عکاسان خیابانی مشتاق در آن گروه چه نکاتی را یادآور شوید؟
از نظرِ من حقیر، آموزش عکاسی خیابانی امکانپذیر نیست، حداقل برای من. همانطور که میدانید (همیشه این را گفتهام که) من یک دانشآموز همیشگی هستم و خواهم بود.… هر روز چیزهای جدیدی در خیابان یاد میگیرم، از مردم و از زندگی. راهی که من برای یادگیری «عکاسی خیابانی» استفاده میکنم، آنها نیز میتوانند برای یادگیری استفاده کنند. نکاتی که جایی خواندهام که با چندتایی از آنها موافقم:
۱- به سوژه نزدیک شوید، آن را هدف اصلی قابتان قرار دهید.
عکاسی خیابانی بهطور کلی مشاهده کردن مردم و فعالیتهایشان و کنار هم قرار دادنشان است. چشمهایتان را باز نگه دارید. دنبال ارتباطهای جذاب باشید. شما احتمالاً وقتی بخشی از صحنه هستید و به احساسات و نمایشی که دور و اطرافتان اتفاق میافتد، واکنش دارید میتوانید یک عکس خاطرهانگیز بگیرید.
۲- نسبت به دوربین بیتوجه و آرام باشید و تا آنجا که ممکن است آن را از جلوی چشمتان دور نگه دارید.
تلاش کنید از مثل یک عکاس بودن اجتناب کنید. به عنوان یک اثر جانبی، امکان دارد تلاش برای پنهان کردن دوربین و دزدکی عکس گرفتن در هر زمانِ ممکن، باعث مشکوک به نظر رسیدن شما شود. همان طور که گفتم نسبت به دوربین بیتوجه باشید.
۳- تجهیزات زیادی حمل نکنید و سبک سفر کنید.
این روش، زحمت کمتری برای شما خواهد داشت و قادر خواهید بود خیلی سریع برای ثبت بهترین عکستان به اطراف حرکت کنید. اتفاقهای میان مردم را قبل از این که روی دهند، پیشبینی کنید. دوربینتان را همیشه آمادهی عکاسی نگه دارید، اتفاقها میتوانند خیلی سریع در خیابان روی دهند بنابراین اگر آماده نباشید فرصتهای زیادی را از دست خواهید داد.
در پایان:
- مردم را دوست داشته باشید.
- به مردم احترام بگذارید.
- همواره توانایی گوش دادن به مردم را داشته باشید، آنها درسهای حقیقی زندگی هستند.
- سعی کنید مردم، افکار، حرکات، احساسات و روح آنها را بفهمید.
- شجاع و نترس باشید.
- سعی کنید تا حد امکان به مردمی که از آنها عکس میگیرید، نزدیک شوید. با این روش شما روح آنها را خواهید شناخت و حس خواهید کرد و آنها نیز متقابلاً همین احساس را نسبت به شما خواهند داشت.
برای این مصاحبهی جذاب از شما ممنونم. آیا در پایان نکاتی هست که بخواهید بیان کنید؟
همیشه با عکاسی خیابانیتان، قبل از این که هر جایی انتشارش دهید، شاد باشید. نسبت به خودتان خیلی سختگیر و منتقد باشید. از مردم، زندگی و خیابان لذت ببرید. با این روش از کل دنیا لذت میبرید و این روشی است برای رشدِ همهی جنبهها.
وبسایت روئی پالیا: ruipalha.com