او یکی از اعضای هیات داوران جایزه جهانی هنرونیایش بود که چند روزی را در ایران سپری کرد. در همه این روزها دست یافتن به او مشکل بود چون در حال بازدید و بررسی آثار جدید عکاسی و هنری ایرانیان بود تا باز هم در این زمینه کاری انجام دهد.
بالاخره چند ساعت مانده به پروازش با وجود همه مشغله ها در هتل لاله منتظر ماند تا برای مصاحبه ای که مدام زمانش تغییر می کرد، مقابلش بنشینم. او خودش را یک هنرمند یا عکاس نمیداند و می گوید: «من فقط پروژه های خودم را اجرا میکنم. به کشورهای مختلف میروم و به کشف و شهود هنر و عکاسی در مناطق مختلف میپردازم. با عکاسان و هنرمندان ملاقات میکنم و کارهایشان را می بینم و اگر کاری در خور و خاص پیدا کنم، ترتیبی می دهم تا به انستیتوی هنر فرانسه معرفی شده و به نمایش گذاشته شود. اگر مسوولان پذیرفتند که نمایشگاهی در این زمینه برگزار کنند، روی آن کار می کنم، عکس های مورد نظر را انتخاب می کنم و خودم داوری می کنم که چه عکس هایی به این نمایشگاه راه پیدا کنند. برایش کاتالوگ و بروشور هم طراحی میکنم.» از او میپرسم که چطور با عکاسی در یک منطقه آشنا می شود و چگونه عکاسان را پیدا میکند. او در حالیکه اشاره میکند، یک فرد مستقل است که روی این نوع کار تحقیق فراوان دارد، میگوید: «من یک تولید کننده مستقل هم هستم. ایده از خودم هست. اگر بخواهم در زمینه عکاسی کاری بکنم اول باید بروم سراغ موضوعات خاص و بعد با هنرمند کار میکنم تا از او ایده مورد نظر را بخواهم. بعد همه مراحل چاپ، هماهنگی و حتی چاپ و تهیه کاتالوگ را دنبال میکنم تا زمان افتتاحیه نمایشگاه مورد نظر.»
کریفا می گوید: «معمولا برای دنبال کردن ایده هایم به جایی می روم که برایم جذابیت دارد. من شخصا” به هنر درخاورمیانه و شمال آفریقا علاقه زیادی دارم. البته به این معنی نیست که به بقیه مناطق یا کشورهای دیگر نمی روم یا به هنر آنها علاقه ای ندارم. چرا که تا همین حالا در اکثر کشورهای اروپایی و حتی آسیای دور کارهایی انجام داده ام. قضیه این است که در مقایسه با بقیه مناطق نگرش و دید خاصی به برخی از سرزمین ها دارم.» او میگوید که خیلی سخت است در مورد عکاسان ایرانی که تا امروز کارهایشان را برای نمایشگاه های مختلف انتخاب کرده حرف بزند: «عکاسان ایرانی، فرش ایرانی نیستند که بتوان روی آنها به دلیل نقش و نگارشان تفاوت یا ارجحیت قائل شد. اول از همه آنها عکاس هستند. هر عکاسی هم برای خودش دنیای منحصر به فرد خودش را دارد. من در سال ۲۰۰۰ به ایران آمدم. به گالری های مختلف عکاسی رفتم. تعداد زیادی از عکاسان را ملاقات کردم. سیف اله صمدیان خیلی به من کمک کرد تا با عکس های متفاوت و عکاسان صاحب سبک کشور شما آشنا شوم. خیلی از عکاسان هم متوجه شدند که من به دلیل شناخت و آشنایی با کارهای آنها به ایران آمده ام و خودشان مرا پیدا کردند. به این ترتیب با خیلی از این عکاسان آشنا شدم. این روش معمولا در همه کشورها اعمال می شود و من از همین طریق بسیاری از عکاسان مستعد را پیدا می کنم. من به حساسیت، انرژی و تکنیک عکس اهمیت می دهم و عکاسان حرفه ای که بعد از سال ها کارکردن، راه و سبک خودشان را پیدا کرده اند، در این دسته بندی قرار می گیرند.» از او در مورد تفاوت عکس های ایرانی نسبت به بقیه کشورهایی که در آنها دست به انتخاب عکس زده، می پرسم: «مسلما” فرهنگ خیلی تاثیر دارد. نمی توانم در مورد سبک و شیوه عکاسی نظری داشته باشم چون این چیزی است که افراد بعد از مدتی آن را یاد می گیرند. اما من شخصا” در میان عکاسان ایرانی افرادی را پیدا کرده ام که کادربندی خاصی دارند و به نورپردازی اهمیت می دهند. شاید این قضیه از فرهنگ مینیاتوری و عکاسی قدیمی و سنتی در کشور شما نشات می گیرد اما باید بگویم که واقعا یک حس غریب در میان تصویر و نور و کمپوزسیون عکس های ایرانی وجود دارد که عکس را شاعرانه می کند. هیچ چیز به شکل مستیقم خودش را نشان نمی دهد و شما باید این را حس کنید. اگر اینطور نبود، این همه عکاس ایرانی وجود نداشتند که برای آژانس های خارجی کار می کنند و کارشان متقاضی هم دارد.»
شاید بسیاری از عکاسان ما دوست داشته باشند که کارشان یا در نمایشگاه های خارجی شرکت داده شود و یا در کتاب های آن سوی مرزها چاپ شود. از میشکت در این زمینه می پرسم که چه کاری برای چنین علاقه مندی می تواند بکند: «تا قبل از مرحله چاپ کتاب راه های زیادی هست که باید طی شود. من پیشنهاد می کنم که عکاسان کارشان را دقیق بشناسند، با موضوع درگیر شوند و آن را حس کنند. من همیشه سعی می کنم که یک سری راه حل و روش را که از تجربه به دست آوردهام، به عکاسان بگویم تا بتوانند جهانی شوند. با این حال فکر می کنم عکاسی در ایران بسیار قوی است و هر روز و هر هفته یک گالری عکس افتتاح می شود. شما دانشگاه های فعال عکاسی دارید و انجمن های متنوعی در این زمینه فعالیت می کنند. این نشان می دهد که به عکاسی اهمیت داده می شود و علاقه مندان جدی دارد. فکر می کنم این خیلی نکته مثبتی است و در همه کشورها وجود ندارد.» او عکس خوب را عکسی می داند که دوستش داشته باشد: «مثل این است که یک فیلم حرفه ای را می بینید که همه قوانین و موارد مربوط به سینما را رعایـت کرده ولی شما از آن خوشتان نمی آید. من از عکسی حمایت می کنم که این حس را نداشته باشد و دوستش داشته باشم. یعنی حس مثبتی از آن بگیرم. عکسی که عمیق و در عین حال حرفه ای باشد. وقتی با عکاسی درگیر می شوم و با او در نوع و نحوه نگاهش همراه می شوم به این معنی است که کارش را دوست دارم و قصد دارم کاری در آن زمینه بکنم.»
او در نهایـت از عکاسان ما می خواهد تا بیشتر با موضوعات درگیر شوند و فقط عبوری عکاسی نکنند: «عکاسان باید مراقب باشند که سبک و روش یکدیگر را کپی نکنند چون اگر می خواهند از مرزهای کشورشان فراتر روند باید چیزی منحصر به خودشان داشته باشند. فتوژورنالیسم در ایران خیلی جلو رفته ولی آنها باید کمی دقت بیشتری در زنده نگه داشتن کارشان غیر از اخبار متصل به عکس بکنند به نحوی که در تاریخ ماندگار شود.»