قرار نیست مچ همدیگر را بگیریم
فرزاد هاشمی متولد سال ۱۳۳۹ و فارغ التحصیل مهندسی معماری است.
او علاوه بر اینکه بیست و هفت سالی است عکاسی میکند موسس و مدیر موفقترین آژانس عکس ایران است.
گفت و گوی ما با وی بیست و نهم آبان ماه انجام شده است و سرشار است از نکاتی که یک مدیر به آن توجه میکند.
موضوع صحبت انجمن ملی عکاسی است و اولین سوال من این است که بعد از این سه سال روند کار را چگونه ارزیابی میکنید. زمانی که صرف شده، اجتناب ناپذیر بود یا اینکه میشد این مراحل را زودتر سپری کرد؟
شاید میشد این مسیر را سریعتر هم طی کرد ولی مشکلاتی وجود داشت. مثلا جمع شدن سیزده نفر که درگیر گرفتاریهای روزمره هستند بسیار دشوار است. از سوی دیگر، درباره موضوعی میخواستیم صحبت کنیم که علی رغم گفت و گوی بسیار درباره آن، هیچ نقطه نظر مشترکی وجود نداشت.
به عبارت دیگر همه ما اتفاق نظر نداشتیم که جامعه عکاسی به دنبال چیست و چرا میخواهد انجمن ملی داشته باشد. خودمان هم نمیدانستیم این انجمن صنفی است یا رفاهی و برای چه قرار است عکاسها دور هم جمع شوند.
بعضیها میگفتند همه باید بتوانندعضو انجمن بشوند، بعضی میگفتند نه، باید آنقدر سخت گیری کنیم که عضو شدن با ارزش باشد.
بحثهای اصلی ما در این مدت پیرامون همین موضوعات بود. البته من هم به این بحثها کمی دامن میزدم چون فکر می کردم باید تکلیفمان با خودمان روشن شود.
نتیجه این بحثها چیست؟
در حقیقت ما در این بحثها خودمان را ساختیم و صیقل دادیم. این بحثها حتما میبایست مطرح میشد در غیر این صورت ما به یک چیز خیلی سطحی میرسیدیم.
بنابر این حتی اگر فردای همان روزی که تصمیم گرفتیم انجمن تاسیس کنیم مجوزش آماده میشد، نباید آن را تأسیس میکردیم چرا که باید به بلوغ انجمنداری میرسیدیم.
اگر با انصاف برخورد کنیم، میبینیم اتفاقی که هرگز در جامعه هنری ایران نیفتاده بود، این بار رخ داد و حاصل مباحث ما میتواند حتی برای بخشهای دیگر هنری هم بسیار کارساز باشد.
آیا این بحثها مکتوب شده است که بتوان آنها را منتشر کرد و یا حداقل در اختیار هیأت مدیره قرار داد؟
تا آنجایی که مقدور بود، مکتوب شده و نزد خانم زندی است و قاعدتا باید به اولین دبیرخانه یا هیات مدیره انجمن تحویل داده شود تا جزو اسنادش بایگانی شود.
اما شاید بهتر بود که تمام جلسات ضبط میشد.
اما این کار برای انتقال تمام آن تجربیات کافی نیست، به همین دلیل پیشنها میکنم که در اولین دوره، بخشی از اعضاء هیآت موسس جزء هیأت مدیره باشند چون هیچ کدام از مباحث ما در اساسنامه منعکس نشده است و باید به نحوی این اطلاعات به افراد جدید منتقل شود.
با توجه به اینکه در حال حاضر چندین انجمن عکاسی داریم که اغلب آنها در دستیابی به اهداف اولیه شان ناکام ماندهاند، به نظر شما اکنون زمان مناسبی برای راه اندازی انجمنی گسترده و فراگیر است؟
باید بگوییم که بیست سال پیش هم دیر بود. ما همه تلاش میکنیم جامعه مان را به سوی مدنیت بیشتر سوق دهیم و به سوی جمع گرایی برویم نه فرد گرایی.
بیست و اندی سال پیش عدهای از جامعه عکاسی درباره ضرورت تشکیل یک انجمن فراگیرحرف زده بودند و اگر همان زمان تشکیل شده بود، بسیار بهتر از امروز بود. چون تا کنون دوره گذار، توی سر هم زدن و اشتباه کردن را پشت سر گذاشته بودیم.
آن روزها گذشت و نسل دیگری آمدند و به ما رای دادند که دور هم جمع بشویم و انجمن ملی را پایه گذاری کنیم و حالا به این نتیجه برسیم که وقتش نیست؟
تعریفتان از این انجمن چیست؟
حداقل، جایی است برای اینکه بتوانیم در کنار همکارانمان بنشینیم و درباره موضوعات مورد علاقهمان حرف بزنیم.
در سوئیس عکاسان مشکلات ما را ندارند و کسی توی سر کسی نمیزند و همه شان کارت خبرنگاری دارند. ولی با این حال انجمن عکاسی هم دارند و آنجا درباره مسایل عکاسی شان با هم صحبت میکنند و برای رشد همدیگر فکر میکنند.
برای گپ زدن باید یک انجمن ملی درست کنیم؟
خیر- قرار نیست جامعه عکاسی ما انجمنی داشته باشند که تنها در آن گپ بزنند یا درباره دوربینشان صحبت کنند.
منظور من این بود که حتی در جایی مثل سوییس که مشکل کارت، خانه و بیمه وجود ندارد، باز هم انجمنهایی به راه میافتد و افراد دور هم مینشینند. چرا که همین هم به خودی خود بسیار ارزشمند است.
ما دغدغههای بسیار دیگری داریم. ما میخواهیم به جایی برسیم که بچهها نگویند توی خیابان دوربینم را یواشکی در آوردم، رفتم فلان جا دوربین را از من زدند یا مثلا کارت نداشتم مرا بازداشت کردند. ما میخواهیم این مشکلات سبک بشوند.
ما میخواهیم مطالباتمان را بیان کنیم. مثلا اینکه چرا عکاسی جایگاه خودش را ندارد، چرا موزه هنرهای معاصر فکر میکند میتواند متولی عکاسی باشد یا مثلا مجموعه فرهنگی صبا میتواند اکسپو بگذارد هنرپیشهها را بیاورد و از آنها عکس بگیرد و بفروشد. چرا فردی از داخل یا خارج میآید برای خودش تصمیم میگیرد کارهایی بکند؟
البته حل مشکلات جاری عکاسان یکی دیگر از دغدغههای ماست. اما قرار نیست این انجمن تعاونی باشد. بخش رفاهی میتواند جزء کوچکی از انجمن ما باشد اما مطالبات اصلی چیزهای دیگری است.
شما فکر میکنید اگر این انجمن شکل بگیرد، احتمال این که واقعهای مثل اکسپوی صبا اتفاق بیفتد کم میشود و انجمن میتواند به عنوان یک نهاد دلسوز و مسوول مانع از این گونه اتفاقها بشود.
قطعا، اولین وسادهترین کاری که این انجمن میتواند انجام دهد، این است که این موضوع را جا بیاندازد که متولی عکاسی ایران است. اکسپو، دو سالانه، نمایشگاه و همه این خوب هستند اما اجراهای خوبی ندارند. وقتی عکاسی متولی داشته باشد میتواند بر اجرای رویدادها نظارت کرده و آن را هدایت کند.
متولی عکاسی بودن، وسیلهای برای اعمال نفوذ و جهت دادن به جامعه عکاسی و انحصار طلبی نمیشود؟
نبایستی بشود.
نبایستی! یعنی ممکن است بشود؟
اگر من الان به شما پول بدهم، ممکن است در سایتتان برای من رپرتاژ آگهی بگذارید. این به شخصیت خودتان بر میگردد. نهاد سایت شما این بوده که یک رسانه مستقل باشد ولی شاید بتوان با پول یک رسانه را خرید.
در سال ۵۴، نشنال جئوگرافی صد هزار دلار پول گرفت و گزارشی مبسوط در باره امپراطوری ایران چاپ کرد. در اسناد بعد از انقلاب هم معلوم شد لوموند پول گرفته و گزارشی از فرح و هنرمند بودنش چاپ کرده است.
شما میپرسید این انجمن به این راه نمی رود؟ من نمیدانم اما در اصل نباید این اتفاق رخ بدهد.
اما ممکن است من که راس آن قرار میگیرم آدم نالایقی باشم و شما یک میلیارد به من بدهید و در عوض بخواهید یک نمایشگاه آبکی برایتان برگزار کنم و من هم بگویم «چشم، در خدمتتان هستم.»
آن دیگر به جامعه عکاسی مربوط است که چه کسی را انتخاب میکنند و هدایت این انجمن را به دست چه کسی میسپرند.
ما خودمان هم جز شما هستیم و همین نگرانیها و دغدغهها را داریم و برای راه اندازی انجمنی که بتواند مطالبات عکاسی را احیا کند، سه سال وقت گذاشتیم و همه آنچه به نظرمان میرسیده لحاظ کردهایم.
در جایی هم، در کمال صداقت گفتیم شاید عقلمان نرسیده است و اساسنامه را برای افراد دیگری فرستادیم تا نظر آنها را بدانیم.
شما هم اگر چیزی به نظرتان میرسد، باید حتما بگویید تا در موردش فکر کنیم. ما که قرار نیست مچ همدیگر را بگیریم.
شاید بهتر باشد با رایزنی با هیأت مؤسس، لیستی از مطالبات جامعه عکاسی تهیه شده و در اختیار هیأت مدیره قرار گیرد تا رسانهها بتوانند آنها را پیگیری کنند.
بله- البته ما از همه رسانهها دلخوریم. در طول مدتی که این اتفاق افتاد نه سایت عکاسی و نه هیچ جای دیگری جلسات و مسیر انجمن را به جد دنبال نکرد.
اعضای هیأت مؤسس، به جز چند نفر، کلی وقت گذاشته و بدون این که منافعی داشته باشند چیزی را پایه گذاری کردند که به درد فرزندان شما هم میخورد.
به علاوه افراد دیگری چون آقای سعید دستوری، مشاور حقوقی، را باید از جمله شهدای این راه به حساب آورد. ایشان درهمین ایام همسر خود را از دست دادند ولی با این حال واقعا کم نگذاشتند. همین طور آقای تهرانی و دیگر دوستانی که عضو هیأت مؤسس نبودند ولی از هیچ کمکی دریغ نکردند.
در مقابل انتظار داشتیم مجلات عکاسی، که تعدادشان چند تایی شده و دیگر رسانهها خیلی جدیتر به این موضوع میپرداختند.
جهت توضیح میگویم که ما مکررا با مسوول روابط عمومی هیأت مؤسس تماس گرفتیم اما هیچ اطلاعیهای را در اختیار ما قرار نمیدادند.
حتی برای همین سلسله مصاحبهها هم وقفهای ایجاد شد و خانم زندی با من تماس گرفتند و خواستند کار را متوقف کنیم…
حتما ما هم قصوری داشتهایم.
این کارها همه در کش و قوس زندگی روزمره انجام شده است. زندگی مان متوقف نشده که کارهای انجمن را انجام دهیم و بعد دوباره آن را از سر بگیریم.
اما الان هم میتوان کسانی که با وجود انجمن مخالف هستند، گرد یک میز نشاند تا دلایل خود را بگویند. همین کار کمک بزرگی به انجمن است و خیلی سوء تفاهمها را برطرف میکند.
نکته دیگر این بود که ما همواره از روابط عمومی خواستیم تا به شکل شفاف نام اعضایی که در جلسات حضور پیدا نمیکردند را اعلام کند تا جامعه عکاسی بداند و بعد به آنها رأی ندهد.
این موضوع حتما گفته خواهد شد اما اجازه بدهید زمانی اعلام شود که میخواهیم کار را به گروه بعدی تحویل بدهیم.
اگر این ضرورت بوجود بیاید که فرزاد هاشمی در رأس انجمن قرار بگیرد شما این مسؤولیت را قبول میکنید؟
چون من در کار خودم نیمه موفقیتی دارم مفهومش این نیست که بتوانم همه کارها را به خوبی انجام دهم. ولی گزینهای مثل خانم زندی بسیار مناسب است. ایشان هرچند که از جامعه عکاسی دور بودهاند، اما در اداره جلسات توانایی خود را ثابت کردند و به عنوان یک پدیده میتوانیم از ایشان نام ببریم.
من روزی که میخواستیم مدیر جلسات را انتخاب کنیم، بنا به دلایلی به ایشان رای دادم اما امروز میبینم که خیلی انتخاب صحیحی بوده است.