توضیح «سایت عکاسی» – سیزدهمین دوسالانهٔ عکس ایران از ۵ تا ۲۰ بهمنماه ۹۳ در موزهٔ هنرهای معاصر تهران برگزار شد. این رویداد به عنوان یکی از مهمترین فصول عکاسی کشور با طیف متنوع و گستردهای از مخاطبان عکاسی و هنر تجسمی ارتباط برقرار کرد.
بنابراین بدیهی است که چنین رویدادی نظرات و دیدگاههای متفاوتی در افراد برانگیزد و هر کس نقد و نظر متفاوتی دربارهٔ این اتفاق عکاسی کشور داشته باشد. «سایت عکاسی» قبلا آمادگی خود را برای انتشار نقدهای مثبت و منفی و هرگونه یادداشت تحلیلی دربارهٔ سیزدهمین دوسالانهٔ عکس ایران اعلام کرده بود.
در همین راستا یادداشتی از حسن غفاری و یاداشتی از سعید فلاحفر را در این مورد منتشر کردیم. یادداشت زیر به قلم شیوا بابابیگی نمونهٔ سوم این مطالب است:
«بــا دلهره، به روزی میاندیشــم که هنر به جســتجوی ناگفتهها نخواهد پرداخــت و رام و ســر بــه زیر، در خدمــت زندگــی جمعــی درخواهد آمد. زندگــیای که از هنر میخواهد تــا تکرار را زیبا جلــوه دهد و به فرد کمک کند تا آرام و شــاد، خودش را به جزئی از یکدستی وجود بدل کند. چون تاریخ هنر میراســت، یاوهگویی آن اما نه.
در زمانهای هستیم که دیگر عکاسی تنها فعل ثبت لحظات قطعی محسوب نمیشود. قطعیت امری فراتر از واقعیت و بسیار وابسته به موجودیت ماست و نوع دیدگاهمان به عنوان شخص در اجتماع و همچنین هویت فردیمان در این امر بسیار تاثیر گذارند. دراین حالت میتوان هر لحظه را نشانهای از قطعیت در ذهن خواند. فراواقعی بودن صفتی بود که به عنوان جزئی از ماهیت نخستینِ عکاسی حضورش را در خودِ امر ثبت لحظه ثابت کرد. همچنین بعدها به صورت تغییر در انگارههای بصری چه در ساختار و محتوا و چه در چگونگی نمایش اثر با حضور مکتب سوررئالیسم به شکلی دیگر تعریف شد.
همگام با افزایش تولید روزانهٔ عکس و پیوستن آن به بخشی از زندگی روزمره برقراری تمایز میان عکاسی به مثابه ابزار ارتباط میان مردمی و هنرمحض بسیار دشوار شده است. تلاش برای ارائهٔ ثبتی متفاوت و قابل تامل، بر اهمیت نظریه فراتر از تصویر افزوده است و تفکر به عنوان نخستین عامل محرک و پیشدرآمدی برای تولید یک اثر هنری اهمیت بسزایی یافت.
نگاه به عکاسی به عنوان شاخهای از هنرهای زیبا و گام برداشتن درمسیری فراتر از مستندنگاری صرف سبب شد تا برگزارکنندگان دوسالانهها که همیشه تلاش کردهاند همگام با آخرین تحولات عکاسی ایران گام بردارند در تنظیم فراخوان نظریه را محوریت تقسیم بندی خود قرار دهند و از توجه صرف به انگارههای بصری فراتر روند. در این راستا متن فراخوان سیزدهمین دوسالانه با محوریت عکاسی خلاقانه – در قالب تک عکس – و عکاسی هنری – در قالب مجموعه (الزاما همراه با عکسنوشت) – منتشر شد.
ارائهٔ دیدگاههای چندگانه نسبت به ماهیت و هدف ژانربندی بسیار کلی فراخوان از همان آغاز، دوسالانه را دچار حواشی بسیار کرد. در هنر عکاسی که در ابتدا وظیفهٔ خطیر اِخبار واقعیت را به دوش داشته، تعریف خلاقیت تنها در قالب انگارههای بصری و تغییر قراردادهای آنان، امری بدیهی است؛ چرا که ابداعاتی اینچنین ابتدا از سوی سوررئالیستها در ادبیات و نقاشی رقم خورد و همزمان مکشفان مدرسهٔ باهاوس آن را روی نگاتیو به فعل رسانده و فوتومونتاژ را ابداع کردند.
با نخستین جرقههای ظهور مدرنیسم، ماهیت هنر و در بطن آن خلاقیت بنابر تحولات و نیازهای اجتماعی و فرهنگی جامعه بارها دچار تغییرات ساختاری شد؛ فرایندی روبه رشد – یا بنابر عقایدی روبه پایان هنر – که موجب آن شد تا جنبشهایی پس از دیگری شرایط متفاوتی را برای بروز خلاقیت پدید آورند.
ارائهٔ تعریفات کلی و ناقص از مبحث خلاقیت که طی سدهٔ اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته، میتواند مخاطب را در واکنش دچار بدفهمی و انحراف کند. از آن رو که مبحث مطرح شده در تلاش است تا عکاسی را به عنوان شاخهای از هنرهای زیبا با کیفیتی خاص مطرح کند.
در هنر دورهٔ مدرن و پستمدرن و با به وجود آمدن هنر تلفیقی، هنرمندان بسیاری با استفاده از ابزارهای مختلف هنر برای القای مفهومی خاص، تغییراتی در ماهیت چگونه دیدن و نحوهٔ بیان آثار خود به وجود آوردند کهگاه چیستی هنر را هم به چالش میکشید. خارج دیدن هنرعکاسی از این چرخه _ چه در مقام زیرمجموعهای از خبرنگاری و چه درمقام هنر محض _ حاکی از پس رفتی است که نشان از ضعف مــا در درک نظریهپردازی و نقدهای موجــود و حتی تأثیـر آن بر مفاهیم زیباییشناسانه دارد، و ماحصل آن اکنون قابهایی است بر دیوارهای موزهٔ هنرهای معاصر، که اگر بنای نتیجهگیری بر مشاهده باشد، باید گفت که خلاقیت را در قالب فوتومونتازهایی نخنما با مفاهیم شعاری و حتی از منظر تکنیکی بسیار پیش پا افتاده به مخاطب معرفی میکند. و در این بین آثاری را که چه در مفهوم و نحوهٔ ارائه و چه در بازی بصری با سوژه خلاقانه برخورد کردهاند از این تقسیم بندی جدا کرده است.
سوالی که مطرح میشود نحوهٔ برخورد داوران با مقولهٔ خلاقیت و مرزبندی نگاهشان به این مهم است. در فراخوان شاخهای با عنوان مستندنگاری مطرح نشده است اما پیداست که مهمترین معیار برای انتخاب آثار بخش خلاقه، عدم مستندگونگی آنها بوده که تنها در حذف این عنصر با دستکاری عکسها محقق شده است. این درحالی است که عکاسی همچون دیگر هنرها در طول سالیان محدود حضورخود ثابت کرده که عناصر زیادی را برای ابراز خلاقیت در دست دارد؛ خلاقیت در یافتن زوایای تازه، کشف معانی جدید از سوژهها درعین تاثیرپذیری از دیگر هنرهای زیبا، بداعت در نحوهٔ برخورد با مادههای خام عکاسی، یافتن روشهایی برای همسو کردن مفاهیم اثر با نحوهٔ ارائهٔ آن و بسیاری موارد اینچنین دیگر.
بنابراین تعریف ارائه چهارچوبهایی تا این حد کلی، کار خلاق نباید در قالب مجموعه شکل پذیر باشد، از این رو دو اثر بسیار بدیع و خلاقی که در بخش عکاسی هنری مشاهده میکنیم را یا باید تک عکس خوانده و از شاخه بندی ذیل جدا کنیم و یا بپذیریم که خلاقیت در چنین قالببندیهای کلیای نمیگنجد و قطعن چنین گرایش چهارچوببندی شدهای عاری از ایراد نیست.
از ایرادات ناشی از فراخوان همین مشاهدهٔ نوعی دوگانگی میان هنرمندانیست که در ماهیت تک عکس یا مجموعه، خلاقانه یا هنری بودن آثار خود تردید کرده و موجب آن شدهاند تا برخی از آثار در گروهبندیهای نامعقول جای گیرند. کمبود معیارهای مشخص برای تعریف یک حوزه که بناست بر اساس آن آثاری مشمول شکلی از دستهبندی شوند، قطعن سبب بروز سردرگمی شده که در نهایت به کاستی و ضعف میانجامد.
این مشکل از انتخاب داوران نیز نشات میگیرد؛ بیسلیقگی در آثار پذیرفته شدهٔ بخش خلاقانه به وضوح دیده میشود، با وجود اینکه این ایرادات تاحد زیادی به آثار بخش هنری وارد نیست. آثار این بخش بنابر تعریفات ارائه شده _ بازهم بسیار چندگانه و کلی داده شده _ در سطح معقول وگاه بالایی نسبت به بخش دیگر قرار دارند.
دوسالانهها همیشه بازتاب حرکتی کلی از روند متاخر عکاسی ایران بودهاند. آثار منتخب برخی دورهها از حیث کیفیت، در جایگاه بالاتری نسبت به کارنامه دو سالهٔ گالریها قرار داشتهاند و این امر، روند مستقل و حمایتگر دبیران هر دورهٔ این جمعیت را نشان میداد. تلاش این روند با برخورداری از نگاهی رو به جلو و برگرفته از علم، کاملن مستقل از نگاه گالریدارها و کیوریتورها، تنها بر همگام شدن عکاسی با هنر جهانیای که با این نام میشناسیم، متمرکز بود.»