اختصاصی «سایت عکاسی» – مهاجرت در برخی موارد پیامد فقر، خشکسالی، بیکاری و تداوم جنگ است. بیثباتی اجتماعی و اقتصادی در برخی کشورها سبب شده تا مهاجرت جزء لاینفک زندگی مردم به شمار رود؛ در واقع انسانها برای بقا و زندگی است که مجبور به مهاجرت میشوند. مهاجرت با قبول زحمت و دشواریهای زیادی همراه است و این در حالی است که نه تنها رسیدن به مقصد قطعی نیست بلکه حتی در بسیاری موارد، امکان دارد مسافران در نیمهی راه با مرگ دسته و پنجه نرم کنند.
همچنین مهاجرت غیرقانونی ارتباط تنگاتنگی با قاچاق انسان دارد. ﻗﺎﭼﺎق اﻧﺴﺎن ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎن ﺑﺰرﮔﺴﺎل ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﯾﮏ ﻗﺎﭼﺎق ﺑﺪون ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﻮد، ﭼﺮا ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ آﻧﻬﺎ ﻏﯿﺮﻗﺎﻧﻮﻧﯽ، ﺑﻪ ﺻﻮرت داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ و آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﺒﺎدرت ﺑﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ و ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮس از ﭘﯿﮕﺮد ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ، ﻫﯿﭻ ﮔﺰارش ﯾﺎ اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺑﻪ ﭘﻠﯿﺲ ﻧﻤﯽدﻫﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﻣﻘﺎﻣﺎت و ﻣﺠﺮﯾﺎن ﻗﺎﻧﻮن از ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮدن ﺣﺪ و اﻧﺪازه ﻣﻬﺎﺟﺮتهای ﻏﯿﺮ قانونی در ﺣﻮزهﻫﺎی ﻗﻀﺎﯾﯽ ﻧﺎﺗﻮان ﺑﻮده و در نتیجه ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ اﻗﺪام ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ در اﯾﻦ ﻣﻮرد اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ. مهاجران غیر قانونی دچار مشکلات فراوان روحی و روانی میشوند. از این مشکلات میتوان به عدم دسترسی مهاجران غیرقانونی به امکانات اولیه زندگی، بهویژه امکانات سادهی بهداشتی اشاره کرد.
امروزه مهاجرت و مسائل پیرامونش؛ از مصایب آن گرفته تا تنشها و تعارضهای فرهنگی بین کشور مبدا و مقصد، بدل به بحران معاصر فراگیری شده است و سبب شده تا در سالهای اخیر مشکلات مهاجران بیش از پیش مورد توجه عکاسان و هنرمندان قرار گیرد. مهاجرانی که از دوزخ به امید رسیدن به بهشت، رهسپار راهی میشوند که رهیافتش ماندن در برزخی همیشگی است! در میان عکاسانی که به موضوع مهاجرت و تبعات آن پرداختهاند، عکاس مطرح و شناخته شده، سباستیائو سالگادو اگرچه اولین نفر نباشد اما از نخستین عکاسانی است که به شکلی فراگیر به چنین موضوعی پرداخته است.
سالگادو در کتاب «مهاجرت» خود (منتشر شده در سال ۲۰۰۰ و تجدید چاپ شده با تغییراتی در سال ۲۰۱۶)، به خوبی توانسته تصاویری دردناک و آخرالزمانی از وضعیتِ برزخی مهاجرانی را به تصویر بکشد که عموما در اواخر قرن بیستم در پی جنگ و ویرانی مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده و در وضعیت اسف باری به سر میبرند. مجموعه عکسی که در طول شش سال سفر سالگادو و زندگی با مهاجران بیش از ۳۵ کشور، در جادهها، اردوگاهها یا حاشیهنشینهای فقیر شهرهای بزرگ به ثبت رسیده است؛ از مهاجرت لاتین تباران به امریکا گرفته تا فرار مردم کوزوو به آلبانی، از روسیه گرفته تا صحرای آفریقا. او همچنین در سال ۲۰۰۰ نمایشگاهی پرتره از کودکان آوارهی جهان برای یونیسف برگزار کرد و تصاویر این نمایشگاه را در کتابی جداگانه منتشر کرد.
سباستیائو سالگادو دکترای اقتصاد دارد اما علاقمندیاش به عکاسی زمانی شروع شد که به منظور ماموریت کاری برای بانک جهانی، به کشورهای مختلف سفر میکرد. در یکی از همین سفرها به افریقا بود که تصمیم به تغییر شغل گرفت و به طور کامل به عکاسی روی آورد. او هرچند ابتدا به آژانس عکس مگنوم ملحق شد، اما در ادامه آژانس عکس خودش را به نام «تصاویر آمازون» دایر کرد. از آثار و کتابهای عکاسی او با عنوانهایی چون «بقیهی آمریکاییها»، «ساحل: مردی گرفتار»، «مهاجرت و کودکان»، «کارگران» و … به خوبی میتوان پی برد که او تا چه حد دغدغههای اجتماعی و انسان دوستانه دارد و نگران سرنوشت انسانها است.
همچنین سالگادو علاقمند به طبیعت و فضاهای بکر است؛ فضاها و مکانهایی که تا کنون توسط کسی ثبت نشده و انگار چشم هیچ کس جز دوربین سالگادو آنجا را ندیده است. او در این باره میگوید:«در نهایت تنها گنجینه و میراثی که داریم همین کرهی خاکی است و من تصمیم گرفتم که به بکرترین و دست نخوردهترین نقاط زمین بروم و بر اساس دیدگاه خودم به صادقانهترین روشی که میشناسم از آن مکانها عکاسی کنم و البته تمامی آن عکسها سیاه و سفید هستند، زیرا این تنها روشی است که میدانم. میخواستم ببینم که میتوانم نوعی بکری و دست نخورده بودن و حس احترام و ارج کامل به طبیعت و حیوانات را از طریق این عکسها نشان دهم.»
سالگادو در مجموعهی «مهاجرت» نشان میدهد چگونه گاهی مسئلهی مهاجرت سبب از دست رفتن شان و منزلت انسانها میشود. تمرکز او در این مجموعه بیشتر بر زندگی زنان و کودکان است. در عکسهایی که از کودکان و مادران گرفته است، نگاههای مات و مبهوت آنها را به روشنی میتوان دید و حس کرد. در یکی از این عکسها، مادری همراه با فرزندش از پس پردهای مات به دوردستها چشم دوختهاند؛ انگار انتظار خبری را میکشند و حالت درماندگی و اضطراب در چهرهی آنها به خوبی نمایان است. در یکی از عکسها، پسر بچهای رو به دوربین در میان بچههایی که به دور دست نگاه میکنند، پشت سیمهای خاردار گیر افتاده است. سیمهای خارداری که او را احاطه کردهاند و به نوعی نشان از سرنوشت آشفته و خشن او دارد.
در تصویری دیگر از مردی که کنار ساحل خوابیده است، دو پرنده میبینیم که یکی نشسته و دیگری در حال نزدیک شدن به مرد است. شخصی در نقطهیِ طلاییِ کادر، بالای سر مرد ایستاده و انتظار میکشد، انگار فرشتهی مرگ اوست! جالب اینجاست که در حالت پرندگان هیچ نشانی از خبر خوش و یا رستگاری وعده داده شده نمیبینیم. این در حالی است که در دور دست، شهری پیدا است که گویی این مردم برای رسیدن به آن تلاش کردهاند، اما اکنون فرسنگها با آن فاصله دارند. شهری شاید متروک که در قابی دیگر چند مرد و زن در آن پرسه میزنند؛ همچون ارواحی سرگردان در شهری خالی از سکنه و خراب. وجه مشترک تمام این عکسها نشان دادن نوعی برزخ و تباهی است؛ اتفاقی نامعلوم در شرف وقوع است و بازیگران قابهای سالگادو از این موضوع اطلاع دارند اما در بیتفاوتی به سر میبرند؛ آنها تنها منتظر هستند این اتفاق رخ دهد تا شاید بتوانند از این برزخ نجات یابند.
مهاجران در حال کشیدن قایقی به سمت ساحل هستند. قایق در این ساحلِ گلآلود، در وسط کادر، به گل نشسته و آدمها در هوایی خفه با ابرهایی سنگین در تنگنا قرار گرفتهاند. کودکی با ظاهری آشفته و نامرتب به دوربین نگاه میکند و چشمهایش را میمالد. در پسزمینه، قطاری در حال عبور است که نالهکنان انگار از وضعیت موجود به عکاس (ما) شکایت میکند. کودکی از پشت شیشهای ترک خورده با حالتی غیرمعمول به بیرون نگاه میکند. فضایی دلهره آور و تهدیدگر که باکنتراستی بالا تشدید و عکاسی شده، بر این عکس حاکم است. پسربچهای کودکی را در آغوش گرفته و در پسزمینه الاغی به طرزی عجیب روی زمین افتاده است. حس طنز تلخی در این فریم وجود دارد که عکاس به خوبی توانسته آن را به تصویر بکشاند. مهاجران در دشتی وسیع پراکنده شده و هر یک در جایی قرار گرفتهاند. دوباره ابرهای سنگین و آشفته آسمان به کمک سالگادو آمدهاند تا فضای زندگی این مهاجران را حادتر و تبدیل به فضایی آخرالزمانی کنند.
اکثر قابهای سالگادو روایتگر وضعیتی خاص هستند. آنها در حال توصیف رویدادهای تلخی هستند که مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار میکند. او بیم کودکانِ بیپناهی را دارد که قرار است جهانی را که ما امروز برایشان ساختهایم، در آینده بسازند! تک تک فریمهای این مجموعه، از سرنوشت نامعلوم و برزخ بیانتهایِ مهاجران سخن میگوید. سرنوشتی که شاید آنها به دست خودشان رقم زدهاند اما از سویی ناگزیر به انجام آن بودهاند.
این فریمها میتواند هشداری جدی برای کشورهایی باشد که مهاجرپذیر هستند، کشورهایی که با فراهم نکردن شرایط مطلوب میتوانند بر مشکلات و ناسازگاری فرهنگی و محیطی مهاجران بیشتر دامن بزنند. چشم سالگادو از پس لنز دوربینش، به کودکانی نگاه و اشاره میکند که قرار است در آیندهی کشور میزبان نقش ایفا کنند، در دورنمایی که با شرایط اسفناک موجود که این کودکان در آن گرفتار هستند، چندان روشن و امیدوار کننده به نظر نمیرسد.