Alex Wild ©

   نوشتهٔ​ الکس وایلد، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۴  (قسمت نخست) – این نوشته حاوی یک داستان واقعی است از اینکه چطور نقض کپی‌رایت هر ساله برای کسب‌و‌کار کوچک عکاسی من به قیمت هزاران دلار تمام می‌شود. یا شاید هم اینطور نباشد. می‌تواند همچنین یک داستان واقعی باشد از اینکه چطور نقض کپی‌رایت هرساله برای من هزاران دلار درآمد ایجاد می‌کند. در هر صورت، این نوشته یقیناً درباره این هست که چطور نقض کپی‌رایت زمانی بیشتر از آنچه می‌خواهم صرفش کنم، از من می‌گیرد.


نقض کپی‌رایت چنان وقت و توان کار مفید را از من می‌گیرد که هر ساله صدها عکس کمتر از سال قبل می‌گیرم و این یکی از دلایل تصمیم من بود مبنی بر اینکه عکاسی حرفه‌ای را ترک کنم و شغلی آموزشی را در پیش گیرم، شغلی که دردسر دست‌و‌پا زدن در یک نظام کپی‌رایت پُر ایراد در آن کمتر است. 

شغل من شغلی غیرمعمولی و به طرز غیرعادی جالب است: از حشرات عکس می‌گیرم. آنچه را انجام می‌دهم خیلی دوست دارم چون تفاوت این شغل با اینکه به یک کودک به‌ظاهر بزرگ‌شده حقوق بدهند، حقیقتش را بخواهید… چندان زیاد نیست. مورچه و سوسک جمع می‌کنم، با ابزارهای عکاسی بازی می‌کنم و در جنگل‌ها این سو و آن سو می‌دوم. در این بین، ناشران، موزه‌ها و صنایع کنترل آفات در ازای دریافت اجازه‌نامه استفاده از عکس‌های من آنقدر کافی پول می‌دهند که تاکنون از گرسنگی نمرده باشم. در واقع، اگر استاندارد عکاسی طبیعت را ملاک قرار دهیم، می‌توان گفت حتی کسب‌و‌کار خوبی هم دارم. قسط خانه‌ای در محله‌ای متوسط را پوشش می‌دهد و حتی می‌توانم هر سال یکی دو لنز هم بخرم. 

تنها شکایت من از کار عکاسی به عنوان یک حرفه اینست: نظام حقوق کپی‌رایت درست کار نمی‌کند. این ایرادی است که دیگر کلیشه شده و برای هیچ‌کس که این وب‌سایت را می‌خواند، جدید نیست. کپی‌رایت با اینترنت روبه‌رو شد و اینترنت بود که بُرد. 

کپی‌رایت و اینترنت
این درست است که هر از گاه هالیوود چند رشته‌پاره ژنده حقوقی را به هم می‌بافد که ریسمانش کُنَد برای آویزان کردن یک بنده خدای طرفدار اِسکِری مووی Scary Movie شماره ۱۲ یا هر چه، که آن را تورنت کرده است. اما این نوع پرونده‌ها مواردی‌اند که از لحاظ آماری خلاف قاعده به حساب می‌آیند. یک مقدار بزرگی از محتوای موجود در اینترنت- شاید حتی بتوان گفت بیشتر محتوا در اینترنت- با نقض قوانین کپی‌رایت آپ‌لود شده‌اند. در اکثر مواقع، هیچ اتفاق بدی برای ناقضان حقوق نمی‌افتد.

آنها که مصمم هستند که اسکری‌مووی ۱۲ را مجانی ببینند، به هر حال آن وب‌سایتی که بتواند این خدمات را به آنها بدهد، پیدا می‌کنند و احتمال اینکه مچشان گرفته شود اگرچه ممکن است بیشتر از این احتمال باشد که مورد هجوم کوسه‌ها قرار بگیرند، اما هنوز کمتر از احتمال اینست که رعد بگیردشان. اینترنت در عمل تبدیل شده است به یک ناحیه آزاد از کپی‌رایت. 

داستان کلیشه‌شده کپی‌رایت آنست که شرکت‌های بزرگ دارای حقوق، کاربران خصوصی ناقض حقوق را به چالش می‌کشند، اما پرونده‌های دنیای واقعی معمولاً خیلی پیچیده‌تر از این‌هاست. فراموش نکنیم که بیشتر پدیدآورندگان محتوا، معمولاً افرادند و بسیاری از استفاده‌کنندگان از محتوا- و نیز ناقضان حقوق- شرکت‌ها و اشخاص حقوقی هستند. نقض حقوق از سوی شرکت‌ها و اشخاص حقوقی دردسرسازترین و انرژی‌گیر‌ترین موارد نقض حقوق است چرا که زندگی خود من با اعطای اجازه‌نامه به شرکت‌ها و اشخاص حقوقی فعال در همان صنعت‌هاست که می‌چرخد. 

اعطای اجازه‌نامه تنها در صورتی درست کار خواهد کرد که استفاده‌کنندگان تجاری محتوا، مانند شرکت‌هایی که در بالا اشاره شد، مکلف به گرفتن اجازه از پدیدآورندگان محتوا باشند. مادام‌که من این حق را داشته باشم که اجازه استفاده [در ازای پرداخت وجه] اعطا کنم، در موقعیتی هستم که بتوانم ۵۰ دلاری را که حدوداً برای خلق هر عکس خرج می‌کنم، دربیاورم. پول، برای من وقت فراهم می‌کند. من وقتم را صرف این می‌کنم که عکس‌های بیشتر بگیرم و این دور ادامه پیدا می‌کند. این روش کار کردن درست نظام کپی‌رایت است و بیشتر عکس‌های من نمی‌توانستند بدون این نظام به وجود آیند. 

این روزها، عکس‌های من همچنین نمی‌توانستند بدون اینترنت به وجود بیایند. قبلاً، آثار من پیش از آنکه روی برگه‌های روغنی مجلات طبیعت ظاهر شود، در میان اعضای انجمن‌های غیررسمی برای بحث پخش می‌شد، با ای‌میل به افراد فرستاده می‌شد و در صفحه‌های وب‌سایت آزمایشگاه‌های دانشگاه‌ها قرار می‌گرفت. اولین مشتری‌های عکس‌های من که برای استفاده از آثارم پول پرداخت کنند، آن هنگام که من از روی علاقه و نه هنوز به عنوان یک حرفه، عکاسی می‌کردم، از گوگل مرا پیدا کردند. بسیاری از مشتریان کنونی‌ام هم هنوز با این روش مرا می‌یابند. بدون آن مشوق‌هایی که با استفاده از اینترنت برای من پیدا شد، من هیچ‌وقت به عکاسی حرفه‌ای روی نمی‌آوردم. اینترنت برای من خوب بوده است. 

پس اگر بخواهم خلاصه کنم- کپی‌رایت: عالی! اینترنت: عالی! آنجا که این دو به هم می‌رسند، کجای کار غلط می‌شود؟ 

مبارزه پایان‌نیافتنی
  برای آنکه ایده مختصری بدهم از آنجاها که کار می‌لنگد، اجازه دهید لیست بلندبالایی از موارد اخیر استفاده‌های تجاری بی‌اجازه از آثارم که بدون پرداخت هیچ مبلغی و یا حتی بدون ذکر نام انجام شده، ارائه کنم: 

بیلبوردها، آگهی‌های میان ویدئوهای یوتیوب، برچسب اسپری‌های حشره‌کش، بنرهای وب‌سایت‌ها، ماشین‌های دفع‌حشرات، تی‌شرت‌ها، محافظ‌های آیفون، برچسب‌ها، لوگوی شرکت‌ها، طراحی جلد کتاب‌های الکترونیک، کارت ویزیت، بازی‌های تخته‌ای، استفاده در گرافیک بازی‌های ویدیویی، طراحی جلد رمان‌ها، کتاب‌های کودکان، استفاده در گرافیک اپلیکیشن‌ها، برچسب مواد غذایی طب جایگزین، مطبوعات، تبلیغات کنترل حشرات، ویدئوهای تبلیغاتی وب‌سایت‌ها، کوپن‌ها، تراکِت‌ها، مقالات روزنامه‌ها، تمبرهای پستی، تبلیغات برای مورچه به عنوان حیوان خانگی (بله، وجود دارد)، بسته‌بندی غذاهای کنسروی، برچسب‌های محصولات مرتبط با طعمه ماهیگیری، کتابخانه‌های عکس آرشیوی و کارت‌های تبریک. 

دیروز بعد از ظهر وقتی داشتم مطالب مرتبط با حشرات در فرهنگ عامه را گوگل می‌کردم فهمیدم یک جزیره کوچک در کارائیب با عکسی که در سال ۲۰۰۸ گرفته‌ام، از خود پذیرایی کرده. عکسم از نوعی از مورچه‌ها است که دیگر مورچه‌ها را به بیگاری می‌گیرند، یک نوع بسیار جالب که به صورت انگل از کار دیگر مورچه‌ها بهره می‌برند. تصویر روی یک سمت سکه‌های یک سِنتی که به عنوان یادبود ضرب شده بودند، نقش بسته بود. شاید هم این، به گونه‌ای نمادین یک سِنتی را نشان می‌دهد که بیشتر از آنچه برای عموم عرضه کرده‌ام، بوده است. 

در فاصله زمانی میان نوشتن این دو پاراگراف، چند اخطار قطع استفاده به فروشگاهی که محافظ تلفن همراه می‌فروشد، به فروشگاهی برای فروش پوسترهای بی‌مجوزْ چاپ‌شده از عکس من از یک مورچه آتش و به توئیتر برای استفاده یک شرکت دفع حشرات از عکس من از یک ساس برای تزئین بالای صفحه پروفایل آن شرکت، فرستادم. 

دیگر عکاسان و هنرمندان تجسمی در فضای مجازی هم تائید می‌کنند که چنین فراوانی‌ای از موارد نقض حقوق برای استفاده‌های تجاری معمول است.

من بیشتر این موارد را با فرستادن اخطاری که مطابق با قانون کپی‌رایت هزاره دیجیتال (۱۹۹۸) آمریکا تنظیم شده باشد، مدیریت می‌کنم. طبق این قانون میزبان‌های وب [از جمله وب‌سایت‌ها] مکلفند به محض آگاهی از اینکه از محتوای کپی‌رایت استفاده کرده‌اند، آن را از وب‌سایت بردارند. من معمولاً هر روز، حدود ۵ اخطار قطع استفاده برای میزبان‌های وب می‌فرستم و این یعنی ده ساعت در هفته به مساله نقض حقوق اختصاص می‌دهم. به طور خاص، به ناقضانی هم که استفاده‌های خاص تجاری از عکس‌هایم کرده باشند، به جای اخطار، فاکتور پرداخت بابت استفاده از عکس می‌فرستم. 

 در قسمت دوم خواهید خواند: 
– چرا باید جنگید؟ 
– همه‌شان را تعقیب کنید! 
– گزینه‌های فراوان، هیچ‌کدام خوب نیست

توضیح مترجم: ترجمه این مقاله به صورت انحصاری برای انتشار تنها در وب‌سایت اثر اصیل و «سایت عکاسی» انجام شده است. نقل از این نوشته تنها به صورت جزئی، با ذکر منبع (نام نویسنده، نام مترجم، وب‌سایت انگلیسی، وب‌سایت فارسی) همراه با پیوند (لینک دقیق صفحه وب حاضر) مجاز است. 

Source :