aksenatamam.jpg


«عکس ناتمام» برای اولین بار در بخش «مستند بلند» بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و سیمرغ بلورین را بر شانه دو کارگردانش نشاند.
این مستند یک ساعته درباره زندگی و آثار «بهمن جلالی» عکاس نام آشنای کشورمان است.
«تورج ربانی» و «عمید راشدی» که هر دو در دانشجوی جلالی بوده اند، برای ساخت این اثر مشترک سه سال زمان صرف کرده اند. ربانی که فارق التحصیل مهندسی معدن هم هست، پیش از این فیلم، چند مستند درباره شهرهای ایران ساخته اما برای راشدی که هم اکنون دانشجوی ادبیات نمایشی است، اولین تجربه به شمار می آید.

دغدغه ساخت این فیلم از کجا آمد؟
راشدی: در عکاسی کشور ما کمبود بزرگی وجود دارد. منابع اطلاعاتی درباره عکاسی ایران بسیار محدود و ناقص است. این مساله از زمان دانشجویی برای من وجود داشت که نام خیلی از عکاسان را می‌شنیدم در حالی که آنها را نمی‌شناختم. خیلی‌ها به عنوان استاد معرفی می‌شدند ولی نه کتابی درباره آنها بود، نه فیلمی. این دغدغه از همان زمان شکل گرفت و نهایتا به اینجا رسید که خودمان دست به کار شدیم.

چطور شد که بهمن جلالی را موضوع فیلم مستند خود قرار دادید؟
راشدی: عکاسی ایران مثل بوم سفیدی است که وسط آن لکه‌ای بزرگ به نام بهمن جلالی وجود دارد.
متاسفانه عکاسی ما با عمری صد و شصت و شش ساله و با وجود این همه دانشگاه و فارغ التحصیل عکاسی، بسیار کم بضاعت است. اما با این همه کسی پیدا می‌شود که همه زندگی‌اش عکاسی است.
در مدت زمانی که ما صرف تحقیق کردیم به این نتیجه رسیدیم که کسی همانند آقای جلالی با این گستردگی و تنوع فعالیت پیدا نمی‌شود.
بنابراین چاره دیگری نبود جز اینکه به او بپردازیم.

برای ساخت این مستند سناریو داشتید؟
ربانی: طرحی اولیه داشتیم. چون برای چنین کاری اساسا نمی‌توان یک سناریو کامل و تمام داشت.

به نظرم آمد بخش زیادی از آنچه در فیلم گفته می‌شود، قبلا در کارگاه‌ها و مصاحبه‌های آقای جلالی شنیده یا خوانده‌ام. یا روی عکس‌هایی تاکید می‌شود که درباره آنها بسیار صحبت شده است. این موضوع کار را تا اندازه‌ای تکراری می‌کند.
ربانی: من نمی‌توانم قبول کنم که این کار تکراری است.
شیوه کار ما اینطور نبود که بنشینیم و با ایشان مصاحبه کنیم و بعد همه آن را بیاوریم. این فیلم آرام آرام شکل گرفت. در مدتی که درگیر ساخت این فیلم بودیم، هر مصاحبه‌ای که با ایشان انجام شد، هر جا کارگاهی داشتند وهر مطلبی که از ایشان چاپ می‌شد را بررسی کرده و با آنچه گرفته بودیم مقایسه کردیم. با این روش، حرف‌های تکراری را کنار گذاشتیم  و فکر می‌کنم چیزی که الان باقی مانده نو است.
البته بخش‌ها و نکاتی وجود دارد که باید حتما در فیلم ذکر می‌شد. قبول دارم که آن بخش‌ها تکراری است اما نمی‌توانستیم موضوعاتی که پایه یک شخصیت‌اند را کنار بگذاریم. مثلا آزمون و خطای جلالی را در دوره اولیه نادیده گرفته و به جای آن به چیزهای ضعیفی بپردازیم که اهمیتی برای شناخت این شخصیت ندارند.
ولی همانطور که گفتم از یک جایی به بعد احساس نمی‌کنم که اتفاقی تکراری باشد. می‌توانم مثال‌های متعددی بزنم. مثلا هیچ جایی به جز جلوی دوربین خودمان ندیده‌ام که آقای جلالی به عکس‌های خانه هدایت اشاره کرده و درباره تاثیرش اینقدر قاطعانه صحبت کند. یا نشنیده‌ام درباره پشیمانی از عکاسی از گورستان زرتشتیان جایی دیگری حرفی بزند.
نمونه دیگری که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که ایشان بارها درباره عکس‌های دوره انقلاب صحبت کرده و تقریبا در تمام آنها، از بی توجهی در نگهداری و انتشار این آثار، انتقاد کرده‌اند. در حالی که این موضوع در فیلم ما نیست. در اینجا او فقط به خود عکس‌ها می‌پردازد و تمام می‌شود.
ما به عنوان کارگردان به شدت روی این موضوع حساسیت داشتیم که کار تازه باشد و اگر تازه نیست دلیل داشته باشد. تک تک جملات و پلان‌ها با دلیل در فیلم ما هستند.
راشدی: من به شما حق می‌دهم. این شک ابتدای کار به دل ما هم افتاده بود. آقای جلالی از جمله کسانی در عکاسی ایران است که فرصت و تریبون صحبت کردن دارد. بنابراین این سوال برای ما مطرح شد که این فیلم چه تفاوتی با سخنرانی‌های آقای جلالی خواهد داشت.
پاسخی که ما برای سوال خود پیدا کردیم این بود که در این فیلم صحبت سر آثار آقای جلالی است و ایشان یک شخصیت زنده است، پس خودش می‌تواند درباره کارهایش صحبت کند. بنابراین اگر شما نظراشان را درباره کارهایشان بخواهید مطمئنا همان چیزهایی را می‌شنوید که جلوی دوربین به ما گفت.
اما ما این پاسخ‌ها را در قالب فیلمی مستند – آموزشی ثبت می‌کنیم که می‌ماند برای آیندگانی که کمتر آقای جلالی را می‌شناسند و بعدها جنبه آموزشی اظهار نظرهای مستقیم خود هنرمند، ارزش بسیار زیادی خواهد داشت.
از این گذشته ما نمی‌توانستیم از ایشان بخوهیم چیزی غیر از آنچه که خود می‌خواهد، بگوید.

برای همین پرسیدم سناریو داشتید یا نه. چون در قالب یک کار از پیش طرح ریزی شده، می‌توان به جنبه‌های دیگری از آثار این شخصیت نزدیک شد.

ربانی: ما ادعا نداریم که روایتمان کافی است، بلکه معتقدیم روایت لازمی برای امروز داشته‌ایم.
آقای جلالی یک هنرمند بزرگ است و میدان باز است که فیلم‌های زیادی درباره‌اش ساخته شود و از جنبه‌ها و ابعاد مختلف به او و هنرش بپردازند. همان طور که در مورد عکاسان بزرگ دنیا ده‌ها فیلم ساخته می‌شود و هیچ کدام شبیه هم نیستند.
به هر حال آنچه ما دیده‌ایم برای مخاطبان هم روایت کرده‌ایم و اگر چیزهایی در فیلم دیده نمی‌شود به این دلیل نیست که به آن بی توجه بوده‌ایم، بلکه اصلا وجود نداشته است.
یک مثال ساده‌اش این است که شاید بیننده علاقمند باشد بداند آقای جلالی کدام شبکه تلوزیونی را نگاه می‌کند و به چه برنامه‌ای علاقمند است. بنابراین ممکن است بگوید چرا تلوزیون دیدن آقای جلالی  در فیلم نیست. پاسخ خیلی ساده است. برای اینکه آقای جلالی خیلی تلوزیون نگاه نمی‌کند.
راشدی: نکته‌ای که من می‌خواستم به آن اشاره کنم این است که ما قبل از اینکه بخواهیم فیلمبرداری را آغاز کنیم، چندین جلسه بدون دوربین با آقای جلالی مصاحبه کردیم. در همین گفت و گوها بود که موضوعاتی حذف و موضوعات دیگری پررنگ شد. در واقع می‌توان گفت که ما یک پلات محتوایی داشتیم که از دل همین گفت و گوهای بدون دوربین بیرون آمد و تا پایان فیلمبرداری به تدریج خودش را کامل کرد تا رسیدیم به بخش تدوین.
در بخش تدوین هم خیلی بخش‌ها کنار گذاشته شد. مثلا ما بیش از یک ساعت فیلم داریم که آقای جلالی درباره دوسالانه عکس ایران صحبت کرده است. این صحبت‌ها هرچند ممکن است امروز برای خیلی‌ها جذاب باشد اما تاریخ مصرف دارند.

در بخشی از فیلم می‌بینیم که بهمن جلالی و احمد عالی در کنار هم نشسته‌اند و از کار یکدیگر تعریف می‌کنند. این بخش فیلم بسیار پر ازتعارف و تکلف و جانبدارانه به نظر می‌رسد.
راشدی: به عبارت ساده‌تر به نظر می‌رسد نان به هم قرض می‌دهند؟ شاید این طور باشد، اما ما بر این بخش تاکید داشتیم چرا که خیلی‌ها، حتی دانشجوهای رشته عکاسی، احمد عالی را نمی‌شناسند. این در حالی است که از زبان آقای جلالی می‌شنویم ایشان اولین کسی است که عکاسی را به مثابه هنر، مطرح کرد.
ربانی: من هم می‌خواهم این موضوع را اضافه کنم که آقای عالی در این فیلم فقط در یک جمله می‌گوید: «کار آقای جلالی برای من خیلی ارزشمند است» همین و تمام و این آقای جلالی است که چند ثانیه‌ای درباره کار احمد عالی سخن می‌گوید.
ما تلاش کرده‌ایم که این صحنه نان به هم قرض دادن یا جانب همدیگر را گرفتن به نظر نرسد، اما گویا فضا، حضور افراد در کنار هم و سخنانشان این حس را ایجاد می‌کند.
به هر حال اگر چنین حسی را گرفته‌اید، ما می‌پذیریم که این ضعف وجود داشته است.
 اما هدف این بود که نشان دهیم بهمن جلالی با سابقه‌ای چهل و پنج ساله، معتقد است فرد دیگری هست که حقی بزرگ به گردن عکاسی دارد.

به نظر می‌رسد فیلم نگاهی از روی شیفتگی به بهمن جلالی داشته است؟
ربانی: به هیچ وجه- اساسا یکی از دلایلی که ما تصمیم گرفتیم درباره آقای جلالی فیلم بسازیم این بود که ما هیچ گونه شیفتگی نسبت به ایشان نداشتیم و تلاش کردیم بیننده هم نگاه کاملا بی طرفانه ما را حس کند.

اما در فیلم هیچ نقدی به آثار آقای جلالی وجود ندارد.
ربانی: در طول دوره ساخت این فیلم، موضوعی وجود داشت که ما را به شدت آزار می داد. در حقیقت مشکل اینجا بود که در درون  جامعه عکاسی، همواره با نگاه تردید آمیزی به ما نگاه کرده و حتی حمایت معنوی را هم از ما دریغ کردند چه رسد به اینکه جلوی دوربین حاضر شوند و کار بهمن جلالی را نقد کنند. شکل گیری این فیلم ، به کمک افراد بیرون از  جامعه عکاسی میسر شد که ما را پذیرفتند، فرصت‌های گفت و گو به ما دادند و اگر اطلاعاتی داشتند در اختیار ما گذاشتند.
راشدی: جایی آقای جلالی به ما گفت اگر جامعه عکاسی پیشرفت کند، من پیشرفت کرده‌ام. این موضوع بسیار مهمی است. در هر حرفه‌ای که باشی، وقتی کمک کنی به پیشرفت دیگران، خودت هم یک قدم جلو می‌روی. ولی متاسفانه در عکاسی ایران این طور نیست. نمی‌خواهیم گله و شکایت بکنیم. ولی در این سه سال تجربه، به نظرم رسید جامعه عکاسی ایران خود را جدی نگرفته و به خود و به همکاران خود احترام نمی‌گذارد.
تصور کنید برای کارهای بهمن جلالی حتی یک نقد هم نوشته نمی‌شود یا احمد عالی نمایشگاه می‌گذارد اما هیچ کس نه دانشجو ونه عکاس، نمی‌رود که آن را ببیند.

فکر می‌کنید علت‌اش چیست؟
راشدی: نمی‌دانم. نقد باید از دل جامعه عکاسی باید بیرون بیاید. اما سکوت مطلق است. برای ما هم سوال است که آیا نمی‌بینند؟ و اگر می‌بینند چرا واکنشی نشان نمی‌دهند؟
این فیلم یک واکنش است. واکنشی است در حد و اندازه‌های خودش. البته ما هم معتقدیم که می‌توانست به وجوه دیگری هم بپردازد. اگر شما عکاسی با این سابقه را در اروپا انتخاب کنید مطمئنا ده‌ها کتاب و صدها نقد درباره‌اش پیدا می‌کنید که  دست فیلمساز را برای پرداخت به وجوه دیگر شخصیت باز می‌گذراد. اما ما با این منابع اطلاعاتی  مجبور بودیم که اینگونه رفتار کنیم و بیشتر به عکس‌ها و وجوه آموزشی بپردازیم.

آیا درباره عکاسان دیگری هم فیلم خواهید ساخت؟
راشدی: فعلا که قصد چنین کاری را نداریم. یک بار به ما پیشنهاد شد سریالی بسازیم که هر بخش آن درباره یک عکاسی باشد. اما ما به این نتیجه رسیدیم که اگر یک سریال سیزده قسمتی بسازیم که یک قسمت آن بهمن جلالی باشد، دوازده قسمت دیگر باید راجع به چی باشد؟
برای کسی مثل جلالی زمان این فیلم بسیار کم بود و مسایل زیادی باقی ماند که به خاطر مشکل زمانی مطرح نشد. ولی من بعید می‌دانم راجع به کس دیگری بتوانیم فیلم بسازیم و به زمانی بیشتر از بیست و پنج دقیقه نیاز داشته باشیم.

خیلی بد بین نیستید؟
ربانی: نه- واقع بین هستیم.
راشدی: من هشت سال است که جریان عکاسی را از نزدیک پیگیری می‌کنم. در این مدت اسم افراد زیادی را با عنوان استاد شنیده‌ام که تا به حال نه تنها یک نمایشگاه، که حتی یک تک عکس هم از آنها ندیده‌ام. نمی‌دانم چطور می‌توان این افراد را استاد نامید و نمی‌دانم چطور درباره چنین استادانی می‌توان فیلم ساخت.

فیلم را با سرمایه شخصی ساخته‌اید؟
ربانی: بله

برای پخش و نمایش‌اش فکری کرده‌اید؟
ربانی: اولین نمایش رسمی این فیلم در جشنواره فجر بود. البته نمی‌توانیم خیلی امیدوار باشیم که نمایش عمومی داشته باشد اما به نمایش‌های  خصوصی و جشنواره‌ها امید داریم و نهایتا به صورت دی وی دی پخش خواهد شد. به فکر پخش خارجی هم هستیم که باید درباره آن مذاکره کنیم.

عکس: مریم تختکشیان