سباستیائو سالگادو. «معدن طلا، سرّا پلادا، برزیل»، ۱۹۸۶
وقتی اولین بار به سرا پلادا رسیدم، حیرتزده شدم. در مقابلم گودالی عظیم میدیدم، شاید با قطر حدود ۲۰۰ متر و با تقریباً همین میزان عمق، مملوء از دهها هزار مرد نیمهلخت، که نیمی از آنها با نردبانهای چوبی کیسههای سنگین را بالا میبردند و الباقی از سرازیریهای گلآلود پایین و به میان دخمهها میرفتند. البته میدانستم که دارند چه کار میکنند. این فلز زرد چه چیزی دارد که آدمها را از خانههاشان بیرون میکشد و کاری میکند که داشتههاشان را بفروشند و برای قمار روی زندگی و تن و سلامت روانشان و رسیدن به یک رویا، قارهها را بپیمایند.
سباستیائو (سواشتیاون) سالگادو
به نظرم این یکی از بزرگترین مجموعهعکسهای مستند اجتماعی تمام دورانهاست. وقتی این عکسها اولین بار در دههی ۱۹۸۰ در نیویورکتایمز منتشر شدند، هیچ کس باورش نمیشد که این عکسها در دوران ما گرفته شدهاند.
این فیگورهای مورچهسان دارند چه میکنند؟ آیا اهرام ثلاثه میسازند؟ یا در دوزخ دانته[۱] سر میکنند؟
بسیار شوکهکننده و چالشبرانگیز بود. این عکسها مسیر کاری سالگادو را تعیین کردند و او را در مسیر مقدرش قرار دادند. او با آنها توانست بهعنوان یکی از بزرگترین عکاسان راهش را بهدرون کتابهای تاریخ باز کند. افتخار بزرگی است که از آغاز، برای بیش از ۳۰ سال تا به امروز با او همکاری داشتهام. تا کنون عکاسی با اشتیاق و عزم راسخ او ندیدهام. در این مسیر، شریک و همسر بسیار بااستعداد و پرتلاش او للیا وانیک سالگادو یار و یاور او بود.
پینوشت
[۱] دانته در کمدی الهی با عبور از دوزخ، برزخ و بهشت و دیدار با شخصیتهای مهم و تاریخی در این رهگذر، در نهایت به دیدار خدا میرسد. م.
برای آشنایی بیشتر با سباستیائو سالگادو، «تقویم عکاسی: سباستیائو سالگادو» را بخوانید.