وقتی گفت و گو را با این سوال بی مقدمه شروع میکردم که آیا در عکاسی باند بازی وجود دارد؟ اغلب با واکنشی توام با تعجب رو به رو میشدم. آرش حنایی یکی از کسانی بود که گفت: «شوکه شدم!» او متولد ۱۳۵۶ در تهران و کارشناس عکاسی از دانشگاه آزاد تهران است.
حنایی از باند بازی دو تعبیر مثبت و منفی دارد. اما معتقد است در جامعه عکاسی پدرخواندهای وجود ندارد.
سایت عکاسی- گیتا جاودانی
در عکاسی باند بازی وجود دارد؟
اول باید بگوییم باند بازی یعنی چی؟ باند معنی خوب میدهد یا به بد.
مثلا به نظر من سایت عکاسی یک باند است. یعنی فکر و ایدهای دارد و کارش را براساس همان ایده دنبال میکند. اما باند به معنی اینکه تشکیلاتی باشد و کاری کند که همیشه و در همه رویدادها عدهای کارت ورود مجانی بگیرند و عدهای دیگر همواره پشت در بمانند، وجود ندارد. اساسا فکر نمیکنم اینقدر فضای عکاسی پویایی داشته باشیم که این مسایل بتواند در آن مطرح شود.
درباره باند بازی به معنی مثبت آن بیشتر توضیح بدهید؟
به هر حال هر کسی با یک نحله فکری و با یک روش خاصی به عکاسی نگاه میکند. کسی که هم عکاس است و هم مدرس و شاگرد دارد، شیوه و روش خاصی برای خودش دارد و طبیعتا شاگردانش، تحت تاثیر تفکر او قرار میگیرند. این چیز غریبی نیست و همه جای دنیا وجود دارد. در واقع روش آموزش همین است.
و معنی منفی؟
به نظر من از جایی بار منفی پیدا میکند که این تاثیر پذیری از استاد، تبدیل به تقلید سطحی میشود و شاگرد دقیقا نسخه بدل استاد میشود.
مشکلی که شاید خیلی از ما هم مدتی با آن دست یه گریبان بودیم، این است که شاگرد با خود فکر میکند خوب وقتی کارهای استاد به فروش میرود، لابد بهترین شیوه است و اگر من هم عین او کار کنم، می توانم بفروشم.
این نوع کار کردن، ادامه یک خط فکری نیست. کپی کاری است و این شاید انحرافی است که فضای عکاسی را به سوی یک موج منفی میبرد.
همین رابطه استاد و شاگردی باعث نمیشود که اگر استاد جایی در مقام انتخاب قرار میگیرد فقط کسانی را انتخاب کند که نگاه خودش را دارند.
شاید بشود اما به نظر من این ایراد نیست که یک استاد یک حلقهای از شاگرادنش دارد و یا گالری دار با افراد خاصی کار میکند. من باز تکرار میکنم که خود شما یک باند هستید… به چه صورت؟ شما با طرز فکرخاصی این نشریه را راه انداخته اید و طبیعتا یک معیارهایی برای گزینش افراد دارید. اگر فرض بگیریم که سایت شما در موقعیتی قرار بگیرید که بخواهد برای مسابقه یا جشنوارهای تعدادی عکاس را انتخاب کند. طبیعتا با معیارهای خود، به بعضی نمره قبولی میدهد و بعضی را رد میکند. پس از آن عکاسانی که در لیست شما قرار ندارند میتوانند منتقد شما بشوند که چرا ما نه!
قطعیتی وجود ندارد و آن عکاسی که از نظر شما بد است میتواند از نظر دیگری خوب باشد. این ماجرا همیشه بوده و هست.
یک گالری میتواند بگوید که من فقط از این چهار تا عکاس خوشم میآید … ما باید عادت کنیم و بپذیریم که یک فضای خصوصی، حقوق خاص خودش را هم دارد و نمیشود از یک گالری دار توقع داشت که نگران کل عکاسی ایران باشد.
مشکل ما این است که به تعداد کافی گالری نداریم که همه سلیقهها را پوشش دهد.
در فرنگ چند نوع طبقهبندی گالری هست و برای هر نوع عکاس و هر سلیقه و گرایشی، جایی وجود دارد. برخی از گالریها برای هنرمندان حرفه ایست که سالها تجربه دارند، جایی برای معرفی استعدادهای هنری است و جایی دیگر برای هنرمندانی است که کار تجربی میکنند. اما ما روی هم رفته دو یا سه گالری داریم که به عکاسی ارزش میدهد و حاضراند ریسک کرده و کاری که به راحتی قابل تکثیر است روی دیوار بگذارد.
با این محدودیت، طبیعی است که خیلیها پشت در میمانند و تنها افراد معدودی میتوانند داخل شوند. حالا اینکه چطور میتوانند وارد شوند، جای بحث دارد. برخی را ممکن است استادشان معرفی کند، در حالی که ممکن است پنج تا دانشجوی خیلی با استعداد تر از او این امکان را پیدا نکنند و برخی دیگر از روی روابط راه به جایی مییابند. البته باید بگویم هیچ جای دنیا افراد صرفا به خاطر اینکه هنرمند خوبی هستند، برای نمایشگاه و جشنواره خوب انتخاب نمیشود بلکه بخشی از آن به روابط آن فرد بر میگردد. در واقع این هم یک جنبه از کار هنر است.
در واقع روابط انسانی همه جا جاری است. خیلی ساده فکر کنید شاید کسی که نقش انتخاب کننده را دارد، اصلا از قیافه یک نفر خوشش نیاید. اما این موضوع در ایران بیشتر به چشم میآید برای اینکه فضا خیلی کوچک است و تعداد فارغ التحصیلان و کسانی که میخواهند کاری بکنند و به جایی برسند، زیاد. برای همین بیشتر نمود پیدا میکند.
خوب در این فضای کوچک و در میان این تعداد زیاد عکاس، وقتی یک سری اسامی دائم در مسابقات و جشنواره ها تکرار میشود، سوء تفاهم هم زیاد میشود.
اگر داوری افرادی را قبول میکنیم و در مسابقهای شرکت میکنیم، دیگر نباید به نتیجه آن معترض باشیم.
من یک بار در بینال شرکت کردم آن هم زمانی بود که تازه فارغ التحصیل شده بودم. بعد از آن متوجه شدم که آنجا، جای من نیست. چرا که با اساس برگزاری چنین بینالهایی مشکل دارم.
چه مشکلی؟
این بینال در واقع یک جور مسابقه است که بدون توجه به سابقه افراد، کار آنها را میپذیرد و بیشتر تاکید آن روی کمیت آثار است نه کیفیت آنها.
آیا میشود یک فرد بگوید امسال بروم در بینال ونیز شرکت کنم؟ کدام بینال به این سبک برگزار میشود؟ ممکن است فردی کلا در زندگیاش ده فریم عکس بیشتر نداشته باشد که یکی از آنها اتفاقی خوب در آمده و ممکن با همان کار در بینال شرکت کند و برنده هم بشود. پس آیا این فرد هنرمند خوبی است؟
اساسا صحبت کردن درباره بینال ما با این شیوه برگزاری و تقسیم بندی آن به بخشهای خلاقه و غیره، خنده دار است.
«خلاقه» به نظر من یک کلمه منزجز کننده و مشمئز کننده است.
اصلا این کلمه چه معنیای دارد که همه داعیه دارند که تعریفی از آن ارایه بدهند. اگر عکاسی غیر خلاق بود باید در کدام بینال شرکت کند؟ این معیار به درد مسابقه برای بچههای مهد کودکی میخورد.
وقتی اعلام میشود پنج هزار تا کار گرفته شده و داوران برای دیدن هر کدام چهار ثانیه وقت داشتهاند، به نظر من عکاسان دیگر نباید شرکت کنند. این به خصوصی یا دولتی بودن ربطی ندارد. تقصیر خود ماست که قضیه به این شکل در آمده و باز خود ما باید آن را سر و سامان بدهیم. باید عکاسی به شاخههای مختلف تقسیم شود و هر شاخه برای خود انجمن و صنف مجزایی داشته باشد تا هنرمندان آن شاخه بتوانند دور هم جمع شوند و مسایل و مشکلاتشان را حل کنند. اینکه همه عکاسان را، از هر شاخه و گرایشی، دور هم جمع کنیم هیچ مشکلی حل نمیشود. چرا که شاخههای مختلف حرف مشترکی با هم ندارند و مسایل و دغدغههایشان یکی نیست.
دیگر اینکه درباره جشنواره و بینالها باید برنامهریزی بشود. وقتی تعداد شرکت کنندهها محدود شود و سابقه هر هنرمندان هم در نظر گرفته شود، کمی به دنیای حرفهای نزدیک تر میشویم.
چون الان همه، همه جا هستند و شلوغ است و جا نیست.
اینکه اگر داوری فردی را قبول میکنیم، دیگر نباید به نتیجه آن معترض بود، درست است، اما گاهی نمایشگاهی با یک نام بزرگ برپا میشود ولی کسی نمیداند شرکتکنندگان کی و چگونه به این نمایشگاه راه پیدا کردهاند.
بعضی وقتها همین اسمها کار دستمان میدهد. این عناوین بزرگ، به خودی خود، در جامعه عکاسی حساسیت ایجاد میکند. وقتی برای یک نمایشگاه نام «صد و شصت و پنج سال عکاسی ایران» میگذاریم، خوب باید کارهایی که انتخاب میشود در خور این نام باشند.
طبیعتا همه میخواهند بدانند کارها چگونه و بر اساس کدام معیار انتخاب شدهاند.
اینکه فرضا از چند نفر بپرسند کار خوب سراغ داری یا نه، و یا افرادی را که میشناسند دعوت کنند، روش مناسبی برای برپایی چنین نمایشگاهی نیست.
یک مشکل دیگر این است که گالریدارهای ما دوره آکادمیک این کار را ندیدهاند و اغلب برای تفریح و سرگرمی یا علاقه شخصی، به این کار روی آوردهاند. اکثر آنها نمیتوانند خوب و درست انتخاب کرده و از حقوق خود و هنرمندان دفاع کنند
برای همین میبینیم کاری که اینجا فروخته میشود، گاهی با چندین برابر قیمت در حراجیها خارجی عرضه میشود و گالریدارها نمیتوانند جلوی آن را بگیرند.
من خیلی به این موضوع فکر کردم که چطور به این شرایط سر و سامان بدهیم. مثلا جلسهای بگذاریم با حضور هنرمندان و گالریدارها و یک سری مقررات وضع کنیم. بعد دیدم هیچ کدام زیر بار نمیروند و از خیرش گذشتم.
آیا شما هم به بودن در گروه یا باندی خاص متهم شدهاید؟
خیلی زیاد- شما در دوره دانشگاه، به هر حال به یک استاد یا هنرمندی خاص گرایش بیشتری پیدا میکنید و ممکن است دورهای از کارهای او متاثر شوید. اگر از این بعد نگاه کنید، همه بالاخره در یک باندی هستند.
من و چند تا از دوستانم پایانامه را با آقای جلالی گذراندیم و یادم میآید که چقدر درباره آن بحث کردیم و گاهی کار به دعوا میکشید و در آن مدت چقدر از تجربیات ایشان استفاده کردیم. اما این تا یک جایی است و از آن پس هر فرد کاراکتر خود را پیدا میکند و راه خاص خود را میرود.
برگشتیم به سوال اول. اینکه شما گفتید معنی «باند بازی» نمیدهد.
اگر منظور از «باند» این است که عکاسی ما پدر خواندههایی دارد، من با آن موافق نیستم. متاسفانه چون در فضای عکاسی ما نقد وجود ندارد، راه بدگویی و بدبینی باز شده است.*
– طهماسبپور و باند بازی/ بدگمانی، بیانگیزگی و … +
– زندهروح و باند بازی / مگر ما در اروپا بزرگ شدهایم +
– کاوه بغدادچی و باند بازی / شمس شما، اینترنت است +
– سیف الله صمدیان و باند بازی/ آدم باید عاقل باشد +
– سایت عکاسی آماده انتشار و انعکاس نظرات شما در باره «پرونده
باند
بازی» و این مصاحبه است. لطفا قبل از درج نظر حتما دو یادداشت «پرونده یک
موضوع: باند بازی در عکاسی ایران» و «باند بازی در
عکاسی ایران؛
واقعیت یا توهم» را مطالعه و در درج نظرات خود به نکات اشاره شده در
یادداشت دوم توجه کنید.
– از همکاران محترم رسانهای، سایتها، وبلاگها و نشریات چاپی و
اینترنتی خواهشمندم حق نشر این مصاحبه را برای سایت عکاسی محفوظ بدانند و
در صورت نیاز به ارجاع به این مطلب حتما مطابق «آییننامه
بازنشر مطالب سایت عکاسی» عمل کنند.
باسلام
مصاحبه گر محترم ، من از ابتدای طرح این مطلب عرض کردم که شما از این مصاحبه ها به نتیجۀ قطعی نمی رسید چون اگر باند را گروهی از افرادِ هم فکر و هم راستا تعریف کنیم، هریک از این مصاحبه شوندگان در یکی از این گروهها یا باندها هستند و اگر در گروه آنها باند بازی شده باشد این موضوع را افشا نمی کنند. تاکنون به جز یکی از مصاحبه شوندگان، بقیه جواب سر بالا داده اند و موضوع را عوض کرده اند. شما لطفً یک تعریف جامع و مانع از باند و باند بازی بکنید تا هرکس موضوع را یک جور تعریف و تلقی نکند. بعضی ها باند را گروهی از افراد هم فکر و هم عقیده تعریف کرده اند که این تعریف مثبتی است و وجود چننین باند یا گروهی نه تنها بلا اِشکال که مفید هم هست. اما موضوع حایز اهمیت، باند بازی است که یک یک عبارت منفی و مذموم است و به این معناست که افراد یک باند یا گروه، افراد دیگری را قبول نداشته باشند و به افراد گروه خود صِرفاً به خاطر هم فکر بودن و نه با معیار دیگری، بهای ییشتری بدهند. البته بعضی از دوستان مصاحبه شونده، این کار را طبیعی، موجه و بلا اشکال دانسته اند. مصاحبه گر محترم، از مصاحبه شوندگان بخواهید که حاشیه نروند و صریحاً بگویند که آیا باند بازی به مفهوم منفی آن وجود دارد یا خیر . اگر پاسخ مثبت بود آنگاه بفرمایید چون باند بازی یک معضل اجتماعی است، برای رفع این معضل چه راه حلی دارید.