عکس: نیما علیزاده
اختصاصی «سایت عکاسی» – نمایشگاه گروهی عکس «دالهای ضمنی» در تیرماه ۱۳۹۶ در گالری محسن، با شرکت ۳ هنرمندِ عکاس و به انتخاب مهرداد افسری برگزار شد.
تم اصلی این نمایشگاه که در آن عکسهایی از نیما علیزاده، وحید دشتیاری و علیرضا زنگیآبادی به نمایش گذاشته شد، منظرهنگاری بود. به تعبیری دقیقتر رشته پیونددهنده آثار هنرمندان چنانکه در استیتمنت نمایشگاه نیز ذکر شده «ارتباط آنها با مفاهیم مورد نظرشان در طبیعت» است. ۱۹ عکس این نمایشگاه در ابعاد بزرگ ارائه شدهاند. این ابعاد بین ۱۱۳×۹۳ و ۲۰۰×۱۴۰ سانتیمتر متغیراند.
در ابتدا با مجموعه عکسهای سیاهوسفید و آنالوگ نیما علیزاده با عنوان «آنجا بودی بیآنکه بدانی» مواجه میشویم. آثاری که به گواه راهنمای موجود در گالری بدین صورت خلق شدهاند که سوژه عکسها نه اشخاص واقعی بلکه پرتره آنهاست که در طبیعت انسان-ساخت قرارداده شده است. ترکیببندی عکسها مرکزگرا و کنتراست آنها زیاد است. وضوح زیاد سوژه نسبت به سطوح همتراز خود و مقیاس غیرطبیعی آن به همراه بازی با عمق میدان، بیننده را در مواجهه نخست با عکسها به دستکاری شده بودن آنها مشکوک میکند. این حالت بخصوص در اولین و بزرگترین عکس مجموعه کاملاً مشهود است. این امر عکسهای علیزاده را از عکاسی کلاسیک طبیعت جدا میکند و بدین ترتیب توانسته به استیتمنت نمایشگاه، «طبیعت به ذات و نفس در ارتباط با مفاهیم ضمنی اشاره میکند و نه به دایره نظام نمادین معنابخشی به مناظر طبیعی»، وفادار باشد.
علیزاده به زعم خود، دیگران را به طبیعت برده تا آنها را در لذت بردن از آرامش آن شریک کند؛ لذت و آرامشی که شاید با رنگیبودن عکسها بهتر بیان میشد. او از دیگرانش عکس گرفته است. از این قابلیت رسانه عکاسی استفاده کرده تا واقعیت را به نفع تحقق هدفش تحریف کند، چنانکه خود نوشته است، «به واسطه بودنشان در عکس، آنها را به یقین وا دارد که آنجا بودهاند بیآنکه بدانند.» اینکه این دیگران زن هستند یادآور مفاهیمی سنتی است که زن را با طبیعت مترادف و نزدیک میداند اما انتظار میرفت که عکاس از آن مفاهیم کلیشهای قدمی به جلو بردارد.
عکس: وحید دشتیاری
مجموعه دوم متعلق به وحید دشتیاری است. عکسهای آنالوگ سیاهوسفید او در نگاه اول با کنتراست بالا و مقیاس بزرگ خود توجه مخاطب را جلب میکنند. این عکسها مناظر طبیعی را تصویر میکنند که در تاریکی وهمآلود هر کدام از آنها یک اسباببازی کودکانه دیده میشود. طبیعت در عکسهای دشتیاری و در نگاه او تنها پسزمینهای هولناک برای ابزارهای لذت کودکی او است که در وسعت و تاریکی آن رها شدهاند.
آنطور که عکاس نوشته است مجموعه او درباره طبیعت زندگیست که در آن لذت و درد و خوف و رجا یکی از پی دیگری گریبان انسان را میگیرد. همچون آثار علیزاده در مجموعه دشتاری نیز دالهای ضمنی از عکسها قابل برداشت هستند و با عنوان و استیتمنت مجموعه تکمیل میشوند.
آنطور که عکاس نوشته است مجموعه او درباره طبیعت زندگیست که در آن لذت و درد و خوف و رجا یکی از پی دیگری گریبان انسان را میگیرد. همچون آثار علیزاده در مجموعه دشتاری نیز دالهای ضمنی از عکسها قابل برداشت هستند و با عنوان و استیتمنت مجموعه تکمیل میشوند.
عکس: علیرضا زنگیآبادی
اما در مورد عکسهای رنگی علیرضا زنگیآبادی که طبقه دوم گالری را به خود اختصاص داده بودند، سبک عکاسی، سرد و به توپوگرافیهای جدید نزدیک است. در واقع اشاره صریح به توپوگرافیهای جدید در بروشور نمایشگاه در کنار کدهای بصری موجود در عکسها بیننده را متقاعد میکند که با عکاسی سرد مواجه است. از طرفی این عکسها با متنی احساسی همراه شدهاند. متنی که در آن عکاس از هرگونه پیوندی با جهان بیرون که آن را جهان دیگران میداند برائت میجوید. رویکرد اینچنینی به مکان را ادوراد رلف، نظریهپرداز پدیدارشناسی مکان، «برون بودن وجودی» مینامد. سطحی از تجربه مکان که در آن فرد نسبت به مکانها احساس بیگانگی دارد. شخصی که برون وجودی است به صورت آگاهانه و فکورانه عدم مشارکت و عدم تعلق نسبت به مکان دارد (رلف ۱۹۷۶، ۵۱). این امر با موضع بیطرفانه عکاسی سرد و توپوگرافیهای جدید همخوانی چندانی ندارد.
شاید بتوان عکس ابتدایی که بزرگترین عکس مجموعه و نمایشگاه است را تا حدودی به استیتمنت زنگیآبادی نزدیک دانست. طبیعت در پیشزمینه عکس بیش از نیمی از کادر را اشغال نموده و شامل تودهای انبوه از بوتههای وحشی است که با فرم ارگانیک خود و جلوه آبرنگ مانندی که در عکس ایجاد شده به گونهای بیانگرانه بازنمایی شده است. این پیشزمینه به همراه پسزمینهای ارگانیک از کوهها، سازههای انسانساخت هندسی و پرتراکم را در برگرفتهاند.
مهرداد افسری به مانند نمایشگاه گروهی عکس «زمستان» که دوسال پیش در همین گالری انتخاب کرده بود نگاه فردی عکاسان را به یک موضوع به چالش فرا خوانده است. چالشی که قرار است در خارج از دایره نظام نمادین در این نمایشگاه و یا نظام واژگانی در نمایشگاه زمستان رخ دهد. عنوان این نمایشگاه «دالهای ضمنی» است. بنا به نظر اروین پانوفسکی: «دلالت صریح (Denotation) در تصاویر و بطور کلی هنرهای تجسمی همان معنا و دریافتی است که همه افراد در برخورد با آن اثر در ذهنشان نقش میبندد. واژه دلالت ضمنی (Connotation) یا معنای التزامی، بیشتر برجنبههای فرهنگی-اجتماعی و تاریخی یک مدلول تکیه دارد.» (ضیمران ۱۳۸۳، ۱۱۹)
بر اساس نمودار پیشنهادی رولان بارت در حوزه زبانشناسی و نشانهشناسی، برخلاف دلالت صریح که پیامی ساده و مشخص دارد، دلالت ضمنی یک معنای صریح و از پیش موجود را دستمایه رابطه و محتوایی جدید قرار میدهد. به عبارتی، بیان در دلالت ضمنی پیچیدهتر از دلالت عینی است و همچنین میتوان نتیجه گرفت که دلالت ضمنی به مرجعی بزرگتر، عمیقتر، برخی اوقات عمومیتر و برخی اوقات تخصصیتر از دلالت صریح ارجاع میدهد. (مترجمزاده ۱۳۹۵، ۶۷) عناصر تصویر، عنوان و نوشته همراه عکسها فرایند معناسازی را در ذهن مخاطب شکل میدهند. در کاتالوگ نمایشگاه ابتدا با جملهای از مقاله علیه تفسیر سوزان سانتاگ مواجه میشویم. جوهر مقاله علیه تفسیر سانتاگ دفاع از ادراک اثر هنری در برابر تفسیر محتوای آن است. با توجه به اینکه آثار نمایشگاه بر محتوا تاکید دارند و با عنوان، توضیح و عناصر بصری سعی در ارائه معنا آن هم از نوع ضمنی دارند، رویکرد آثار با این بیانیه سانتاگ تا حدودی ناهماهنگ به نظر میرسد.
رویکرد این نمایشگاه به عکاسی طبیعت و منظرهنگاری به طور کلی همسو با رویکردهای جدیدی است که چند سالیست در ایران رواج پیدا کردهاند و میکوشند تا از عکاسی کلاسیک طبیعت فاصله بگیرند و با نگاهی جدید به منظره و مکان، گامی به جلو بردارند. «دالهای ضمنی» به طور خاص، بیانگر دیدگاه شخصی هر یک از عکاسان، پیرامون نحوه تعامل انسان با طبیعت و محیط زیست است.
منابع:
شاید بتوان عکس ابتدایی که بزرگترین عکس مجموعه و نمایشگاه است را تا حدودی به استیتمنت زنگیآبادی نزدیک دانست. طبیعت در پیشزمینه عکس بیش از نیمی از کادر را اشغال نموده و شامل تودهای انبوه از بوتههای وحشی است که با فرم ارگانیک خود و جلوه آبرنگ مانندی که در عکس ایجاد شده به گونهای بیانگرانه بازنمایی شده است. این پیشزمینه به همراه پسزمینهای ارگانیک از کوهها، سازههای انسانساخت هندسی و پرتراکم را در برگرفتهاند.
مهرداد افسری به مانند نمایشگاه گروهی عکس «زمستان» که دوسال پیش در همین گالری انتخاب کرده بود نگاه فردی عکاسان را به یک موضوع به چالش فرا خوانده است. چالشی که قرار است در خارج از دایره نظام نمادین در این نمایشگاه و یا نظام واژگانی در نمایشگاه زمستان رخ دهد. عنوان این نمایشگاه «دالهای ضمنی» است. بنا به نظر اروین پانوفسکی: «دلالت صریح (Denotation) در تصاویر و بطور کلی هنرهای تجسمی همان معنا و دریافتی است که همه افراد در برخورد با آن اثر در ذهنشان نقش میبندد. واژه دلالت ضمنی (Connotation) یا معنای التزامی، بیشتر برجنبههای فرهنگی-اجتماعی و تاریخی یک مدلول تکیه دارد.» (ضیمران ۱۳۸۳، ۱۱۹)
بر اساس نمودار پیشنهادی رولان بارت در حوزه زبانشناسی و نشانهشناسی، برخلاف دلالت صریح که پیامی ساده و مشخص دارد، دلالت ضمنی یک معنای صریح و از پیش موجود را دستمایه رابطه و محتوایی جدید قرار میدهد. به عبارتی، بیان در دلالت ضمنی پیچیدهتر از دلالت عینی است و همچنین میتوان نتیجه گرفت که دلالت ضمنی به مرجعی بزرگتر، عمیقتر، برخی اوقات عمومیتر و برخی اوقات تخصصیتر از دلالت صریح ارجاع میدهد. (مترجمزاده ۱۳۹۵، ۶۷) عناصر تصویر، عنوان و نوشته همراه عکسها فرایند معناسازی را در ذهن مخاطب شکل میدهند. در کاتالوگ نمایشگاه ابتدا با جملهای از مقاله علیه تفسیر سوزان سانتاگ مواجه میشویم. جوهر مقاله علیه تفسیر سانتاگ دفاع از ادراک اثر هنری در برابر تفسیر محتوای آن است. با توجه به اینکه آثار نمایشگاه بر محتوا تاکید دارند و با عنوان، توضیح و عناصر بصری سعی در ارائه معنا آن هم از نوع ضمنی دارند، رویکرد آثار با این بیانیه سانتاگ تا حدودی ناهماهنگ به نظر میرسد.
رویکرد این نمایشگاه به عکاسی طبیعت و منظرهنگاری به طور کلی همسو با رویکردهای جدیدی است که چند سالیست در ایران رواج پیدا کردهاند و میکوشند تا از عکاسی کلاسیک طبیعت فاصله بگیرند و با نگاهی جدید به منظره و مکان، گامی به جلو بردارند. «دالهای ضمنی» به طور خاص، بیانگر دیدگاه شخصی هر یک از عکاسان، پیرامون نحوه تعامل انسان با طبیعت و محیط زیست است.
منابع:
– خدادادی مترجمزاده، محمد، ۱۳۹۵، عکس، چالش دلالت عینی و مفهوم ضمنی، نشریه هنرهای زیبا – هنرهای تجسمی دوره۲۱، شماره ۳، پاییز ۱۳۹۵ صفحات ۶۵-۷۴
– ضیمران، محمد ۱۳۸۳، درآمدى بر نشانه شناســى هنر، چاپ دوم، نشر قصه، تهران
– Relph، Edward، ۱۹۷۶. Place and Placelessness. London: Pion.
– Relph، Edward، ۱۹۷۶. Place and Placelessness. London: Pion.