احمد حلبیساز. عکس تقدیرشده جایزه عکاسی ورلدپرس فتو ۲۰۲۳ در ناحیه آسیا
کمابیش شش ماه بعد از شروع جنبش «زن زندگی آزادی»، عکسهای برگزیده ورلدپرس فتو ۲۰۲۳ اعلام شد و در میان برگزیدگان، نام دو عکاس ایرانی به چشم میخورد: احمد حلبیساز با یک تکعکس و حسین فاطمی با یک کار ویدئویی عکسبنیان؛ هر دو بهنوعی مرتبط با این جنبش.
عکس «بدون عنوان» احمد حلبی ساز بهعنوان «تقدیرشده» در ناحیه آسیا و ویدئو حسین فاطمی با عنوان «زن، زندگی، آزادی» بهعنوان برگزیده بخش «فرمت آزاد» در ناحیه آسیا انتخاب شد.
آنها گمنام اند
یکی از جنبههای مثبت این جوایز این بود که تا حدی توانست خلاء غیبت عکاسان حرفهای در این جنبش را یادآور شود.[۱] حسین فاطمی با کنار هم گذاشتن عکس عکاسان شجاع و گمنامی که عکسهایشان در این مدت در شبکههای اجتماعی دست به دست شده بود، داستانی را از شب پرآشوب یک پرستار در بحبوحه اعتراضات روایت میکند. فاطمی، که اکنون خارج از ایران زندگی میکند، جایزهاش را به نیابت از ده عکاس ناشناس آژانس Middle East Images که جنبش «زن زندگی آزادی» را تصویر کردند دریافت کرد.
عکاسان گمنام حرفهای و آماتور طی این مدت توانستند با عکسهای خود نمادهایی قوی از جنبش بسازند و آن را در جهان مطرح کنند. اما آیا عکس برگزیده احمد حلبیساز، عکاسی که تا پیش از این به پنج سال زندان و ممنوعالکاری محکوم شده، ظرفیت تبدیل شدن به چنین نماد قدرتمندی را داشته؟
آرامشی خلسهوار و ملالتی باورپذیر
دختری جوان، که در توضیحات بنیاد ورلدپرس فتو از او با نام «غزل» یاد شده، روی یک صندلی پلاستیکی در صحن مکانی که به نظر میرسد امامزاده باشد نشسته است. او تنهاست و بیحرکت و جمعیتی در پشت او در حال حرکت—و اکثر آنها زنان چادری هستند. تعدد زنان چادری در چنین مکانی طبیعی است. اما آنچه از توضیحات هیأت داوری در مورد این عکس برمیآید، ظاهراً داوران چندان با ویژگیهای بستر عکاسی آشنا نبودهاند و آن را بیشتر پیادهرو یا میدانی درون شهر در نظر گرفتهاند که در پسزمینهاش مسجدی قرار دارد. در واقع، اگر آن مسجد و این زنان چادری («لایههای نمادین») نبودند بعید میدانم ورلد پرس فوتو این عکس را انتخاب میکرد. در بخشی از کامنت هیأت داوری درباره این عکس آمده است: «این پرترهای آرام و در عین حال قوی از نافرمانیای است که حول لایههای نمادین بسیاری میگردد و با نگاه فراموشنشدنی غزل یک کاسه شدهاند.»
غزل مستقیم به دوربین چشم دوخته، با نوعی آرامش خلسهوار، ملالت باورپذیر و اعتماد به نفس ستایشبرانگیز—و شاید ترسی نهان. احتمالاً بسیاری از ما—بهعنوان جوانان ایرانی—با او احساس نزدیکی کنیم. او حضوری قوی دارد، و ظاهری زیبا، لباسهایی پوشیده باب روز که یادآور مد پاریس هستند. و در محیطی قرار دارد که با چنین ظاهری کمابیش بیگانه است. در واقع این عکس میتوانست یک عکس فشن فوقالعاده نیز باشد (مثال عکس ۱۹۴۱ سسیل بیتن برای وُگ که خانمی خوشپوش را در میانه خرابههای جنگ تصویر کرده).
از جنبش چه نمادی میخواهیم؟
اما چرا این عکس را به همان اندازه یک عکس اجتماعی فوقالعاده برای این جنبش نمیدانم؟
اگر قرار باشد عکس احمد حلبی ساز را یک عکس نمادین برای جنبشی اجتماعی بدانیم، بنابراین لاجرم دلمان میخواهد بستر عکس نیز نمادی از شرایط حال جامعه بسازد، یا لااقل محیطی که اشاراتی به جامعهی اکنون ایران داشته باشد. اما مکانی که عکس در آن گرفته شده یک محیط مذهبی است. زنان چادری و مردان مذهبی اکثریت چنین محیطی را تشکیل میدهند. در واقع، اگر بخواهیم بستر این عکس را جامعه ایران در نظر بگیریم، آدمهای این جامعه باید آدمهای مذهبی باشند. تصویری از جامعه ایران که حالا دیگر میتوان آن را تصویر ورلدپرسی از جامعه ایران نامید.[۲] آنها در اینجا اکثریت هستند (و نه اقلیت حاکم)، و زن جوان چیزی جز اقلیت معترض نیست (او در این محیط هر چقدر هم که قوی باشد، در نهایت بسیار تنها و منزویست؛ صندلیهای دور او خالیست—زن شجاعی که قربانی میشود).
و بگذارید به جنبش «زن زندگی آزادی» برگردیم. آیا این جنبش نگاه اکثریت جمعیت جوان شهرنشین در ایران را بازتاب میدهد که به دنبال تغییرات بنیادین در جامعهشان هستند؟ یا این جنبشِ اقلیت جوانانی است که در جامعهای سنتی و مذهبی منزوی شدهاند اما این بار جرأت کردهاند تفاوتشان را نشان دهند؟ به نظر من این عکس بهتنهایی، فارغ از ذهنیتی که ما از این جنبش داریم، به سوال دوم بله محکمتری میگوید. و سوال مهم بعدی این است که آیا این همان نمادی است که باید از جنبش ساخته شود؟
پینوشت
[۱] احمد حلبیساز در این دوران به پنج سال زندان و ممنوعالکاری محکوم شد. همچنین، انتخاب عکسی از لحظه سوگواری والدین مهسا امینی پس از مرگ دخترشان بهعنوان «عکس سال» از طرف گروهی از عکاسان خارج از کشور، بهنوعی یادآور عکاسان این جنبش و هزینههایی است که بابت کارشان پرداخت کردهاند.
[۲] حضور متعدد زنان چادری در عکسهای منتخب ورلدپرس فتو از عکاسان ایرانی طی سالهای متمادی میتواند این گمانهزنی را تقویت کند که این بنیاد چادر مشکی را نمادی از جامعه ایران در نظر گرفته (یا میخواهد آن را این گونه در نظر بگیرد).
سلام،
خسته نباشید و ممنون بابت نشر مطالب مفید در باره عکاسی، ولی داورها درباره محل عکس درست متوجه شدند، البته متوجه نشدند که امامزاده هست، ولی این محل پیاده رو بیرون و نزدیک به امامزاده هست و نه درون آن.
متأسفانه، یا هر چیز که اسمش را بگذاریم، بله، چادر سیاه نمادی از کشور ایران شده چون مثل این پوشش در هیچ کشور مسلمانی نیست. در دیگر کشورهای مسلمان پوشش چادر وجود نداره و عبا وجود داره.