سحر مختاری متولد ۱۳۶۲ است و لیسانس عکاسیاش را در سال ۱۳۸۶ از دانشکده هنرهای زیبا گرفته است. او تا کنون در چندین نمایشگاه گروهی شرکت داشته و اولین نمایشگاه انفرادیاش، چندی پیش در گالری مهروا برپا شد.
سحر مختاری یکی دیگر از میهمانان بخش معرفی عکاس جوان سایت عکاسی است.
گفت و گوی ما با او که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده، درباره آموزش عکاسی و مشکلاتی است که یک عکاس در آغاز کار با آن روبه روست.
بیشتر به چه حوزهای از عکاسی گرایش دارید و در آن فعالیت میکنید؟
از دوره دانشجویی تا به حال در زمینه عکاسی خبری و مطبوعات فعال بودهام. البته به طور متمرکز در سالهای اخیر در خبرگزاری شانا مشغولم. اما گرایش اصلیام، عکاسی خلاقه یا همان Fine art است و علایقی هم در زمینه عکاسی مستند اجتماعی دارم و فعالیت من در زمینه خبری صرفاً به دلیل کسب درآمد است.
کیفیت آموزش و اساتیدی که از آنها بهره بردید را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دانشکدهای که من درس خواندم، اغلب اساتید بزرگ عکاسی کشور تدریس میکنند و بعضی از آنها، با روش قابل قبولی ما را به سوی آنچه ایدهآل یک دانشجوی عکاسی است، هدایت کردند.
اما این موضوع که هنر تا حدود زیادی سلیقهای است، باعث ایجاد سو تفاهم هایی میشود و وقتی سلیقهی استاد تحمیل شود، راه خلاقیت در ذهن دانشجو بسته میشود.
به نظر من، استاد باید تجربیاتش را در اختیار دانشجو قرار داده و راه را نشانش دهد و این دانشجو است که تعیین میکند چگونه و با چه کیفیتی آن راه را طی کند. در واقع دانشگاه برای دانشجوی هنر، بستری است برای رفتن به راههای دیگر. کلاس درس باید یک کارگاه پرورش خلاقیت باشد، چرا که خلاقیت هیچ وقت آموختنی نیست.
اشکال دیگری که در آموزش عکاسی، این است که در این رشته با شاخههای متفاوتی رو به رو هستیم. باید طوری برنامه ریزی شود که همهی دانشجویان بعد از گذراندن واحدهای ابتدایی و عمومی رشته عکاسی، هرکدام شاخهی مورد علاقه خود را انتخاب کنند و بطور متمرکز روی آن وقت بگذارند، مثلا دانشجویی که به شاخهی تبلیغات در عکاسی علاقهمند است، لزومی ندارد که واحدهای عکاسی خبری را بگذراند، باید آنقدر روی واحدهای تبلیغات وقت بگذارد که در هنگام فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار به آن تسلط کامل داشته باشد باید روی همهی شاخههای عکاسی در کارگاههای تخصصی آن وقت گذاشته شود، چه به لحاظ تئوری و چه به لحاظ عملی. ما هر سال تعداد زیادی فارغ التحصیل عکاسی داریم که پس از دانشگاه، کلاً در رشته عکاسی فعالیت ندارند. چرا که در دوره دانشجویی استعدادشان در یک شاخه خاص عکاسی شناسایی نشده و تقریباً بلاتکلیف ماندهاند.
در حال حاضر با چه مشکلاتی در حوزه فعالیتهای عکاسی رو به رو هستید؟
از مشکلاتی که در گذشته و در آغاز کار داشتم، یکی این بود که همواره برای عکاسی در اماکن عمومی دچار دردسر میشدم، البته این امر برای عکاسان خبری، که کارت خبرنگاری دارند، خیلی کم پیش میآید.
تا وقتی که دانشجو بودم، با ارائه کارت دانشجویی هم دچار مشکل میشدم، یک بار برای عکاسی به ترمینال جنوب رفته بودم، آنجا دوربینم را گرفتند و گفتند که نمیتوانم عکاسی کنم، در صورتی که من اصلاً به فضای ترمینال کاری نداشتم و برای پروژه شخصیام از جزئیات برخی اتوبوسها به عکاسی میکردم و آنها میگفتند باید از شهرداری مجوز داشته باشی! بعدها که کارت خبرنگاری داشتم با خیال آسودهتر به عکاسی میپرداختم.
باید تشکلی ایجاد شود که مجوز و کارت برای تمامی عکاسانی که علاقهمند هستند، صادر نمایند تا آنها بتوانند به راحتی به عکاسی در سطح شهر بپردازند.
در زمینهی کار گالریهای هم یک گلهای دارم، بیشتر گالریدارانی که در تهران هستند و در زمینه عکس فعالیت میکنند، روش درست و هماهنگی در زمینه پذیرش و فروش آثار ندارند. برای فردی مثل من، که میخواستم اولین نمایشگاه انفرادی خودم را برپا کنم، مشکلات زیادی ایجاد شد، در واقع یک سال تمام عکسهایم را به گالریهای مختلفی میبردم و بشتر آنها به من جواب منفی میدادند. چرا که از طرف کسی به آنها معرفی نشده بودم.
البته ایراد دیگری که داشتند این بود که اولین نمایشگاه انفرادیام بود، بنابراین نمیخواستند آن را قبول کنند! گالریداران میتوانند به جوانان تازه کار میدان بدهند و باید به جای آدمها عکسها را ببینند، همان طور که خانم مهروا در مورد من و جوانان دیگر این کار را کرد.
موضوع سوم هم این است که باید فضایی ایجاد شود که خرید و فروش آثار عکاسی به راحتی انجام شود و این امر تنها منحصر به یک اکسپوی دولتی نباشد که همه چیز آن فرمایشی و نمایشی است.
چه چشماندازی برای آینده کاری و پیشرفت شخصی پیش رو دارید؟
هم چنان امیدوارم که به فعالیتام در زمینه عکاسی ادامه دهم، بعد از نمایشگاه اخیرم انگیزهام چند برابر شده است که سایر مجموعههایی که کار کردم و ایدههایی که در ذهن دارم را نیز پرورش بدهم و در آینده آنها را نیز نمایش بدهم، چرا که نمایش دادن آثار بازخورد خوبی دارد و با توجه به نقدهایی که میشود که میتوان به نقاط ضعف و قوت کار پی برد.
آیا به باندبازی در جامعه عکاسی ایران (مثلا در انتخاب آثار دوسالانه ها، جوایز و نمایشگاه ها) برخورد کردهاید؟
به طور آشکار و از نزدیک شاهد این طور مسائل نبودهام، اما کم و بیش شنیدهام که گفته شده فلان داور در فلان جشنواره، در داوری آثار عدالت را رعایت نکرده است. یا در بعضی جشنوارههای عکاسی، بعد از اعلام اسامی برگزیدگان، به افرادی بر میخوریم که با دستاندرکاران جشنواره نسبتی دارند و این اسامی آنقدر آشکار و فراوان هستند که جای شکی باقی نمیگذارند.
در مورد بعضی گالریها هم این باندبازی وجود دارد، برخی گالریها آثار را نه به خاطر ارزش هنری، بلکه به خاطر آشنایی یا حضور هنرمند در یک گروه خاص، انتخاب میکنند طوری که نمایش آثار در حیطه همان گروه خاص باقی میماند و چه بسا دیگرانی که کارشان بهتر است از این امکان محروم میشوند.
اصولاً در جامعه عکاسی ایران، اسمها نقش پررنگ تری نسبت به عکسها دارند!
به زودی قرار است مجمع عمومی انجمن عکاسان ایران تشکیل شود، آیا از اهداف و برنامههای این انجمن مطلع هستید؟
کما بیش اطلاعاتی راجع به این انجمن دریافت کردهام اما به طور کامل نه.
برای عضویت در این انجمن اقدام کردهاید؟
بله – برای عضویت اقدام کردهام
چه انتظاراتی از این انجمن دارید؟
به نظرم تشکیل انجمن عکاسان با توجه به سابقه عکاسی در ایران، باید زودتر از اینها انجام میشد، وجود این انجمن موجب دلگرمی برای جامعه عکاسی ایران است. البته نمیدانم این انجمن دولتی هست یا نه. ولی امیدوارم که تشکلی غیردولتی باشد. چرا که باید متعلق به خود عکاسان باشد و در موقع لزوم به عنوان پشتیبانی محکم برای عکاسان حاضر باشد.