John Swannell. پرتره ژاک آنری لارتیگ، ۱۹۷۷

ژاک آنری لارتیگ (Jacques Henri Lartigue) (1894 – ۱۹۸۶) از برجسته‌ترین عکاسان تاریخ عکاسی و از مشهورترین عکاسان آماتور در جهان است. او را غالباً با عکس‌های شگفت‌انگیزی که در دوران کودکی از اطرافیان و رخدادهای پیرامونش گرفته می‌شناسند، عکس‌هایی که چندین دهه طول کشید تا کشف شوند. این عکس‌ها نخستین بار از طرف جان سارکفسکی مدیر بخش عکاسیِ موزه هنر مدرن نیویورک در سال ۱۹۶۳ در این موزه به نمایش درآمدند (۱ جولای تا ۳ نوامبر ۱۹۶۳). این نمایشگاه، که در واقع آن را می‌توان نقطه‌ی عطف دوران کاری لارتیگ به‌عنوان یک عکاس محسوب کرد، و در پی‌اش پوشش مجله‌ی لایف، لارتیگ را به جهان عکاسی معرفی کرد و شهرتی جهانی برای او به ارمغان آورد. آنچه در ادامه می‌خوانید، ترجمه‌ی متنی است که جان سارکفسکی برای این نمایشگاه  نگاشته است.

ژاک آنری لارتیگ. «جایزه بزرگ باشگاه اتومبیل فرانسه»، 1912
ژاک آنری لارتیگ. «جایزه بزرگ باشگاه اتومبیل فرانسه»، ۱۹۱۲

عکس‌های ژاک آنری لارتیگ

عکس قدیمی راحت‌تر از عکس‌های جدید می‌تواند جذابیت ایجاد کند. برای آن که بتوانیم زندگیِ زمان و مکانِ خود را به‌روشنی نشان دهیم بایستی ادراک دقیقی داشته باشیم، چرا که چشمان ما به‌تدریج با معجزات هر روزه خو می‌گیرند. اما ظاهراً عکس‌های یک آلبوم قدیمی برای آن که بتوانند حس و روحِ زمان گذشته‌شان را نشان دهند تنها باید به‌خوبی فوکس و با وضوح کافی چاپ شوند.

زمان در خدمت صادق‌ترین عکس‌ها کار می‌کند، و گذر پنجاه سال معمولاً یک عکس پیش‌پاافتاده را یادگاری‌ای جذاب با چاشنی کمی شاعرانگیِ نوستالژی می‌کند. اما عکاسیِ ژاک آنری لارتیگ نمونه‌ی متفاوتی است: در اینجا ممکن است جذابیتِ جهانی ازمیان‌رفته زیباییِ عمیق‌ترِ کار را تحت‌الشعاع قرار دهد. چرا که این عکس‌ها مشاهداتی برآمده از نبوغ هستند: ادراکات نو، احساسات شاعرانه و فرم‌های به‌سامان.

آنری لارتیگ (پدر ژاک). «ژاگ آنری لارتیگ در کنار مادر و مادربزرگش، بوئا دو بولُنیه، پاریس»، 1905
آنری لارتیگ (پدر ژاک). «ژاگ آنری لارتیگ در کنار مادر و مادربزرگش، بوئا دو بولُنیه، پاریس»، ۱۹۰۵

لارتیگ در سال ۱۸۹۶ در حوالی پاریس به دنیا آمد، در یک خانواده‌ی فرانسوی مبتکر، ثروتمند و خوش‌ذائقه. پدرش آنری بانکدار بود؛ پدربزرگش آلفرد (که دلاکور صدایش می‌زدند) از مخترعان سیستم مونوریل بود، و نیز یک نمایش‌نامه‌نویس؛ برادرش مُریس در سال ۱۹۰۸ گلایدر و هواپیماهای موتوری طراحی می‌کرد و می‌ساخت. ابتکار ژاک اما در چشمانش بود. بنا بر خاطرات خودش، ظاهراً او در پنج سالگی و بدون دوربین، عکاسی مدرن را کشف کرده:

«طی تعطیلات تابستانی، وقتی که برای بازی کردن با برادر بزرگم و دوستانش زیادی کوچک بودم—من «تماشاچی» آنها بودم … آنها تردستی می‌کردند، کله‌معلق می‌زدند، یا با جعبه‌های چرخ‌دار ماشین‌بازی می‌کردند.

من تنها یک تماشاچی بودم، اما مخفیانه، در اعماق درونم، به کشف شگفت‌انگیزی رسیدم! با باز کردن و بستن چشمانم به «شیوه‌ای خاص» راهی برای ضبط تمامی تصاویر مورد علاقه‌ام پیدا کردم. گاهی در هنگام افزودن یک تصویر جدید به مجموعه‌ی قبلی، برادرم به من نگاه می‌کرد و ناگهان می‌پرسید که مشکلم چیست، چرا که مثل کودن‌ها می‌ایستادم و خشکم می‌زد.

این یک اختراع فرابشری بود! همه چیز را می‌توانستم داشته باشم! رنگ‌ها! صداها، ابعاد واقعیِ چیزها!…»

ژاک آنری لارتیگ. «م. لاروز و لوئی فران در کنار کایتی که آنری لارتیگ ساخته»، 1911
ژاک آنری لارتیگ. «م. لاروز و لوئی فران در کنار کایتی که آنری لارتیگ ساخته»، ۱۹۱۱

سال بعد لارتیگ اولین عکس‌هایش را گرفت. او برای آن که بتواند شیشه‌ی مات دوربین بزرگش که روی سه‌پایه قرار داشت را ببیند، باید روی چهارپایه می‌ایستاد. اما مشکل دیگر این بود که پس از برداشتن دریچه از روی لنز، سوژه‌اش می‌بایست بی‌حرکت می‌ماند.

«… آن‌وقت چطور می‌توانستم مسابقات دوچرخه‌سواری‌مان، مسابقات پرش، مسابقات قایق‌سواری در رودخانه و همه‌ی آن ابداعاتی که فوج‌فوج هر روز جلو چشم‌مان قرار می‌گرفتند را ثبت کنم؟» کریسمس که شد، یک دوربین جدید قابل‌حمل با دست با لنز و شاتر سریع به دست لارتیگ رسید. این همان «تله‌ای» بود که به آن نیاز داشت.

ژاک آنری لارتیگ. «بیشوناد، از بستگانم، پاریس»، 1905
ژاک آنری لارتیگ. «بیشوناد، از بستگانم، پاریس»، ۱۹۰۵

لارتیگ تا پیش از ده سالگی عکس‌هایی تهیه کرد که امروز از آنها می‌توان به‌عنوان پیشگامِ شگفت‌انگیزِ بهترین کارهای انجام‌گرفته با دوربین‌های کوچک در یک نسل بعد یاد کرد.

امکان ندارد باور کنیم که شخصیت دیداری کار این کودک—با بی‌واسطگی و عملکرد برجسته‌اش—بتواند برآمده از نوعی دغدغه‌ی آگاهانه در رابطه با ارزش‌های فرمی باشد. بیشتر می‌توان این گونه فکر کرد که کاری تا این حد بی‌پروا و رادیکال تنها می‌تواند به‌دست یک بدوی واقعی شکل بگیرد: کسی که بدون هیچ گونه حس تعهدی چه در قبال سنت و چه در قبال ویژگی‌های شناخته‌شده‌ی رسانه‌اش کار می‌کند. شاید تنها یک کودک بسیار بااستعداد که با ابزارهای خودش رها شده، نیم قرن پیش می‌توانسته به چنین تصاویری دست یابد.

ژاک آنری لارتیگ. «خیابان آکاسیا، پاریس»، 1911 (برشی از عکس اصلی)
ژاک آنری لارتیگ. «خیابان آکاسیا، پاریس»، ۱۹۱۱ (برشی از عکس اصلی)

چنین هنرمندی نه نیازی به سنت دارد و نه نیازی به تعلیم، انگیزه و استعداد سرشار برایش کافی است. انگیزه و محرک لارتیگِ کودک علاقه‌ی وافر او به دنیای پیرامونش بود. او عاشق زنان زیبا، لباس‌های شیک، خودروها، ماشین‌های پرنده، سرعت و بازی بود. وقتی حتی سن کمتری داشت، با مداد شمعی صحراهای خیالی می‌کشید (که مشتمل بود بر یک شیر، یک درخت نخل و خورشید)؛ اما طولی نکشید که علاقه‌ی بیشتری به «زنان زیبا، عجیب‌وغریب و خیلی قشنگ … کالسکه‌ها یا خودروهای زیبا و براق [پیدا کرد] … . هنگام ظهر در پارک بوئا دو بولُنیه با این زنان، که کمی اسرارآمیز، خیلی زیبا و اندکی ترسناک بودند مواجه می‌شدم.»

و با سادگی فوق‌العاده‌ای، این کودک عاشق کنش فیزیکی دیدن شد. لارتیگ روابط ناپایدار و گذرای جریانِ زندگی را می‌دید، طوری که انگار دارد برای اولین بار می‌بیند. عکاسیِ اولیه یک چیز را در یک زمان می‌دید؛ اسناد منفک و منفرد مقدم بر رابطه بودند. اما لارتیگ در پی خودِ تصویرِ ناپایدار بود.

ژاک آنری لارتیگ. «از بستگانم کارو و آقای پلانتِوینیه، ویلِرْویل، فرانسه»، 1906
ژاک آنری لارتیگ. «از بستگانم کارو و آقای پلانتِوینیه، ویلِرْویل، فرانسه»، ۱۹۰۶

ژاک آنری لارتیگ. ساحل پورْویل، دوستان مادر عکاس، 1910
ژاک آنری لارتیگ. ساحل پورْویل، دوستان مادر عکاس، ۱۹۱۰

او لحظه‌ی گذرا را می‌دید، تصاویرِ هرگزتکرارنشدنی‌ای که به‌واسطه‌ی هم‌پوشیِ تصادفیِ شکل‌ها، و انقطاع شکل‌ها در لبه‌ی عکس به وجود می‌آمدند (تصاویر بالا). این جوهره‌ی نگاه مدرن عکس‌بنیان است: دیدنِ نه خودِ ابژه‌ها بلکه تصاویر بازتاب‌یافته‌شان.

او تأثیرِ اهمیتِ—انرژیِ—لبه‌ی تصویرِ کران‌مند را حس کرده، و فضای تصویرش را با بی‌پروایی فوق‌العاده‌ای پُر می‌کند (تصاویر زیر).

این خصیصه‌های تصویری در کار لارتیگ ابداع او نیستند، بلکه صرفاً بخشی از کشفیاتش هستند. اینها ویژگی‌های بنیادین در سازوکار دوربین‌اند، و طی قرن نوزدهم به‌طور فزاینده‌ای به کار رفته‌اند. اما آن چیزی که گرایشی تصادفی از دوربین بوده در کار لارتیگ بدل به اسلوب منسجمی از دیدن شده—نوع جدیدی از شفافیت.

ژاک آنری لارتیگ. «گلایدری که مُریس لارتیگ ساخته»، 1909
ژاک آنری لارتیگ. «گلایدری که مُریس لارتیگ ساخته»، ۱۹۰۹

ژاک آنری لارتیگ. ساحل ویلِرویل، 1906
ژاک آنری لارتیگ. ساحل ویلِرویل، ۱۹۰۶

اگر کیفیت تصویری کار لارتیگ یادآور نقاشی‌های دِگا، تولوز-لوتْرک و دیگران است، شاید به این خاطر باشد که این هنرمندان متأثر از تصویر جدید دوربین‌بنیان بوده‌اند—مسلماً نه به این دلیل که یک کودک ده ساله از این نقاشان، یا از چاپ‌های ژاپنی، یاد گرفته.

گذشته از جنبه‌های صرفاً فرمیِ نگاه لارتیگ، او سوژه‌ی جدیدی را یافت. او لحظه‌ای را کشف کرده که در آن، روابط انسانی به‌شکلی گذرا خود را فاش می‌کنند. انسان‌ها در عکس‌های لارتیگ از یکدیگر آگاه‌اند، و به ما این حس دست می‌دهد که ما نیز از اندیشه‌هاشان خبر داریم (تصاویر زیر). شاید هیچ کس این پسربچه و دوربینش را جدی نمی‌گرفت: از میان صدها عکس او، خبر از هیچ ژست آگاهانه یا حساب‌شده‌ای نیست. ممکن است عکاس ناپیدا بوده باشد، و شاید این گونه گمان می‌رفت که دارد نقش عکاس را بازی می‌کند، چرا که آن روزها دوربین معمولاً ابزار بازی کودکان به حساب نمی‌آمد.

ژاک آنری لارتیگ. «بوئا دو بولُنیه، پاریس»، 1911
ژاک آنری لارتیگ. «بوئا دو بولُنیه، پاریس»، ۱۹۱۱

ژاک آنری لارتیگ. «موتور سیکلت»، 1912
ژاک آنری لارتیگ. «موتور سیکلت»، ۱۹۱۲

معمولاً، همان‌گونه که در مورد شاعران غنایی می‌بینیم، سال‌های پربازده‌ی یک عکاسِ خلاق خیلی زود به پایان می‌رسد. عکاس تنها به‌واسطه‌ی اشتیاقش برای زندگی دوام می‌آورد؛ این رسانه یک میانجیِ ساده است. وقتی مشاهدات عکاس از رمق بی‌افتند، دیگر از لذت ناب ساختن آرامش و تسکین چندانی حاصل نمی‌شود.

در دوران جنگ جهانی، علاقه‌ی اصلی لارتیگ نقاشی بود، کاری که در آکادمی ژولیان آموخته بود. از اوایل قرن بیستم به‌بعد، عکس‌های او ظاهراً در مشاهده‌گری ضعیف‌ترند. بین دو جنگ جهانی، لارتیگ عمدتاً در قامت یک نقاش ظاهر شد. مهمترین نمایشگاهش در سال ۱۹۳۹ در گالری شارپِنتیه برگزار شد، یک ماه پیش از شروع دوباره‌ی جنگ. لارتیگ امروز [سال ۱۹۶۳] در پاریس و در اُپیو در حوالی گراس [فرانسه] زندگی و نقاشی می‌کند.

قدرت و آزادیِ عکس‌های لارتیگ برآمده از تعهد او نه‌فقط به عکاسی که به زندگی است. درک او از این رسانه، اگرچه پرشور و خاص بود، اما نه فراگیر بود و نه ظریف. کار او دستاورد عشق و نبوغ است، رها از نظریه‌های زیباشناختی و بلندپروازی‌های حرفه‌ای. کاری که خیلی خالصانه و بی‌آلایش شروع شده می‌تواند به‌ناگاه و همان‌قدر توجیه‌ناپذیر متوقف شود. از میان ۴۲ عکس مجموعه‌ی موزه هنر مدرن، تنها سه مورد مربوط به بعد از جنگ جهانی اول هستند. اما در دهه‌ای که به پیش از بیست سالگی او بر می‌گردد، لارتیگ به چشمان یک جهانِ در حال تغییر نگریست، و آنچه را که آنجا دید با طراوتِ پیش‌گویانه‌ی یک نگاه به تصویر کشید.

جان سارکفسکی، می ۱۹۶۳


پی‌نوشت
پس از این نمایشگاه و با شناخته شدن لارتیگ، او تا پایان عمر به عکاسی کردن ادامه داد و بیش از صدهزار عکس از خود به‌جای گذاشت. تعدادی از عکس‌های متأخر رنگی و کمتردیده‌شده‌ی او را می‌توانید در اینجا ببینید.

Source :