Peter Hujar. سوزان سانتاگ، ۱۹۷۷
عکاسی، بیش از هر شکل هنری دیگری در معرض بررسی دقیق اخلاقی است. ما انتشار تصاویر خشن، نگرانی در مورد رضایت سوژهها برای عکس گرفتن، ترس از این که عکسهای دستکاریشده سوء تفاهمهای زیانباری در خصوص مسائل مهم ایجاد میکنند، و این نگرانی که گرفتن عکس بیش از حد توانایی ما برای تجربهی جهان را کاهش میدهد، مورد بررسی قرار میدهیم. این نگرانیها میتوانند فوراً و بهموقع احساس شوند اما سوزان سانتاگ، نویسنده، پیش از پایان دههی ۱۹۷۰ همهی این نگرانیها را بهخوبی بیان کرده بود.
مجموعه مقالات سانتاگ در سال ۱۹۷۷ با عنوان «درباره عکاسی» شاید دوراندیشانهترین و اثرگذارترین کتابی باشد که تاکنون دربارهی این رسانه نوشته شده است. گرچه اکنون بهعنوان یک متن هنری-تاریخی اولیه در نظر گرفته میشود، سانتاگ نه یک فرد حرفهای در هنر بود و نه فردی دانشگاهی: او بارها بهعنوان «روشنفکر عمومی» به سر زبانها آمده و دست انداخته شده است.
سبک نوشتن متقاعدکنندهی او و پذیرش کامل موقعیت او بهعنوان یک آماتور، نفوذ ایدههایش به جریان اصلی را ممکن ساخت—هرچند منتقدان و بدگویان بسیاری پیدا کرد. تام ولف، نویسنده، یک بار او را «فقط نویسندهی بیاهمیتِ دیگری نامید که زندگی خود را صرف ثبت نام برای جلسات اعتراضی کرده، و تریبونی خستهکننده و محدود بهواسطهی سبک نثرش.» دانشمندی با نام کمیل پاگلیا او (سانتاگ) را متهم به این کرد که کارهایش بسیار سطحی و کم اهمیتاند.» با این حال، افکار رادیکال سانتاگ در مورد عکاسی، مانند همیشه قدرتمند اند.
سانتاگ، متولد ۱۹۳۳، نمایشنامه، مقاله و داستانهایی را تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۴ نوشت. او هیچ آموزش رسمی در هنر یا عکاسی نداشت. در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشتههای انگلیسی و فلسفه پرداخت اما از سال ۱۹۵۹ به بعد خودش را در صحنهی فرهنگی نیویورک غوطهور کرد. منشأ علاقهی او به عکاسی هنوز مورد بحث و تحلیل است. سانتاگ علاوه بر کارهایش در این زمینه، بهخاطر مقالات ضدجنگش و نیز نوشتههای مربوط به بیماری و اردوگاه، مشهور شد.
کتاب مقالهمحور او در سال ۱۹۶۴ با عنوان یادداشتهایی درباره کمپ، یک تشریح رادیکال از یک حساسیت خاص، به شهرت او کمک کرد و الهامبخش موضوع سالِ مت گالا شد [مت گالا یک مراسم سالانه برای هنرمندان و طراحان دنیای مد برای جمعآوری کمکهای مالی برای انستیتو طراحی لباس است که در موزهی هنر متروپلیتن نیویورک برگزار میشود]. سانتاگ در طول زندگی خود به تناوب مورد تقدیر قرار گرفته و مذمت شده. او خودش به یک نماد تبدیل شد: شیک، غیرعادی، پرسروصدا و بااستعداد. کتاب سانتاگ: زندگی او، که زندگینامهای است از بنجامین موزر در مورد این نویسنده (۲۰۱۹)، بیشتر او را بهعنوان یک متفکر و شخصیت قدرتمند نشان میدهد—تیزر مطبوعاتی برای این کتاب ادعا میکند که او در بیست سالگیاش، زندگینامه عالیای در مورد زیگموند فروید نوشت که شوهرش همهی اعتبار آن را دریافت کرد.
اگرچه او در مورد هنرمندان و زیباییشناسی نوشته اما پایه و اساس نظریات سانتاگ، عقاید سیاسی است. دغدغههای واقعی او در مورد عکاسی، با تمایلات مارکسیستی همراهاند. او در مورد «برتری طبقاتی» در کار آگوست زاندر (ساندر) که از سال ۱۹۱۱ از آلمانیها عکس گرفت، بحث میکند. سانتاگ اشاره کرده که زاندر پرترههایی از افراد ثروتمند در خانههایشان گرفته در حالی که از کارگران و افراد بیخانمان در محیط عکس گرفته و کمک کرده تا حرفهشان نشان داده شود. او نوشته، استراتژی دوم این است که زاندر طبقهی پایین را بهعنوان افرادی فاقد «هویت مجزا که معمولاً در طبقات متوسط و بالا به دست میآید» به تصویر کشیده است. سانتاگ استدلال کرده که اگر جامعهی عادلانهتری میخواهیم، میتوانیم با این فکر شروع کنیم که از چه کسی عکس میگیریم و چگونه آنها را نمایش میدهیم.
زاندر تنها عکاسی نیست که سانتاگ او را برای استفاده از لنزهای خود بهمنظور لذت بردن از «گردشگری طبقاتی» مقصر میداند. او اظهار داشت که ادوارد استایکن، بیل برانت، آنری کارتیهبرسون و ریچارد اودون، همگی افراد بسیار ثروتمند، بسیار فقیر یا هر دو را ثبت کردهاند.
با این حال، همهی عکاسانی که سانتاگ توضیح داده حقیقتاً سوژهها را در نقطهی انتهاییِ تقابل دو طیف اقتصادی ثبت نکردهاند. او بهتفصیل در مورد دایان آربس صحبت کرده، کسی که از مردم عکاسی میکرده و با محبت آنها را «عجیبالخلقه» مینامید، از داخل شهر تا حومهی شهر. سانتاگ نوشت: «همهی موضوعات او مشابه هستند.» و ادامه داده: «سوژهی عکسهای آربس، همه اعضای یک خانواده و ساکنان یک روستا هستند. این روستای ابلهانه اسمش آمریکاست.» در ذهن سانتاگ، عکاسی میتواند اعتراضات معناداری نسبت به پوچیهای آزاردهندهای که کل یک جامعه را فرا گرفته نشان دهد.
اگر چه سانتاگ در کار چند عکاس کنکاش کرده، اما بحث گستردهتری را در مورد تکثیر این رسانه پیشگویی کرده است. او به طبیعت اعتیادآور دوربین اشاره کرده اما هشدار داده که عکس گرفتن فقط «ظاهر مشارکت» دارد—امروزه استفادهی هیجانی ما از اینستاگرام بهترین گواه پیشبینی او است. وقتی عکسی میگیریم ذاتاً از دنیا و افراد پیرامون خود فاصله میگیریم. عکاسی وسواسی، دلسردکننده است—با منطق سانتاگ، کسانی که در اینستاگرام بیش از همه از خودشان پست میگذارند ممکن است منزویترین افراد باشند، صرف نظر از آنچه عکسهای سردستی خوشحالشان نشان میدهد.
اما بیپردهتر از آن، بیانیهی سانتاگ در مورد دوربین بهعنوان یک سلاح بود. او نوشت: «عکاسی از مردم تجاوز به حریم آنها است.» هر چه تصاویر بیشتری از خشونت، جنگ، قربانیان گرسنگی یا قحطی، یا سایر بیعدالتیها مشاهده کنیم نسبت به آنها مصونتر میشویم.
در سالهای اخیر جنبش Black Lives Matter [یک جنبش فعال بینالمللی که منشأ آن در جامعهی آفریقایی-آمریکایی است و علیه خشونت و نژادپرستی سیستمی نسبت به سیاهپوستان مبارزه میکند] از گردش عکسهایی که خشونت علیه سیاهپوستان را نشان میدهد انتقاد کرده است. این مسأله ریشهی اعتراضات سال ۲۰۱۷ در موزه ویتنی بود که ترسیم یک نقاش سفیدپوست از عکس اِمت تیلِ مثلهشده در تابوت را به چالش کشید. [امت لوئیس تیل (۲۵ ژوئیه ۱۹۴۱ – ۲۸ اوت ۱۹۵۵) یک نوجوان آمریکایی ۱۴ ساله آفریقایی بود که در سال ۱۹۵۵ در میسیسیپی به دروغ متهم به آزار و اذیت زنی سفیدپوست شد، که در نهایت توسط اقوام زن بهطور وحشیانهای به قتل رسید. بعد از مرگش به نمادی از جنبش حقوق مدنی تبدیل شد]. سانتاگ چهار دهه قبل از این جنجال نوشت: «عکسها تا آنجا که چیز جدیدی را نشان دهند، شوکه میکنند. متأسفانه، این نمایش همچنان بزرگ میشود—تا حدی بهواسطهی گسترش چنین تصاویری از وحشت.»
سانتاگ بیش از هر منتقد دیگر در قرن بیستم، به خوانندگان دلیلی برای اهمیت به عکاسی داد. تصاویری که روزانه ما را بمباران میکنند، چه در سطح هوشیار یا ناخودآگاه، بر برداشتمان از اخلاق و جهان تأثیر میگذارد. در زمان حاضر، نوشتههای او هنوز هم بر نگاه اندیشمندانه، خوانش عکس و توجه به روشی که زندگی مدرن را تجربه میکنیم تأثیرگذارند: از طریق صفحات نمایش و لنزها.
ترجمههای فارسی کتابهای سانتاگ را میتوانید از فروشگاه آنلاین کتاب عکاسی تهیه کنید:
درباره عکاسی، ترجمه مجید اخگر | درباره عکاسی، ترجمه نگین شیدوش | درباره عکاسی، ترجمه فرزانه طاهری
تماشای رنج دیگران، ترجمه زهرا درویشیان