یک صد و چهل و هشتمین نمایشگاه عکسخانه شهر با عنوان «پاریس در تهران» با نمایش آثار مهناز گنجی چهارشنبه بیست و نهم دی ۸۹ افتتاح میشود.
در این نمایشگاه ۳۰ عکس سیاه و سفید در ابعاد ۴۵×۶۰ سانتیمتر از شهر پاریس به نمایش در میآید.
رلف اسکولکرفت، استاد ادبیات تطبیقی زبان فرانسه در دانشگاه تگزاس و نویسندۀ کتاب «رومن گاری: مردی که سایۀ خود را فروخت.» درباره عکس مهنار گنجی نوشته است:
«تصاویر مینیمالیست مهناز، در سکوت غوطه ورند. آنها لحظهها را در زمان ثبت میکنند، جایی که در آن، تخیل، به اکتشاف در شکلها و نورهای غیرمنتظره میپردازد. او در عکس گرفتن، آرام است و بنابراین، برای افراد مزاحمت ایجاد نکرده و حریم شخصی آنها را نقض نمیکند. در عکسهایی که از پاریس، نیویورک، و پکن گرفته است، تعداد انسانها بسیار اندکند، گر چه گاهی در پسزمینه دیده میشود. در واقع، او شهرها، مجسمهها، و رودخانهها را با زیرکی یک کارآگاه مورد مشاهده قرار میدهد، و رازشان را از زبان سنگها و آسمان شهر بیرون میکشد. تصاویر ملانکولیک وی، طبیعت درون نگر عکسهایش را نشان میدهد و قدم زدنهای طولانی، عمق احساسات و قدرت مشاهده را نشان میدهند. شاید بتوان گفت عکسهایش چیزهایی را ثبت میکنند که به چشم نمیآیند و آن چیزی نیست جز احساسات ما در دل شهر.»
مهناز گنجی یک راوی است. او از سفرهایش به دور دنیا و ملاقاتش با مردم، فرهنگها، و جوامع مختلف روایت میکند.
هویتش به عنوان عکاس، هنگامی شکل گرفت که در سال ۱۳۶۹ (در ۲۲ سالگی) به تنهایی به دیدن تخت جمشید رفته بود. او تخت جمشید را با شکوه، اسرار آمیز، و لبریز از تاریخ یافت و پنج روز تمام به عکس برداری از آنجا پرداخت و در پایان هر روز، حلقههای فیلم را برای چاپ به یک عکاسی کوچک درنزدیکی هتلش میداد تا پیشرفت خود را مشاهده کند. همین جا بود که برای اولین بار متوجه شد که هنرش خواهان دارد. چرا که مدیر فروشگاه که از دیدن عکسهای مهناز بسیار زیبای مهناز حیرت زده و مفتون آنها شده بود، آنها را به تعداد بسیار چاپ کرده و برای فروش در ویترین فروشگاه گذاشته بود!
پس از مهاجرتش به آمریکا در ۲۳ سالگی همچنان دوربینش را در دست داشت. اما این بار سوژههایش را مسایل اجتماعی تشکیل میدادند. مسایلی که هم برایش غیر قابل باور بودند و هم دردناک. عکسهای این دوره از هارلم و بروکلین درنیویورک، تا کمپ رانده شدههای آذربایجانی در کشور آذربایجان، تا حاشیه نشینان و بومیان شیلی و پرو، تا زندگی کارگری و کار طاقت فرسا در کارخانههای چین تصویر ساختهاند. به دلیل رشته تحصیلی و عنوان پایان نامهاش Internally Displaced People in International Law که در باره رانده شدگان درون مرزی و ضعف کنواسیون جهانی در حمایت از این گروه بود، چندین سال با بخش پناهندگان سازمان ملل همکاری داشت و میگوید که بیش از آنکه گزارشها وتزش مورد توجه قرار گیرند، عکسهایش بیننده داشتند. سر انجام با پایان گرفتن تحصیلآتش در رشته علوم سیاسی از دانشگاه The New School for Social Research نیویورک را برای همیشه ترک کرد و به پاریس رفت.
با تغییر محیط زندگی، عکسهایش نیز سبک دیگری به خود گرفتند وبه گفتهای «آرامتر» شدند. او در پاریس با فاطیما گمیا، نقاش فرانسوی مراکشی-تبار، آشنا شد و در پی آن، عکسهایش کم کم رنگ نقاشی به خود گرفتند. پس از چند سال کار در کنار فاطیما و آشنایی با دیگر هنرمندان مهاجر در پاریس، این بار خود را در کنار رمسس مرزوک یافت. رمسس مرزوک که سالیان متمادی مدیر عکاس برداری یوسف شاهین، کارگردان به نام مصری بود، مهناز را به شاگردی پذیرفت و دوره فشردهای را برای او در قاهره و اسکندریه در نظر گرفت. مرزوک او را با دیگر هنرمندان مصری آشنا کرد ودر پایان به او ثابت کرد که «یک بیگانه بهتر میبیند و برای عکاس خوب شدن باید بیگانه بود.» گر چه مهناز دورۀ آموزش عکاسی در مرکز بین المللی عکاسی در نیویورک را نیز گذرانده است، (International Center of Photography) همچنان معتقد است که با رمسس بود که سبک خود را در عکاسی یافت.
وی، هنوز عکاسی در ایران و یا تهران را آغاز نکرده است. اندکی پس از بازگشتش به ایران به عنوان کارشناس امور بین الملل، جذب پردیس بینالملل دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. از جمله مسئولیتهای وی برنامه ریزی در جذب دانشجوی خارجی برای تحصیل در این دانشگاه عالی رتبه است. او میگوید: «تا با یک گروه دانشجو از کشورهای مختلف در عکاسی همراه نشوم، انگیزهای قوی نخواهم داشت، چرا که "یک بیگانه بهتر میبیند و برای عکاس خوب شدن باید بیگانه بود،" پس باید در کنار آنان تهران و ایران را ببینم!»
در اولین نمایشگاه انفرادی او در ایران به نام پاریس در تهران، مهناز مناظر شهری را به تصویر میکشد تا هیجانهایی را که از درون شهرها میگذرند را نشان دهد، و این عکسها، شاهدی باشند بر قدرت شهرهای بزرگی که ساکنان خود را با بیرحمی میتوانند منزوی کنند. در عکسهای او، شاهد دلتنگی و غم یک شهر نشین هستیم. غمی که بیدلیل است، قوی است، و حضوری سنگین دارد. غمی که آن راگاه میطلبیم و شاید که منتظر آن باشیم وگاه با حراص آن را انکار میکنیم. به هر حال با آن آشناییم، بخصوص اگر تجربه مهاجرت و یا تبعید داشته باشیم. او میگوید «هرگاه در تهران راه میروم و یا در اتوموبیل از پنجره به مردم و خیابانها نگاه میکنم و یا به صدای ترافیک، فروشنده، و یا یک بچه با مادر گوش میدهم، از خود میپرسم که آیا اینها نیز همان تصاویر یا صدایی هستند که یک مهاجر افغان یا عراقی میبیند یا میشنود؟ من ایمان دارم که این عزیزان جلوههایی از شهر را میبینند و نغمههایی را میشنوند که غنی است اما برای بسیاری از ما ناآشنا.»
نمایشگاه تا هشتم بهمن ادامه دارد.
ساعت بازدید شنبه تا پنج شنبه ۹ تا ۱۳ – ۱۴ تا ۱۷
موزه عکسخانه شهر، میدان هفت تیر، خیابان بهار شیراز، نبش میدان بهار شیراز
– مصاحبه خبرگزاری شهر با مهناز گنجی +
بسیار عالی بود