ایسنا – در دومین روز همایش عکاسی معاصر ایران و نمایشگاه پنجرههای نقرهیی رضا شیخ دربارهی “نقش عکس در تکوین هویت ملی در دورهی قاجار” و محمدرضا طهماسبپور دربارهی “زمانهی زندگی و آثار آقارضا عکاسباشی، عبدالله قاجار و آنتوان سوروگین” سخن گفتند.
سخنان آنها با نمایش نمونه عکسها و اسناد تاریخی عکاسی همراه بود.
نکته مورد اشاره شیخ نیز همچون سایر سخنرانان این همایش دو روزه اشاره به تاریخ ۱۶۰ سالهی عکاسی ایران از سویی و نبود قوت وقدرت در رشد عکاسی امروز از سوی دیگر اشاره کرد.
طهماسبپور دربارهی آقارضا که امروزه یکی از حرفهییترین عکاسان ایران بهشمار میرود، سخن گفت و به تحلیل زمانه، شرایط و فضایی پرداخت که آقارضا و دوربینش به میان آنها رفته بودند.
محمدرضا طهماسبپور عکسهای عبدالله قاجار را نیز تحلیل کرد.
وی به ارایه نمونههایی از آنچه را که بهعنوان اسناد تاریخی عکس از دورهی عبدالله قاجار بهجا مانده پرداخت.
وی اما دربارهی آنتوان سوروگین بهخاطر کمبود وقت کمتر سخن گفت.
طهماسبپور گفت که سوروگین عکاسی را بیشتر بهعنوان یک کار تجاری انجام میداد و از این راه کسب درآمد میکرد.
نمونه عکسهای او بیشتر از دراویش ، تصاویری ایدآلیستی با نورپردازیهای شبیه نقاشی بودند. گسست عکسهای سوروگین با آقارضا و عبدالله قاجار نکته مورد اشارهی این پژوهشگر هنر و عکاسی بود که درعکسها نشان داده شد.
وی تاکید کرد که سوروگین عکسهایی که به یک معنی چهرهی شرق را همانگونه که در ذهن غرب بوده به تصویر کشیده است، بسیاری از عکسهای او بازسازی شدهاند و بسیاری هم متعلق بهخودش نیست و از دیگران خریداری کرده است.
زنان، اقوام و دراویش، قمهزنی و قفلبندها با دیدگاه اوریانتالیستی مورد توجه این عکاسی بوده است موضوعاتی که باب طبع اروپاییهاست و میخواستند شرق را اینگونه ببینند.
وی با نمایش این تصاویر تفاوت نسل را در سه عکاس نشان داد.
عکس آرمان استپانیان از سنگ قبر سوروگین، پایانبخش، بخش نخست این همایش در روز پایانی بود.
در ادامه این همایش میزگرد بررسی عکاسی معاصر و نمایشگاه پنجرههای نقرهیی با حضور محسن راستانی، محمد ستاری، فرزاد هاشمی و حسن سربخشیان برگزار شد و حمید سوری دربارهی عکاسی معاصر و نمایشگاه حاضر از شرکتکنندگان پرسید.
محمد ستاری – دبیر نمایشگاه – در جایگاه پژوهشگر، عکاسی معاصر را دو گونه ترسیم کرد؛ معاصر به معنی یکی دو دههی اخیر یا با دقت بیشتر که ۷۰-۸۰ سال از آن میگذرد. اگر معاصر را ۷۰-۸۰ سال بدانیم نکات جالب را مییابیم؛ اما اگر ۲۰-۳۰ سال فرض کنیم اوج آن را در عکاسی جنگ و سپس فتوژورنالیست میبینیم.
به گمان او اوج عکاسی ایران در جنگ و فتو ژورئالیست است؛ وی تاکید کرد گفتههایش به معنای نادیده گرفتن سایر بخشها نیست.
محسن راستانی اما به این پرسش پاسخ نداد و گفت: برای پاسخگویی هر چیزی احساس مسوولیت میکند و نیاز به رسوب پرسش در ذهنش دارد.
اما فرزاد هاشمی توضیح داد که عکاسی در ایران به دلیل نبود تنوع فعالیتهایی که در عکاسی داریم رشدش در بخشهایی چون انقلاب بیشتر میشود، بعد از آن جنگ این فعالیت عکاسی ایران برای شناساندن عکاسان ایرانی در خارج از کشور است. از سویی عکاسی مستند، شکل و شمایل دیگری پیدا کرد. همانها که در دورهی انقلاب، خشونتها و درگیریها عکس میگرفتند وارد عکاسی جنگ شدند و نام عکاسی ایران در خارج از ایران مطرح شد.
او با اشاره به عدم استفادهی صحیح از عکس در مطبوعات ایران یادآوری کرد که اگر در کشوری عکاسی تبلیغات رشد میکند ناشی از آن است که اقتصاد، تبلیغات و صنعت آن کشور، رشد یافته است.
وی تاکید کرد که کاربرد عکس هنوز در جامعه ما وسیع نشده است.
به گزارش ایسنا، در ادامه حسن سربخشیان با تایید گفتههای ستاری و هاشمی عنوان کرد که عکاسی در آشفتهگی عجیبی بهسر میبرد، چرا که نخواستهایم برنامهی مدونی برای پیگیری برنامههای عکاسی در ۲۷ سال گذشته داشته باشیم. هر وقت حرف میزنیم میگوییم که عکاسی بعد از جنگ و انقلاب شکوفا شده و از این نکته غافلیم که این شکوفایی و بروز، بهخاطر نیاز مخاطب بوده است.
به گمان سربخشیان مسائل ریشهییتر از آن است که از آن بهسادگی بتوان گذشت. هرچه پیشتر میرویم مساله حادتر میشود. او به نبود آیتمهای آموزشی اصولی در دانشگاههای ایران اشاره کرد.
وی گفت که نمیداند چرا عکسهای سوروگین برایمان جذاب میشود درحالی که این همه پتانسیل جوان داریم؛ درپی علتیابی هستیم، اما بهدنبال راه حل نیستیم.
او چنین استدلال کرد که همیشه به استناد اتفاقی که افتاده بسنده کردن احتمالا اشتباه است؛ اکنون ما در مسیری افتادهایم که خیل عظیمی از نیروهای جوان وارد جریان عکاسی شدهاند و به این حکایت میرسیم که ۲۵۰ سال تمدن داریم، اما حالا چه میکنیم؟
راستانی نیز در ادامه عنوان کرد: واقعیت این است که رشد هنرها در مجموع نسبت مستقیم با رشد سازمانهای اجتماعی در جوامع دارد؛ او به رشد عکاسی در جوامع دیگر در مقایسه با ایران اشاره کرد.
این پژوهشگر و عکاس با بیان اینکه شاخصهای برای حرفهیی و آماتور بودن نداریم، افزود: یک عضو علاقمند به جامعهی عکاسی ایران در مجموعهی عکاسی دنیاست.
او عکاسی معاصر ایران را فاقد متن دانست و تاکید کرد متن به معنی صرفا ادبیات و محتوا نیست، متن بستر و سازمانی است که اندیشهی ما را شکل میدهد.
به اعتقاد محسن راستانی ترس از مرگ لحظهها، ما را عکاس کرد؛ هیچ تفکر سازمان یافته به شکل یک نیاز و توقع نداشتیم و در یک عدم توقع رشد کردیم.
او با تاکید مجموع آثاری را که در ایران بهچاپ رسیده، فاقد متن دانست.
راستانی در این میان به کتاب «پل فیروزه» که به زعم وی استثنا بوده اشاره کرد.
او تاکید کرد: عکاسی جنگ که ما به شکل موزه به آن نگاه میکنیم، هیچ ثمری برای ما نداشته چرا که فاقد متن بوده است.
به گزارش ایسنا، در ادامه این نشست سربخشیان عنوان کرد در حوزهای فعالیت میکنیم که بسیار پر هزینه است.
او با اشاره به آخرین سفر کاریاش به آلمان و حضور در جامجهانی توضیح داد که ۳۲ تیم حضور داشتند و سیوسومینشان چین بود؛ چرا که موزهی هنر فرانکفورت، “بشریت در چین” را در قالب نمایشگاهی هنری ارایه کرده بود. تصویری که از ۵-۶ دههی چین به بیننده و بازدیدکننده میداد با استقبال روبهرو شد.
وی سپس به مقایسهی نمایشگاه – پنجرههای نقرهیی – با نمایشگاه موزهی آلمان از چین پرداخت.
هاشمی در پاسخ به پرسش سوری مبنی بر ارایهی راه حل برای مشکلات عکاسی ایران توضیح داد: با توجه به اینکه عکاسی ایران رشدی در محدوده و بدون امکانات و خودجوش بوده، کسانی که مستند اجتماعی کار کردند، بسیار قوی بودند و رشتههای عکاسی در ایران جز در دانشگاهها جای دیگر تدریس نشده است.
انتشار کتاب طبیعت ایران از کسراییان شروع شد. ناشرانی نیز این کار و راه کسب درآمد را یاد گرفتند. وی سپس به مقایسه کتاب “پل فیروزه” که حدود سال ۱۳۵۰ از “رولف بنی” دربارهی ایران منتشر شد، پرداخت و گفت: قطعا بحث تکنولوژی و چاپ مطرح نیست. سیدحسین نصر ایران را میشناسد و برای عکاسی اروپایی تشریح میکند و کتاب منتشر میشود، مدیر پروژه بر اساس آگاهی نسبت به کشور ما داشته پروژه تعریف میکند.
او تاکید کرد که ضروری است فرهیختهگی مدیریت جامعهی هنری سمت و سوی صحیح یابد.
ستاری هم گفت: که باید با استراتژی پیش رفت؛ وی سپس با اشاره به ابعاد آموزشی، کار حرفهیی، مطبوعات نقش برگزاری نمایشگاهها و تشکلهای عکاسی مساله را مورد ارزیابی قرار داد.
ستاری گفت: وزارت ارشاد ساز خود را میزند، وزارت علوم تحقیقات و فنآوری هم ساز خود را میزند. ما هم در تشکلهامان که ربطی به وزارت کشور و ارشاد ندارد، حرف دیگری میزنیم.
او تاکید داشت از منظر کسی که ۱۸-۱۹ سال درگیر مسائل آموزشی دانشگاه است، سخن میگوید و سخنانش که عموما بدون نام وعنوان مطرح میشد، جنبهی درد دل دارد.
راستانی هم گفت و چارهای جز واقعبینی نداریم؛ در ایران نهادی وجود ندارد که سوار بر آن شویم. تا نگاه مسوولان شهر و حاکمیت را نسبت به این رسانه تغییر دهیم، فاصله زیادی داریم. ضروری است که نگاه فرهیختهگان را دربارهی موجودیت عکاسی متحول کنیم.
او با گلایه گفت که روی دست خطیهایی کار میکنیم که پاک شدهاند. فاقد تمدن نهاد برای امروزمان هستیم. نظام درک و اطلاعرسانیمان در ایران ناقص و سنتی است. برای نسلهای بعد نیاز به سازمان داریم در بحثهای انقلابی ماندهایم.
هاشمی هم درباره نمایشگاه گفت که ما یکسری عکس از ۱۷ عکاس بر دیوار داریم هر کس به تصور خود انتصاب کرده یک سیاستی در مسیر انتخاب عکاسان هم بوده، مرور کرده و احساس میکنیم چیزهایی کم است، انتقاد اتفاقات بعدی را صحیح و رساتر کند. نمایشگاه جریان و حرکتی که اتفاق افتاد بسیار زیبا میشد اگر با استقبال عکاسان بیشتری رخ میداد.
وی ابراز امیدواری کرد که این اتفاق ادامهدار شود و تاکید کرد که ضروری است بدون پردهپوشی عکسها تحلیل شوند. افراد بزرگی داریم که عکسهاشان به دیوار رفته، اما عکسهای بزرگی از آنها نمیبینیم، چرا که شاید نگاهشان بزرگ نشده است.
فرزاد هاشمی تاکید کرد که جای خیلیها در نمایشگاه خالی بود، اگر قرار باشد گزینشی باشد، بهطور قطع نباید بعضیها که اکنون هستند، باشند.
راستانی نیز گفت: وقتی وارد نمایشگاه میشوم فکر میکنم در ۲۰ سال گذشته عکاسی وارد شدم. اغتشاش موجود نمیگذارد که فکر کنم.
وی تاکید کرد که عکسها را نقد نمیکند، اما برای شکل برگزاری ایجاد نهاد ضروری است. ضروری است که موزه در شان عکاسی و گذشتهگانش باشد؛ اگر حس کنیم شان عکاسی پایینتر از عکاسی ماست، مصیبتی است.
او در عین حال عنوان کرد، اینکه چرا موزه مسوولیت دارد اساسا چنین نمایشگاهی را برپا کند جای سوال دارد.
به گمان راستانی انتخاب عکس توسط خود عکاس، کار حرفهیی نیست. خسارات حرفهیی دارد و ضروری است که یک موزه باید ادیتور عکاسی داشته باشد؛ انجام این حرکات مبارک درعین حال بسیار خطرناک است، چرا که تاثیر بر مخاطب دارد.
موزه در سالهای آینده دست به چنین کاری دیگر نزند، بلکه این کار را سازمان و تشکلی که عکاسان تشکیل میدهند انجام دهند.
به گمان راستانی، این کار، محبت حرفهیی نیست، خساراتی در ذهن ما و مخاطبان خواهد داشت. درگیر کردن همه شاخهها و راضی کردن همه ژانرها با آغوش باز، هنر نیست.
سوری در واکنش به گفتههای راستانی عنوان کرد: میخواهید یک نهاد متولی شود و نهادی دیگر اجازهی دخالت نداشته باشند؟
راستانی پاسخ داد که اگر خود جامعهی عکاسی هم بخواهد چنین کند در شانش نیست که همهی شاخههای عکاسی را یکجا ارایه کند. گاهی اندیشههای ما ستادی اتفاق میافتد. این نگاه در هنر هم شکل میگیرد.
در مجموع شکوه از یک نظام فرهنگی است، باید به سوی تخصصی و حرفهیی شدن برویم، با هیچ مصلحتی کنار نیاییم.
او تاکید کرد: مثل عروسی همه را دعوت کنیم که کسی ناراحت نشود در شان نهادی چون موزه نیست.
او درعین حال گفت که آنچه یاد گرفته از عکسهای دورهی قاجار بوده و ترجیح میدهد تنها عکسهای قاجار در نمایشگاه ارایه و همایشی برگزار میشد.
سربخشیان هم گفت بهعنوان عکاسان معاصر برای نمایشگاه یادشده انتقاد دارد و توضیح داد که عکسهای قاجار و ۲۷ سال اخیر را میگذاریم، اما چرا قبل از انقلاب جایی ندارند، نمایشگاه هیچ ویژگی برای خود من نداشت به جز آنکه عکسی برایم جذاب است.
به گمان او عنوان نمایشگاه گروهی بهتر از عنوان عکاسی معاصر است؛ آنهم عکسهایی که بارها دیدهایم و تکرار شدهاند.
وی همچنین به نوع پرداخت موضوعها اشاره کرد و گفت تصور من این است که فشاری احتمالا از سوی مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده که در نهایت این اسامی را میبینیم.
او با اشاره به اینکه در نمایشگاه حاضر هشت عکاس در یک ژانر آثارشان ارایه شده از طرفی در عکس تبلیغاتی تنها یک نفر نمایندهی این بخش معرفی شده گفت حضور عکسهای تبلیغاتی شقاقی در این نمایشگاه چه توجیهی دارد؟ مگر نمایندهی عکس تبلیغاتی ایران یک نفر است؟
ستاری با صراحت گفت که دفاعی ندارد. و از حاضران خواست که محدودیتها و معذوریتهای موزه را در نظر بگیرند. او در ادامه به تشریح چگونگی انتخاب آثار پرداخت و در گفتههایش به تکرار اصرار کرد که عدهای نخواستند و یا نتوانستند عکسی ارایه کنند و صلاح نمیداند همه چیز را باز کند.
وی با اذعان بر اینکه این نمایشگاه همهی پتانسیل عکاسی کشور نیست، چنین استدلال کرد که میخواستند به عکس قیمت دهند.
به گفتهی ستاری عکسهای این نمایشگاه را با قیمت مناسبی – که رقم آن اعلام نشد – از عکسهای شرکتکننده خریده شده تا به آنها ارزش مادی دهند.
این میزگرد با گفتههای سربخشیان بهپایان رسید؛ وی گفت تعجب میکنم برخی تاکید دارند که جای عکسهای مطبوعاتی و خبری در این موزه نیست؛ در این نمایشگاه با این قدرت در این حوزه حاضر میشود و آنها هنوز بر این تفکر اصرار دارند، این تصور غلط و اشتباهی در ذهن مخاطب است.
طهماسبپور در میان حاضران در سینما تک موزهی هنرهای معاصر تهران، پیشنهاد داد اسم ۶۳ نفری که در لیست اولیه نامشان برای شرکت در نمایشگاه آمده و گفته شده نخواستند و یا نتوانستند در این نمایشگاه حاضر شوند، با جزییات کار عنوان شود تا تحلیل سلیقهی موزه روشن صورت گیرد.