عکاس: پویا شاهحیدری
عکسهای این نمایشگاه گروهی را مهدی وثوقنیا، مدرس باسابقه عکاسی، انتخاب کرده و بیانیه به قلم اوست. او که سالهاست موضوع واحدی را در مکانها جستوجو میکند، سبک شخصی و زبان ساده و خودبسندهای دارد. پرطمطراق و انتزاعی نمینویسد. جان مایه کلامش را بیتمهید و آرایش میگوید و باقی را به خواننده عکسها میسپارد.
نمایشگاه عکس «نگاه میدانی، میدان امام حسین ۱۳۹۵» شهریور ۹۷ در گالری هپتا برگزار شد.
میدانهای شهری به مثابه مفصلی یکپارچهساز و اجتماعپذیر، مفهوم مدرنی نیست. بسیار پیشتر از پیدایش شهر مدرن، از زمان باستان، «آگورا»ی یونان و «فروم» رومی، بستر شکلگیری مناسبات اجتماعی شهروندان، عرصهی فعالیتها، آبستن رویدادها و همچنین یکی از عناصر اصلی شالوده شهر بوده که به عنوان سازماندهنده فضاییِ عناصرِ پیرامون خود عمل میکرده است.
در شهر مدرن، هر مکان و به نحو خاص هر «میدانی» به اعتبار یادمان یا ویژگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، کالبدی، دسترسی و منظر شهریاش، هویت مستقل و متمایزی برای خود دست و پا کرده است. به بیانی، نه تنها در نقش گره و میانجی در بافت شهری و متعاقباً محل برخوردهای اجتماعی عمل کرده است، بلکه خود هویت قائم بالذاتی دارد که طی یک فرآیند تاریخی بدان نائل شده است؛ هویتی که در رابطهای پویا با زمان، بنا به مقتضیات روز بازتعریف میشود. مداخلات آگاهانه و دستکاریهای بنیادین در کارکرد این مکان در راستای اهداف سیاسی و مذهبی و تبدیلاش به پایگاهی در جهت اهدافی خاص، پدیدهای است ثانویه و عارضی که با هویت طبیعی و یکپارچهساز آن ناسازگار است و همین منشأ تناقضات، بلاتکلیفیها و شلختگیهای آن میشود.
عکاس: زهرا شاهچراغی
میدانی در تهران، که طی سالیان اخیر به پیادهراه تبدیل شده و دسترسی آن توسط وسایل نقلیه ممنوع است. میدان امام حسین، پیش از این، به تردد بالای تعداد خودروها و عابران و اتوبوسهای کابلی معروف بوده است. امروزه اما خودروها از زیرگذر این میدان و عابران پیاده از قسمت بالایی آن تردد میکنند. به تعبیری، آنجا «میدانِ» نزاع گفتمانها شده است. از طرفی گفتمان مدرنیته و سکولاریسم در شکل زیرگذر و تفکیک معابر خود را نشان میدهد و از طرف دیگر احیای باورهای مذهبی و سنتی در شکل اِلمانها و یادمانها بیشتر شده است.
نهاد دولت برای تناسب ایجاد کردن با این حجم از تغییرات واقعی در ساختار اجتماعی و ذهنی شهروندان یعنی همان فرایند سکولاریزاسیون جامعه، به جبران، نمایش مذهبی بودن را تشدید میکند. تلاش نهاد قدرت برای تبدیل مکان به پایگاه مذهبی، نشان از این واقعیت دارد که جامعه در حال تجربه سکولاریته است. هر چه جامعه به سمت سکولاریته پیشتر میرود، تلاش سیاسی برای ایدئولوژیک کردن اماکن بیشتر میشود. میدان امام حسین که زمانی مرکز مهم تجمع دستههای عزاداری در ایام محرم بود، اکنون در تمام ایام سال، میزبان یادوارههای دینی است. در واقع، مفهوم میدان از ذات خود به عنوان فضایی برابر برای تجمعات خودجوش شهری، معاشرت و مواجهه مردم و همچنین کسب و کار، دور شده و تبدیل به میدان حکومتی و دروننهادی شده است.
عکسهای این مجموعه، با ثبت فرآیند همزمانِ سازندگی و ویرانی مکان و کیفیت ناپایدار پدیدهها، وضعیت اکنونِ جامعهای در حال گذار را بازنمایی میکنند، تصویری دیالکتیکی به دست میدهند و امکان مقایسه و البته پیوند گذشته و حال را فراهم میکنند. ماهیت عکسها، ماهیت مکانمند تجربهی زیسته شهروندان و زندگی روزمرهی موجود در شهر است؛ بازنمایی حضور جسمانی در پیچیدگیهای مکان با ابزارهای بصری و روایی.
عکاس: سروش نعیمی ذاکر
عکسها روایت حرکت رهگذری است در میدان که با نگاهِ تیزبین خود به دنبال کشف نسبتها و امور جدیدی در مواجههی روزمرهاش است. خود را یکباره در نسبت ملالآور و فاصلهدار با فرمها و اشکال سرد و غیرمعنوی و یکنواخت مییابد. اشکالی که با غرض ابتدایی ایجادشان گویی در تناقض است. تفکیک فضاهای تبلیغاتی از نمادهای سنتی پیرامون، به واسطهی ستون سیاهرنگ نافذ و همچنین گذرعابری معلق در این آشوب را ثبت میکند.
در حالی که نشانههای ایدئولوژیک درون میدان را میبیند، منظرهی نامتناظر پسزمینهی میدان، بناهای تخریبشده و تابلوهای تجاری «بیمه» و «جواهری» و منارههای مسجد را از نظر دور نمیدارد. نگاه او میدانی است. به مثابه ساکن میدان به پدیدههای درونمیدانی و برونمیدانی و آنچه در میدان دیدش هست، نظر میاندازد. قدرتنمایی سایهی پررنگ افتاده در صحن میدان، دلالت بر هژمونی پررنگی دارد اما عکاس خوانش آنها را به مخاطب هوشمند خود میسپارد، و آن ستون سیاهرنگ بسیار بلند و ترسناک که تکرار میشود و رسالتش دوپاره کردن عمودی تصویر است.
گذر عابران درون و برون میدان را از لای پردههای فلزی زنگارگرفتهی خشن به ما نشان میدهد. در عمق میدانِ عکسهایش نمادهای تصویری و نشانههای استعلایی نوشتاری به وضوح حضور دارند، درشت و پرقدرت، چنانکه مخاطب خود را در مقابل، کوچک، منفعل، ناتوان و سرکوبشده مییابد. مقابل پرچمها، پارچهنویسیهای تبلیغاتی و «فرهنگساز»، خیمهها و «پوشش»های پارچهای سفیدرنگ که سایهبان عابران شده، میایستد و دقایقی خیره میماند.
گوشهای از میدان، کارگران روزمُزدی را میبیند که موجودیتشان انگار انتظار کشیدن و خیره ماندن ابدی به فضایی گیج در دورست است. معلقی آنان در فضا را با تکنیکهای فرمی نشان میدهد. در یکی از عکسهایش، با پرچم ملی ایران بدون نشان وسطش مواجه میشویم که بنای یادبودی دینی را پوشانده است؛ خوانش آن را هم باز به ما میسپارد. او سرگردانی و تنهایی انسان مدرن را مشاهده میکند و در برابر مکان کنترلشده و تغییرشکلیافته، صف اتومبیلهای سیاه و سفید پارکشده زیر روشنایی چراغهای شب، کیفیت تحمیلی و تقلیدی چیدمانها، تکنیکهای اجباری و میانتهی معماری و زیباسازیِ فاقد معنا لحظهای درنگ میکند، کجسلیقگیها را برملا میکند و باز دوربین به دست میدان را کز میکند تا حرکتِ محکوم به تکرارِ شهروند مدرن در میدان تناقضات و ناآرامیها را بازنمایی کند. با او یک روز تا شب درمیدان پرسه میزنیم و جابهجا مکث میکنیم و نشانهها را رمزگشایی میکنیم.
عکاس: فرهاد منطق
عکسها سهل و ممتنعاند. بهترین نمونهاش، صحنهی نمایش بازی کودکان است؛ بازی و جنبش چند کودک درست در مقابل بیلبوردی یکدست سفید و نیمهکاره به منزله پردهی نمایش و بر روی داربست آهنی به مثابه سن، که صحنهی بیتماشاگر تئاتری کمیک یا شاید هم تراژیک را تداعی میکند.
آدمهای «نگاه میدانی» تنها در عین حال شبیه به هم، سرگردان، کُند و در انتظارند، با نگاههای خیرهی خالی، بی معاشرت و کار و گفتوگویی. اینجا «میدانِ نگاه» به دورِ نامعلوم و مبهم است. تنها کودکاناند که فارغ از تعاریف مکان، به بازی بداههی نقشی که از تمدن نصیبشان شده، مشغولاند.
عکاس: زهرا رضی
به آن مخاطبی که در پی امر زیبا، شگفتیآفرین و خوشآبورنگ لابه لای این عکسها میگردد، باید بگویم متاسفانه چیزی عایدش نمیشود. آثار این مجموعه، تصویر لحظههای سادهای از زمان- مکاناند که مخاطب را به لحظهای درنگ و مداقه در ناهمگونیهای ساختارهای اجتماعی و فضای جغرافیایی پیرامون وامیدارد؛ عکاسان این نمایشگاه نیز از مردم همین میدان و شهرند. تماشاگرانی با رویکرد انتقادی و آسیبشناسانه که نگاهشان اتفاقاً سویه ناظر صِرف ندارد. در پی ثبت آن امر جاودانه زیبا و فاخر و تابناک نبودهاند. اینان شهروندان همین پایتخت متمدن و مدرناند با همین ابزار و رسانهای که فرزند خلف و ارشد مدرنیسم است و در پی نشان دادن مدرنیزاسیون کج و معوج و آشوبزده انضمامی.