اختصاصی سایت عکاسی – «در معرض» عنوان تازهترین نمایشگاه ساسان ابری است که بهمن و اسفندماه ۱۳۹۶ در گالری محسن برگزار شد. انتخاب مناظر شهری تهران به عنوان موضوع و استفاده از تکنیکهای غیر رایج عکاسی برای بازنمایی، دو ویژگیای است که در این نمایشگاه همانند بیشتر مجموعههای پیشین ابری – «زرد خفته»، «التهاب ملتحمه» و «سکوت» – میتوان مشاهده کرد.
درست در زمانهای که در غالب دیدگاههای عکاسی، اهمیت مفهوم، تکنیک را تحتالشعاع خود قرار داده است، ابری در نمایشگاه خود با بهکارگیری تکنیکی غیرمتعارف، بار دیگر تکنیک را در معرض توجه مخاطب قرار میدهد.
نخستین مواجهه
مخاطب در نگاه اول با آثاری بزرگ مقیاس روبرو میشود که گویی هنرمند در آن جلوههای بدیع نقاشانه را با منظرهی شهر تلفیق کرده است. بیان صفت نقاشانه به این سبب است که بیننده در نگاه نخست، تصور میکند آثار با تکنیکهای نقاشی نظیر آبرنگ یا ماژیک خلق شده اند. با این حال و در واقعیت امر، ابزار استفاده شده برای خلق این آثار، یعنی «کاردک»، چندان هم دور از این تصور نیست.
نکتهی دیگری که در برخورد اولیه با عکسهای ابری جلب توجه میکند، نقاطی در تصاویر است که به نظر میرسد خطای انسانی یا عدم دقت در اجرا باشد، اما پس از آگاهی از تکنیک خلق آثار، چرایی وجود این نقاط مشخص شده و موجه مینماید. عکسهایی بزرگ، چشمگیر و نسبتاً گرانقیمت با موضوع منظره که کاملاً همسو و همجهت با سیاست گالری محسن در نمایشگاههای اخیر این نهاد هستند.
یک امکان عکاسانه
تکنیک آثار به کار رفته در این نمایشگاه، انتقال تصویر (Image-transfer) بر روی کاغذ است. روشی که از هنرهای دستی الهام گرفته شده و به عنوان امکانی آلترناتیو و متفاوت در عکاسی هم استفاده میشود. ده عکس با ابعاد ۱۸۰×۱۳۰ سانتیمتر واقع در طبقهی پایین نمایشگاه و هشت عکس با ابعاد ۱۰۰×۷۰ سانتیمتر واقع در طبقهی فوقانی، هر کدام به قسمتهایی کوچکتر تقسیم شدهاند. همچون مجموعهی «زرد خفته»، تصویری رنگی از عکسها، بر روی کاغذهای فتوکپی A4 و A5، کپی گرفته شده است؛ سپس به کمک مادهی حلالِ تینر و اعمال فشار کاردک، بر روی کاغذ نهایی انتقال یافته است. اثر اعمال فشار دست نقطه به نقطه بر روی کار مشاهده میشود. این ویژگی نقاشانه احساس هنرمند نسبت به شهر – گاه تعلقات و گاه خستگیها و خشمها – را بر روی اثر منتقل میکند و همچنین در نهایت سبب میشود که اثر نهایی تک نسخه باقی بماند.
از دیدگاه ابری، تکنیک مورد استفادهی او از چند نظر با موضوع آثارش مرتبط است. نخست، رخ دادن اتفاقات غیرقابل پیشبینی در حین اجرای کار و خلق اثر نهایی برای او یادآور غیرقابل پیشبینی بودن تهران است. دیگر اینکه، در بهترین حالت ۵۰ درصد رنگ به کاغذ منتقل میشود و این طیف خاکستری و غلظت رنگ پایینِ تصاویر نهایی، برای او یادآور شهری است که نه همیشه رنگی است و نه کاملاً خاکستری. و نهایتاً، عدم وضوح (Sharpness) تصاویر نیز یادآور عدم وضوح مناظر شهری تهران است.
اگرچه مبنا و پایهی آثار ابری، بر عکاسی و عکس است، اما طی فرایند خلق، عکسهای او با استفاده از تکنیکها و ابزارهای چاپ، طراحی و نقاشی از مدیوم عکاسی فاصله میگیرند و به این مدیومهای مورد استفاده نزدیکتر میشوند. استفاده از کاردک و تأثیر بیانگرانهی (Expressive) دست هنرمند و تکنسخه بودن آثار، یادآور نقاشی و منش اتفاقی و غیرقابل پیشبینی بودن کار، یادآور چاپ دستی است.
نوستالژی و خستگی از مکان
در طبقه فوقانی نمایشگاه، پس از مکثی کوتاه و طی فاصلهای نسبتاً خالی در فضای گالری، به دیواری میرسیم که هفت قاب، متفاوت با آثار دیگر، بهصورت فشرده در کنار هم چیده شدهاند. قابهایی با ابعاد ۳۴ در ۴۵ سانتیمتر، متشکل از پولارویدهایی که به صورت پازل مانند، کنار هم و روی شیشه نصب شدهاند.
حس نوستالژیکی که قابهای فلزیِ دستسازِ زنگار گرفته و پسزمینههای مقواییِ جدا شده از چمدانهای قدیمی و در نهایت خودِ پولارویدها القاء میکنند به نظر میرسد با موضوع عکسها که سازههای مدرن سرد و سخت شهری هستند در تضاد باشد. این تضاد اما تقابلی آشناست. در نظریات جغرافیای انسانی، نوعی از تجربهی مکان توسط انسان تعریف شده که بیانگر تعهد عمیق همراه با تنشی است که امکان دارد فرد نسبت به مکان احساس کند. مکانی که انسان علیرغم علاقهی وافرش به آن، فشار و سختی زیادی را در آن تحمل میکند، به طوری که همزمان هم آن را دوست دارد و هم از آن خسته میشود. احساسی که گویا برای نسل جوان ایرانی آشناست؛ نسلی که وطنش را عمیقاً دوست دارد و در عین حال دائم در فکر گریز از آن است. علاقهای که موجب میشود پس از مهاجرت هم غم غربت و نوستالژی او را آسوده و آرام نگذارد.
عنوان معلق
روی دیوار نمایشگاه متنی بدین مضمون نوشته شده است: «نخست چشمها هستند که در معرض شهر قرار میگیرند، چشمها در برخورد با پوستهی شهر بالا و پایین میروند و گاه خیره میشوند. گویی در برابر جدارههای شهر در فضایی مبهم معلقاند.» اگرچه زاویه دید انتخاب شده در عکسها، این حس معلق بودن را القاء میکند، اما عنوان نمایشگاه عنوانی خنثی است؛ چرا که از آثار جداست و متن حاضر نیز کمکی در جهت روشن ساختن آن نمیکند.
مراقبه
نکتهی قابل توجه نمایشگاه تکنیک خاصی است که ابری بکار گرفته است. او در عصر بازتولید مکانیکی، به دنبال خلق آثاری منحصر به فرد است. ابری در عصر عکاسی دیجیتال و اینستاگرام، فرایندی زمانبر را انتخاب کرده که بخش اعظم آن را با دستان خود به انجام رسانده است. هنرمند جریان طی شده در این فرایند را جذاب میداند و از آن به مانند نوعی مراقبه بهره میبرد. گویی عامدانه میخواهد در برابر سرعت افسارگسیختهی تولید و بازتولید تصویر مقاومت کند. این همان افسارگسیختگی است که در شهری که او از بالا بدان مینگرد نیز کاملاً قابل مشاهده است.
منابع
Hirsh, Robert. Photographic possibilities: the expressive use of equipment, ideas, materials and processes. Focal press, 3rd edition, 2009-
Modrak R. & Anthes B. Reframing photography: theory and practice. Routledge, 2011-
Relph, Edward. Place and placelessness. London: Pion, 1976-
عکسهای مقاله برگرفته از سایت هنرمند
با تشکر و با احترام به این نقد، به نظرم ساسان ابری اصلا به دنبال مقاومت در برابر «سرعت افسارگسیختهی تولید و بازتولید تصویر» نیست و هیچ رویکرد انتقادی در کار ایشون وجود نداره. کار آقای ابری بسیار تزئینیه و تولید کار تک نسخهای و استفاده از تکنیکهای تصویرگرایانه که در جهت سانتیمانتال سازی مناظر شهری ازشون استفاده شده، باعث فروش این عکسها با قیمت بالا هستند.