گردا تارو. پرتره رابرت کاپا، جبهه‌ی سِگُویا، اسپانیا، اواخر می و اوایل ژوئن ۱۹۳۷

رابرت کاپا (Robert Capa) (1913 – ۱۹۵۴) از مشهورترین عکاسان جنگ تاریخ است که برخی از به‌یادماندنی‌ترین تصاویر تاریخ جنگ را از خود به یادگار گذاشته. او با نام آندره فریدمن در بوداپست مجارستان به دنیا آمد و در ۱۷ سالگی مجارستان را به مقصد برلین ترک کرد تا در آنجا فتوژورنالیسم و علوم سیاسی بخواند. در دهه ۱۹۳۰ و دوران به‌قدرت رسیدن حکومت نازی، از آلمان به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا تاریکخانه‌ای را با آنری کارتیه‌برسون و شیم (دیوید سیمور) شریک شد. کاپا از آن زمان تا لحظه‌ی مرگش، جنگ‌های متعددی را عکاسی کرد. از جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶ – ۱۹۳۹) تا جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ – ۱۹۴۵) (کاپا پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷ به‌همراه چند تن از عکاسان دیگر آژانس عکس مگنوم را تأسیس کرد)، و از مناقشات پس از اعلام استقلال اسرائیل (۱۹۴۸ – ۱۹۵۰) تا جنگ فرانسه در شبه‌جزیره‌ی هند و چین (۱۹۵۴) (که در آنجا حین مأموریت پا روی مین گذاشت و درگذشت)، کاپا برای نزدیک به دو دهه تصویرگر تاریخ پرآشوب جهان بود.

رابرت کاپا. حمله‌ی نیروهای آمریکایی در ساحل اوماها طی نبرد D-Day، نرماندی، فرانسه، 1944
رابرت کاپا. حمله‌ی نیروهای آمریکایی در ساحل اوماها طی نبرد D-Day، نرماندی، فرانسه، ۱۹۴۴

از رابرت کاپا عکس‌های تأثیرگذار فراوانی باقی مانده، عکس‌هایی مثل پیاده شدن سربازان در سواحل نرماندی در حمله معروف D-Day که نمایان‌گر حضور او در بطن رخداد و یادآور نقل‌قول معروف او هستند: «اگر عکست به‌قدر کافی خوب نیست، بدان که به‌قدر کافی به صحنه نزدیک نشدی.» در این میان، یک عکس که کاپا آن را در اوایل دوران کاری‌اش در ۲۳ سالگی گرفته، شاید معروف‌ترین عکس او باشد. این عکس که لحظه‌ی تیر خوردن یک شبه‌نظامی را نشان می‌دهد، یکی از مشهورترین و نیز بحث‌برانگیزترین عکس‌های جنگ در تاریخ است، عکسی که نشریه تایم آن را به‌عنوان یکی از صد عکس برتر تمام دوران‌ها انتخاب کرده.

اگر چه این عکس در اوایل دوران کاری و در زمان حیات کاپا شهرت و اعتبار بسیاری زیادی برای او به ارمغان آورد اما سال‌ها پس از مرگ او حرف و حدیث‌های بسیاری پیرامون صحت و اعتبار آن شکل گرفت (برای اطلاعات بیشتر در این باره، رجوع کنید به «عکس رابرت کاپا: واقعیت، دروغ یا …» نوشته نعما م. روشن و «آیا عکس معروف رابرت کاپا ساختگی است؟» ترجمه بهنام صدیقی، و نیز مقاله‌ی نیویورک‌تایمز «شک‌های جدید درگرفته بر سر عکس جنگ مشهور»). این عکس با سؤال‌های ایجادشده درباره‌ی صحت مکان عکاسی و رخداد تصویرشده، برای سال‌ها ابعادی مبهم و اسرارآمیز پیدا کرد چرا که کاپا برای پاسخگویی به این سؤالات دیگر در قید حیات نبود.

به هر حال، در سال ۲۰۱۳ مصاحبه‌ای از کاپا در برنامه‌ی Hi! Jinx رادیو NBC (اکتبر سال ۱۹۴۷) منتشر شد که ابعاد جدیدی از این عکس را آشکار می‌کرد. کاپا در این مصاحبه رادیویی کمترشنیده‌شده که تنها مصاحبه‌ی صوتی کشف‌شده از اوست، درباره‌ی این عکس و آنچه حین گرفتن آن رخ داد توضیح داده است. در ادامه ترجمه‌ی این مصاحبه را می‌خوانیم.

رابرت کاپا. سه شبه‌نظامی لُیالیست (جمهوری‌خواه) درون خاکریز، اسپانیا، سپتامبر 1936
رابرت کاپا. سه شبه‌نظامی لُیالیست (جمهوری‌خواه) درون خاکریز، اسپانیا، سپتامبر ۱۹۳۶

رابرت کاپا. شبه‌نظامیان لُیالیست (جمهوری‌خواه) در حال پریدن از روی خاکریز، اسپانیا، سپتامبر 1936
رابرت کاپا. شبه‌نظامیان لُیالیست (جمهوری‌خواه) در حال پریدن از روی خاکریز، اسپانیا، سپتامبر ۱۹۳۶

کاپا: …هیچ‌وقت نمی‌دانید که آیا عکس خبری دارید یا نه. چرا که وقتی عکس را می‌گیرید، تقریباً همه‌ی عکس‌ها برای شما یکسان هستند، و عکس خبری در ذهن ادیتورها و مردمی که آنها را نگاه می‌کنند متولد می‌شود.

عکسی داشتم که بسیار بیشتر از عکس‌های دیگرم ستایش شد، و یقیناً در لحظه‌ای که آن را می‌گرفتم نمی‌دانستم آن عکس یک عکس خیلی خوب است.

این اتفاق در اسپانیا رخ داد. اوایل دوران کار عکاسی‌ام بود، و اوایل جنگ داخلی اسپانیا. جنگ در آن زمان شکلی رمانتیک داشت، اگر بتوانید چیزی شبیه این در آن ببینید.

مجری: نه، نمی‌توانم!

کاپا: آنجا بود، در آندلس بودیم و آن مردم بسیار خام و ساده‌دل بودند. آنها سرباز نبودند، و هر لحظه با ژست‌هایی تأثیرگذار کشته می‌شدند و فکر می‌کردند این واقعاً برای آزادی است و جنگ درستی است. آنها پر شور و اشتیاق بودند، و من نیز آنجا بودم درون سنگر در کنار حدود ۲۰ میلیکیانوس (شبه‌نظامی). و آن ۲۰ شبه‌نظامی ۲۰ تا تفنگ لوله‌بلند داشتند و در طرف دیگر تپه با یک تیربار از جبهه‌ی فرانکو روبه‌رو بودیم.

شبه‌نظامیان من برای پنج دقیقه به سمت آن تیربار شلیک کردند و سپس ایستادند و فریاد زدند «وَمُنُس» (حمله!) و از سنگر خارج شدند و دویدند به سمت آن تیربار. واضح بود که تیربار آنها را به رگبار می‌گیرد و درو می‌کند. باقی‌مانده‌ی آنها عقب‌نشینی کردند و دوباره با شلیک‌های الله‌بختی به‌سمت تیربار شروع به تیراندازی کردند. تیربار مطمئناً به‌قدر کافی باهوش بود که جواب تیرهای آنها را ندهد. بعد از پنج دقیقه آنها دوباره فریاد زدند «وَمُنُس!» و دوباره با تیربار درو شدند.

رابرت کاپا. مرگ شبه‌نظامی لُیالیست (جمهوری‌خواه)، اسپانیا، سپتامبر 1936
رابرت کاپا. مرگ شبه‌نظامی لُیالیست (جمهوری‌خواه)، اسپانیا، سپتامبر ۱۹۳۶
نشریه تایم این عکس را به‌عنوان یکی از صد عکس برتر تمام دوران‌ها انتخاب کرده است.

این ماجرا حدود سه یا چهار بار تکرار شد، و در بار چهارم دوربینم را بالای سرم گرفتم و حتی نگاهش نکردم و هنگامی که آنها از سنگر بیرون می‌آمدند شاتر را فشردم. همه‌اش همین بود. حتی آنجا عکس‌هایم را ندیدم و آنها را به‌همراه عکس‌های زیاد دیگری که گرفته بودم ارسال کردم.

برای سه ماه در اسپانیا ماندم، و وقتی برگشتم به عکاس بسیار مشهوری تبدیل شده بودم چرا که آن دوربین که بالای سرم گرفته بودم عکس مردی را در لحظه‌ی تیر خوردنش شکار کرده بود.

مجری ۲: عکس فوق‌العاده‌ای بود.

کاپا: احتمالاً بهترین عکسی بود که گرفته بودم. هیچ وقت آن تصویر را در کادر منظره‌یابم ندیده بودم چون دوربین بالای سرم بود.

مجری ۲: البته، یک جا هست که باید خودت را خلق کنی، باب، برای رسیدن به یک عکس تصادفی مثل این باید زمان زیادی را در سنگرها بگذرانی.

کاپا: بله، این عادتی است که دوست دارم ترکش کنم. 

فایل صوتی مصاحبه با رابرت کاپا


در این رابطه، همچنین بخوانید:

«عکس رابرت کاپا: واقعیت، دروغ یا …» نوشته نعما م. روشن

«آیا عکس معروف رابرت کاپا ساختگی است؟» ترجمه بهنام صدیقی

منبع مصاحبه: theguardian.com