تصویر ۱. وِین میلر. رابرت فرانک در خانهی میلر هنگام عکاسی او برای کتابش «آمریکاییها»، کلیفرنیا، ۱۹۵۶.
هر کسی که با دنیای عکاسی آشنایی داشته باشد بیشک نام رابرت فرانک [۱] (متولد ۱۹۲۴) را شنیده و عکسهایش را دیده است. فرانک از تأثیرگذارترین عکاسان قرن بیستم است که نامش با تاریخ عکاسی و «آمریکاییها» پیوند خورده و آوازهاش در سرتاسر جهان عکاسی پیچیده است. او پیشگام شکلی از عکاسی بود که عکاسی مستند پس از او را متحول کرد.
رویکرد فرانک در عکاسی ملقمهای از ویژگیهایی را داشت که در آثار عکاسان مطرح آمریکایی پس از او تجلی و توسعه یافت: توجهش به اقلیتها در کارهای داین آربس، نگاه خاصش به امور پیش پاافتاده در کارهای لی فریدلندر، سبک سردستیاش در کارهای گری وینوگراند. در این مقاله قصد داریم نگاهی داشته باشیم به دوران کاری او، از شروع عکاسیاش در سوییس تا کارهای تلفیقی و تاریکش در سالهای نزدیکتر، و بررسی کنیم که چرا آثار او تا این حد در عکاسی جهان پژواک یافته است.
ورود به دنیای عکاسی
عکاسی فرانک در سوییس در سال ۱۹۴۱ در هفده سالگی بهنوعی شروع تجربهی عکاسی اوست. او بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ عکاسی را زیر نظر هِرمان زیگِسِر آموخت و سپس به استخدام عکاس تبلیغاتی میشائل وُلگِنزینگِر درآمد.
فرانک در سال ۱۹۴۶ به شهرهای میلان، پاریس و استراسبورگ سفر کرد و حاصل عکسهایش در این سفرها و نیز سوییس را در نخستین کتاب عکسش با عنوان «۴۰ عکس» [۲] گردآوری کرد. این کتاب نشان از علاقهی فرانک به همنشینی و قدرت کنار هم آمدن عکسها دارد. فرانک با کنار هم نشاندن عکسهای ظاهراً ناهمخوان (مثلا بافت پارچه کنار منظرهای برفی، یا چرخدنده کنار اشیاء عتیقه) یا برعکس، عکسهایی با موضوع مشابه (تصویر ۲)، شکل جدیدی از عرضهی عکس را کاویده است.
مهاجرت به آمریکا و سفر به آمریکای لاتین و اروپا؛ نگاه یک تازهوارد
رابرت فرانک در فوریه سال ۱۹۴۷ از بلژیک به نیویورک مهاجرت کرد. چند ماه بعد، عکاس، مدیر و طراح هنری اَلِکْسی برُدُویچ [۳] با دیدن کتاب «۴۰ عکس» فرانک را بهعنوان عکاس در نشریهی هارپرز بازار استخدام کرد. به هر حال، همکاری فرانک با هارپرز بازار بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و او از آنجا استعفاء داد. او در این دوران و سالهای بعد همچنین عکسهایی در نشریات دیگری چون لایف، وُگ، لوک، کَمِرا، چارم و داسوُخِننده منتشر کرد.
فرانک غرق در صحنهی عکاسی روبهشکوفایی نیویورک شده بود و تحت تأثیر کار عکاسان مکتب نیویورک از جمله لوئیس فُرِر[۴] و سید گرُسْمن[۵]، نیز آندره کرتس[۶]، بیل برانت[۷] و آنری کارتیهبرسن[۸] قرار گرفته بود (او بعدها منتقد سبک عکاسی کارتیهبرسن شد چرا که معتقد بود عکسهای او جلوهای غلطانداز از جهان پیش چشم میگذارند و در کار خبری و مستند بیش از واقعیت بر زیباییشناسی کلاسیک تمرکز دارند[۹]). او در نیویورک همچنین با عکاسانی مثل اِلییت اِرْویت[۱۰]، واکر اونز[۱۱] و ادوارد استایکن[۱۲] و ناشری فرانسوی با نام روبِر دِلْپیر[۱۳] آشنا شد.
عکسهای فرانک در شهر جدیدش نیویورک، با توجهی که به انعکاس سطوح، خطوط و عناصر متحرک دارند، نشانهای هستند از تأثیر فضای عکاسی نیویورک و اشتیاق او برای تجربهگری در سطح شهر – طلیعهی سبک خاص او در کتاب «آمریکاییها».
فرانک در آن دوران همچنین با تشویق ادوارد استایکن، مدیر وقت بخش عکاسی موزهی هنر مدرن، در رقابتی که مجلهی لایف برای عکاسان جوان ترتیب داده بود (۱۹۵۱) شرکت کرد. او با مجموعهای زیر عنوان «آدمهایی که نمیبینید»[۱۴] در این مسابقه شرکت کرد که در آن فعالیتهای روزمرهی شش فرد که در محلهی فرانک در پایین منهتن زندگی میکردند ثبت شده است. عکسهای او بهسیاق عکسهای مجلهی لایف با زیرنویس و روایتی روشن همراه شدند.
رابرت فرانک در سالهای اولیهی مهاجرت به آمریکا سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان داشت، از جمله آمریکای لاتین. او طی اقامت موقتش در پرو دو نسخه کتاب یکه با ۳۹ عکس مشابه و توالی متفاوت تهیه کرد. او در این کتابها همچون کتاب اولش، «۴۰ عکس»، تجاربی با شیوهی صفحهبندی و همنشینی عکسها داشت، شیوههایی که اکنون میتوانیم نمونههای مشابهی آن را در عرضهی عکسها در مجلات و نیز شبکههای اجتماعی مشاهده کنیم: گاهی عکسها گوشه، بالا یا پایین قرار گرفتهاند و گاهی تمام کادر را پوشاندهاند. این شیوهی صفحهآرایی یادآور کارهای دبیر مجلات مد اَلِکْسی برُدُویچ است (فرانک یکی از کتابهای «پرو»[۱۵] را به برُدُویچ داده و دیگری را به مادرش).
موضوع عکسهای این کتابها زندگی اهالی پرو با تمرکز بر جنبههای شاخص فرهنگی و طبیعی آن ناحیه، از جمله کلاههای خاص مردمان پرویی است. این ویژگی را میتوان در عکسهای دیگر فرانک در سفرهایش به شهرهای مختلف اروپا نیز مشاهده کرد.
فرانک در سال ۱۹۴۹ به اروپا سفر کرد و مدتی را در پاریس ماند. او در آنجا «کتاب مری»[۱۶] را ساخت، کتابی یکه مشتمل بر ۷۴ عکس که به مری همسرش تقدیم شده است. او طی سفرهای دیگرش در اروپا، از جمله پاریس، لندن، زوریخ، ولز و اسپانیا (۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳)، همچون عکسهایی که در پرو تهیه کرد، بر جنبههای شاخص هر منطقه تمرکز کرده است. به عنوان مثال، در والنسیای اسپانیا از گاوبازی و حیوانات عکاسی کرد، در لندن از بانکدارها و مردان کلاهسیلندریبهسر، در پاریس از صندلیها، دستفروشها و گلها.
او در اکتبر سال ۱۹۵۲ در زوریخ ماحصل عکسهایی که طی سالهای اخیر در اروپا، آمریکای جنوبی و آمریکا گرفته بود را درون کتابی با عنوان «سیاه سفید و چیزها»[۱۷] گردآوری کرد. این کتاب در سه بخش و در سه نسخه تهیه شده است. او یک نسخه را به پدرش داد، دیگری را به ادوارد استایکن و یکی را برای خودش نگه داشت.
فرانک طی این دوران همچنین عکسهایی از ولز تهیه کرد. او پیش از بازگشت به آمریکا، به توصیهی ادوارد استایکن به آنجا بازگشت تا نگاه عمیقتری به زندگی معدنچیهای کِیرِی در ولز داشته باشد. فرانک در آنجا مدتی را با بِن جیمز و خانوادهاش زندگی کرد و از جیمز حین کار و زندگی روزمره عکاسی کرد.
کمکهزینهی گوگنهایم و کتاب «آمریکاییها»
رابرت فرانک در اکتبر سال ۱۹۵۴ با راهنمایی واکر اونز در کمکهزینهی یادبود جان سایمن گوگِنْهایْم ثبت نام کرد و پیشنهاد سفری سرتاسری میان آمریکا و عکاسی از زندگی آمریکاییها را ارائه داد.
او موفق به دریافت این کمکهزینه شد و از تابستان سال ۱۹۵۵ سفر حماسهای ۱۶۰۰۰ کیلومتریاش میان آمریکا را آغاز کرد. او پس از طی کردن پهنهی ایالات جنوبی آمریکا و رسیدن به کلیفرنیا در غرب آمریکا، درخواست تجدید کمکهزینه را کرد. پس از دریافت کمکهزینه در آوریل سال ۱۹۵۶، از مسیر میان ایالات شمالی آمریکا به سمت نیویورک در ساحل شرقی بازگشت و در ژوئن سال ۱۹۵۶ به نیویورک رسید (تصویر ۹).
دستاورد فرانک طی این سفر حماسهوار ۷۶۷ رول فیلم بود (حدود ۲۷ هزار عکس) که او برای این پروژه تهیه کرده بود. او پس از ظهور و بررسی کنتاکتهایش حدود ۱۰۰۰ عکس را چاپ کرد و شروع کرد به بررسی چینش عکسها در کنار یکدیگر. در نهایت ۸۳ عکس منتخب او به کتاب شاخصش، «آمریکاییها» راه یافتند.
در اکتبر سال ۱۹۵۸ ناشر فرانسوی روبِر دِلْپیر که فرانک در نیویورک با او آشنا شده بود، نخستین نسخه از کتاب «آمریکاییها» با عنوان Les Américains را در پاریس منتشر کرد. در این کتاب از عکسهای فرانک برای تصویر کردن مقالات نویسندگان فرانسوی استفاده شده بود. سال بعد، انتشارات گروو پرس در نیویورک نسخهی آمریکایی این کتاب را منتشر کرد. در این نسخه، که با مقدمهای از جک کروئاک، نویسندهی رمان «در جاده» منتشر شد، عکسها برخلاف نسخهی قبلی با هیچ متنی همراه نبودند و استقلال خود را داشتند، به همان شکلی که فرانک میخواست.
فرانک همچون کتابهای پیشینش، در این کتاب نیز عکسها را بهشیوهای غیرروایی و غیرخطی چید. او برای ایجاد پیوند میان عکسهای همنشین به عناصر فرمی، موضوعی، مفهومی و زبانی تکیه زد. فرانک بهشکل نامحسوسی کتاب را به چهار بخش تقسیم کرده که هر بخش با تصویر پرچمی از آمریکا شروع میشود.
او در «آمریکاییها» مردم آمریکا را نشان داده، سیاه و سفید، شهری و روستایی، پیر و جوان، طبقهی متوسط و فقیر، نظامی و غیرنظامی، در غذاخوریها، پیادهروها، قبرستانها، محافل، درون ماشین، کنار جاده یا در دواخانه. او با سبک عکاسی خاص خودش – شکل سردستی در قالب نظارهگری مخفی، توجه به نادیدهگرفتهشدهها و امور پیشپاافتاده با نگاهی گزنده و در عین حال شاعرانه – به زیر سطح آمریکای عصر اتم نفوذ کرده و بیگانگی و ناراحتیاش از وضع موجود را نشان داده است.
«آمریکاییها» گسستی بود از سنت عکاسی خبری و مستند. عکسهای او در این کتاب برخلاف عکسهای متعارف خبری و مستند همیشه پیامی روشن و مشخص نداشتند و با کلیشههای اجتماعی جور نبودند. او از موضوعات جالبتوجه برای روزنامهها و از نشانههای «زندگی خوب» طبقهی متوسط فاصله گرفت و بر گروههای بهحاشیهرفتهای تمرکز کرد که رسانهها نادیدهشان میگرفتند: آفریقاییآمریکاییها، کهنسالان و نوجوانان. از سوی دیگر، معنای تصاویر او تا حد زیادی بر پایهی بستری که در آن قرار گرفته و نسبتشان با عکسهای همنشین شکل میگرفتند.
نقدهای اولیه به «آمریکاییها» مثبت نبود. دبیران مجلهی پاپیولر فتگرفی کاری نامعمول کردند و جمعاً نقدی بر آن نوشتند. کمابیش بدون هیچ استثنایی همگیشان رویکرد فرانک را محکوم کردند. بهگمان آنها این کتاب «تخطی و بیحرمتی به همهی استانداردهای کیفی یا قواعد تکنیکی است.» او با دیدگاهش «به ایالات متحده حمله کرده» و «شعری غمگین برای این مردم ناخوشاحوال» سروده است.
به هر حال، علیرغم نقدهای منفی اولیه، نسل نوظهور عکاسان آمریکایی با «آمریکاییها» ترغیب شدند کاوشی را آغاز کنند که در آن میتوان احساسات و اندیشههای پیچیده را از طریق عکس و همنشینی عکسها، آزادانه و بینیاز به متن منتقل کرد.
پس از «آمریکاییها»؛ دوران فیلمسازی و سوگواری
رابرت فرانک با پشتوانهی «آمریکایی» در سالهای بعد بیشتر به فیلمسازی مشغول شد تا عکاسی. مجموعهعکسهای «از داخل اتوبوس (۱۹۵۸)» [۱۸] که بهعقیدهی خود فرانک «آخرین پروژهی شخصیاش در عکاسی» است، تقریباً همزمان با انتشار «آمریکاییها» در فرانسه منتشر شد، در دورانی که فرانک تجارب فیلمسازیاش را آغاز کرده بود.
او این مجموعه را از درون اتوبوس شهری نیویورک تهیه کرده است. در عکسهای این مجموعه، که معمولاً حین حرکت گرفته شدهاند، مردمی را میبینیم که در پیادهرو و در خیابان مشغول امور روزمرهی خود هستند. در واقع، این مجموعهی «متحرک» را میتوان پلی میان عکسها و تصاویر متحرک (فیلم) و نمادی از تغییر مسیر کاری فرانک به حساب آورد.
به هر حال، فرانک طی بیش از دو دهه دوران فیلمسازیاش، که آن نیز همچون «آمریکاییها» خالی از جنجال نبود[۱۹]، به سفر و عکاسی در جاهایی مثل ایتالیا، نایروبی (۱۹۶۱)، یوگوسلاوی، رومانی و مجارستان (۱۹۶۳) ادامه داد. در واقع، عکاسی در این دوران مکمل فیلمسازی فرانک بود.
دههی ۱۹۷۰ برای فرانک مجموعهای از تراژدیها را به همراه داشت. او پس از جدایی از همسرش در سال ۱۹۶۹، به منطقهای روستایی در کانادا نقل مکان کرد. در این دوران جدید زندگی نخست رفیق و همکارش دَنی سیمور را از دست داد. او طی سفر به آمریکای جنوبی ناپدید شد و هرگز پیدا نشد. سپس در سال ۱۹۷۴، دخترش آندرئا در سانحهای هوایی در گوئاتمالا جانش را از دست داد. مصیبت بعدی فرانک در سال ۱۹۹۴ رخ داد. او پسرش پابلو را در این سال از دست داد.
فرانک طی این مدت و در واکنش به مصیبتهایی که بر او وارد شده، دوباره به عکاسی بازگشت و در سال ۱۹۷۲ کتابی با عنوان «خطوط دستم»[۲۰] را منتشر کرد. او در این کتاب آغاز دوران کاریاش تا دههی ۱۹۷۰ را مرور کرده است. فرانک در سال ۱۹۷۴ تجاربی را با دوربین پلارید آغاز کرد و در سال ۱۹۷۵ کلاژهایی با استفاده از دوربین لیور، که یک دوربین ارزان پلاستیکی با فیلم رنگی بود، تهیه کرد.
فرانک طی این سالها به رویکردهای تلفیقی روی آورد. او نگاتیوها را روی یک کاغذ چاپ میکرد یا چندین عکس را با استفاده از چسب یا سوزن کنار هم میآورد. او همچنین با خراشاندن نوشتههایی روی نگاتیو، که نشان از ناراحتی و خشمش داشتند، تقدس تصویر اصل را از بین میبرد.
کارهای دههی ۱۹۷۰ به بعد فرانک نشانگر تغییر رویکرد او به عکاسی و تاریکی دنیای او هستند. تنهایی، سیاهی و جنبههای دلگیر کارهای او در این دوران، از بدشگونی و تنگی فضایی میگویند که پیرامون او را گرفته بود. ترکیب تصاویر و واژهها نقشی کلیدی در این آثار بازی کردهاند و از پیشینهی فیلمسازی و زیباییشناسی تاریک او خبر میدهند.
رابرت فرانک در تابستان ۲۰۱۹ در ۹۴ سالگی از دنیا رفت (لینک خبر) و نامش بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین عکاسان تاریخ عکاسی باقی ماند. «آمریکایی»های فرانک مسیر جدیدی را نشان عکاسان مستند داد و روحیهی تجربهگر او فرصتهای بیانی و امکانات خلاقهی تازهای را نمایاند. او در واکنش به نقدهای منفی اولیهی به کتابش نوشت:
عکاسی یعنی تنها سفر کردن. این تنها مسیر پیشروی عکاسان خلاق است. هیچ سازشی در کار نیست: کمتر هستند عکاسانی که بتوانند این حقیقت را بپذیرند. شاید به همین دلیل است که تعداد عکاسان واقعاً بزرگ تا این حد کم است. در سالهای اخیر بسیاری از مردم عکاسی خبری را مرجع تعیینکنندهی عکاسی خوب میبینند. اما به نظر من عکاسی خبری یعنی ذائقهی دیکتهشدهی نشریات.[۲۱]
فرانک با سبک سردستی و بیپیرایهی عکاسیاش که بهشکلی متواضعانه بر واقعیت صحنه تمرکز داشت، ایستادن در مقابل ساختارهای مرسوم کلیشهمحور و به دست گرفتن کنترل تألیف عکس، امکانی که در اختیار مدیران نشریات، رسانهها و نمایشگاهها قرار داشته، و کاوش در امکانات بیانیِ همنشینی و تلفیق عکسها، به عقایدش جامه عمل پوشاند و میراثی از خود به جای گذاشت که الهامبخش بسیاری از عکاسان در سرتاسر جهان شده است.
– بزرگترین کلکسیون کارهای رابرت فرانک شامل عکسها، چاپهای کنتاکت، نگاتیوها، کتابها و غیره: nga.gov
– تماشای کتاب «آمریکاییها»: youtube.com
همچنین بخوانید: مصاحبه با رابرت فرانک
پینوشتها:
[۱] Robert Frank
[۲] ۴۰ Fotos
[۳] Alexey Brodovitch
[۴] Louis Faurer
[۵] Sid Grossman
[۶] André Kertész
[۷] Bill Brandt
[۸] Henri Cartier-Bresson
[۹] فرانک دربارهی کارتیهبرسن گفته است که «او سرتاسر این جهان لعنتی را سفر کرد، اما شما هیچ وقت حس نمیکنید که او جذب هیچ رخدادی جز زیبایی آن یا صرفاً ترکیببندی شده باشد.»
منبع: newyorker.com
تاریخ دسترسی: ۲۲ شهریور ۱۳۹۸
[۱۰] Elliott Erwitt
[۱۱] Walker Evans
[۱۲] Edward Steichen
[۱۳] Robert Delpire
[۱۴] People You Don’t See
[۱۵] Peru
[۱۶] Mary’s Book
[۱۷] Black White and Things
[۱۸] From the Bus
[۱۹] میک جَگر خواننده معروف جلوی انتشار فیلم کاکساکر بلوز (۱۹۷۲) را گرفت. فرانک در این فیلم گروه موسیقی راک رُلینگ استُنْس را به تصویر میکشد.
[۲۰] The Lines of My Hand
[۲۱] Du, vol. 22, no. 1 (January 1962)
نقل قول شده در:
Robert Hirsch (2017). Seizing the Light: A Social and Aesthetic History of Photography, 383.