شادی قدیریان متولد ۱۳۵۳ در تهران و فارغالتحصیل کارشناسی عکاسی از دانشگاه آزاد است. او فعالیت عکاسی خود را از سال ۱۳۷۸ با مجموعۀ عکسهای قاجار شروع کرد و تا کنون نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی را در ایران و سایر نقاط جهان برگزار کرده است. عمده آثار خانم قدیریان به شیوه عکاسی صحنهآرایی شده هستند.
عنوان نمایشگاه اخیر شادی قدیریان که مهرماه ۱۴۰۲ در گالری راه ابریشم برگزار شد، از بازی قدیمی ایرانی به نام «هفت سنگ» برداشته شده است. ویژگی مشترک بین این بازی و عکسهای خانم قدیریان، تعداد هفت عددی عکسها و حضور ابژه سنگی بزرگ در آنها است که در شش قطعه عکس، سنگ در جایی از فضای شخصی داخل خانه با حضور سوژه انسانی و در یک عکس در مقابل نمای بیرونی از یکخانه با وضوح بالای جزئیات در تصویر، فتومونتاژ شده است.
سنگ در فرهنگ ایرانی نماد سختی، مقاومت و پایداری است (سنگ زیرین آسیاب) یا اصطلاح هر چی سنگه مال پای لنگه به معنی بدشانسیهای مداوم در زندگی است. سنگ بزرگ همچنین نماد عدم تغییر هم میتواند باشد، از قدیم گفتهاند سنگ بزرگ علامتنزدن است چرا که نمیتوان بهراحتی آن را جابهجا کرد یا بهآسانی از سر راه برداشت.
در اینجا عکسها فارغ از ترتیب نمایش آنها در گالری مورد بررسی قرار گرفته است.
در چیدمان عکسهای خانم قدیریان با شکلی از زیست فردی انسان مدرن طبقه متوسط روبهرو هستیم که در خصوصیترین فضای زندگیاش دیده میشود؛ یعنی خانه که اشاره به خلوت شخص و درون دارد، جایی که انسان با خود و افکارش تنهاست. حضور انسانهایی منفرد که در فضایی سرد و تاریک با نگاهی گنگ و خیره گویی منجمد شدهاند.
چنین شیوه نمایشی از تنهایی و روزمرگی انسان معاصر و جداسازی این طبقه جامعه پیشتر نیز در کارهای بسیاری از جمله مجموعه “نگاه کن” نیوشا توکلیان و بهنوعی در مجموعه “روزمرگی” سارا ساسانی دیده شده است.
با این تفاوت که در مجموعه خانم قدیریان این بار سنگ بزرگی وارد ماجرا شده است که در گوشهای از خانه جا خوش کرده و انگار قرار نیست هیچوقت تکانی بخورد و از آن مکان برداشته شود و بهنوعی خود را به معماری و دکوراسیون خانه تحمیل کرده و مدتزمان زیادی است که کنشی در برابر آن تحمیل انجام نگرفته و به شکل ناامیدانهای توسط ساکنین خانه پذیرفته شده و با این که زمانی مانعی برای آنها بوده اکنون نسبت به آن دچار بیحسی شدهاند. در برخی عکسها شواهد دال بر وجود اتفاقاتی دارد که در خانه در حال جریان بوده و اکنون تمام شده و شخص با آن حجم بزرگ و خاموش و با خودش تنها مانده ولی هیچ نشانهای بر چگونگی، کیفیت و یا حس سوژهها در اختیار بیننده قرار نمیگیرد.
در این مجموعه نیز شکل نمایش تکراری انسان امروزی با فرم شیء وارگی، بیننده را از برقراری ارتباط موثر با سوژه بازمیدارد. به نظر سوزان سونتاگ منتقد عکاسی، این شیوه مرزهای اخلاقی و بازدارنده اجتماعی را از بین برده و عکاس را از هرگونه مسئولیتی در قبال کسانی که از آنها عکاسی میکند آزاد میسازد. هر چند این بازنمایی تعمدی انسان در عکسهای خانم قدیریان جهتگیری خاصی را دنبال میکند؛ ولی به نظر میرسد او بهخوبی نتوانسته ارتباط عمیقی بین ایده و سوژهها برقرار کند. چرا که عکاس در فضای شخصی سوژهها حضور داشته و نمایش آنها در فضای خصوصی انتظار بیشتری برای ارتباطی فعالانهتر با مخاطب فراهم میکند.
شکل و حالت نمایش سوژههای انسانی در عکسها و فضاهای سرد و تاریک چنین مینماید که خیرگی در نگاه سوژهها و عدم پویایی آنها از نوعی نارضایتی از وضعیت موجود و استیصال و انفعال آنها برای تغییر و فشار حاکم شده دلالت میکند. از طرفی وجود آن سنگ بزرگ خود این احساس را نیز به بیننده القا میکند و بهنوعی فریاد میزند که نقش من را اینگونه ببین. زیرا وقتی چیزی را در جایی غیر از خواستگاه اصلیاش قرار میدهیم در عمل توجه را به سمت آن چیز هدایت کردهایم؛ ولی سوژههای انسانی درون عکسها حتی به سنگ نگاه هم نمیکنند و از این منظر تعاملی بین انسانهای شیء شده و سنگ بهعنوان شیء بیجان در لحظه عکاسی برقرار نشده است. سنگ بیشتر با دکوراسیون منزل خو گرفته است و مانع بزرگی برای زیستن در خانه نیست.
بنابراین این سؤال پیش میآید که هدف عکاس از قراردادن سنگ و ایجاد حس سنگینی در فضای خانه چه بوده است؟
یا چنان چه اشاره عکاس بهتنهایی وجودی انسان است این شکل از نمایش ما را از تنهاییِ فیزیکیِ صرفْ به مفهوم عمیقتری از حس تنهایی از منظر روانشناختی و دلایل آن نمیرساند.
و چرا تنهایی انسان فقط در خانه و در ساعات پایانی شب است که اینچنین گل درشت خودش را نشان میدهد پس تکلیف تنهایی در خلال کار و مناسبات و روابط اجتماعی چه میشود؟ آیا اگر فضای بسته اتاق نمادی از فضای محصور شده ذهن انسان توسط جمجمه است پس توانایی اندیشیدن انتزاعی و تصور و اراده چه نقشی در بازنمایی انسان معاصر ایفا میکند؟
عکسی که نمای بیرونی خانه را نشان میدهد این حجم بزرگ جلوی دربخانه کمین کرده تا گریبان انسان را بهمحض ورودش به فضای امن خصوصیاش بگیرد. اگر سنگ میخواهد همهجا باشد پس سهم مکانهای بیرونی دیگر چه میشود؟ یا عکاس بهخاطر جلوگیری از تکراری شدن عکسها و ایجاد تنوع بصری بیشتر، فقط به پشتِ دربخانه بسنده کرده است و از آن فراتر نرفته است و سهمی برای کشمکشها و گرفتاریهای بیرون از خانه در نظر نگرفته است.
در عکسی که نوجوانی حضور دارد تصویر پرواز پرندهای از تلویزیون در حال نمایش است که نماد پویایی و امید است و سنگ در این بازی مهره مغلوبتری بهحساب میآید. حتی حالت کمی خمشده بدن نوجوان دلالت بر کنارزدن مانعی است که ممکن است در دید بهتر او خللی ایجاد کرده باشد که این حرکت با روحیات و آگاهی نسل جدید که وجود موانع را برای زندگی بهتر برنمیتابند تناسب خوبی ایجاد کرده است.
تا این جا به نظر میرسد سنگ آن طور که باید در ایفای نقش خود و تلاشش برای ارتباطگرفتن با سوژههای عکس موفق نبوده است و حضورش جز ایجاد جلوه جذاب بصری به علت پارادوکسیکال بودنش در کنار سایر لوازم خانه نتوانسته افزودهای بر فضای سرد و گنگ آن انسانها داشته باشد. چنانچه سنگ نبود داستان آنها با وجود عناصر دیگر چیدمان در تصویر همچنان پابرجا بود و سنگ درحالیکه به نظر نمیرسد حضورش حتی خللی در داستان وارد کرده باشد به گوشه یا کنارهای رانده شده و تبدیل به عنصری تماشاچی شده که خود مشتاق دیدهشدن است.
در عکس پسربچه اما سنگ به علت خلوتی صحنه و قرارگیریاش در مرکز و جلوی تصویر نقش فعالانهتری دارد و تضاد و عمق بیشتری به تصویر القا میکند و در پی سد کردن راهپلهها و کودک است و سعی دارد با موقعیت مکانی خود در این عکس نقش کمرنگ شده خود را در سایر عکسها باز پس گیرد. در فضای روشن و نورانی این عکس (برخلاف فضای تاریک و کمنور سایر عکسها) به نظر میرسد عکاس نخواسته است آن حصر و ناامیدی را در فضای ذهن کودک که هنوز در گذر از تاریکیها و مسائل بزرگسالی دستخوش قالبهای سنگین فکری نشده است ایجاد کند و هنوز دری باز بهسوی بیرون رفتن از آن وجود دارد. ولی تضادی بین حالت بیکنش و درمانده کودک و خواسته او که بازی و جنبوجوش است دیده میشود. درحالیکه کودک اگر بخواهد بهراحتی میتواند از سنگ بالا برود و یا از کنار آن عبور کند.
مشخصاً این شکل سادهانگارانه روند نمایش انسان از کودکی تا بزرگسالی در این عکسها ذهن مخاطب را در شناخت انسان معاصر از احساسگرایی صرف آکنده از ملالی سرد و انفعالی نسبتدادهشده به سوژهها فراتر نمیبرد.
نکته حائز توجه در این مجموعه میتوان به این مورد اشاره کرد که هر چند خانم قدیریان سعی کردهاند از نشاندادن هرگونه المانهای فرهنگی و زمانی و جغرافیایی پرهیز کنند؛ ولی نمیتوان انتخاب ایشان برای پوشش زن در فضای خصوصی را که تغییر بزرگی نسبت به مجموعههای پیشین عکاس و به طور کل در فضای پیچیده اجتماعی ایران محسوب میشود نادیده گرفت و از همین منظر انتخاب غیر منفعلانه و تعمدی توسط عکاس نشان میدهد انسان موجودی پویا است که همواره در پی یافتن راهی برای برداشتن سنگهای بزرگ برآمده و حتی با تغییرات کوچک توانسته مسیر زیستن را هموارتر کند و در برابر تحمیلها و فشارها و زورگوییها مقاومت به خرج داده است.
در پایان هر چند این مجموعه توانسته به لحاظ ترکیببندی منسجم و جذابیت بصری مخاطب را شیفته خود کرده و امضا و اعتبار خانم قدیریان را در پرونده کاریاش معتبرتر کند؛ اما بررسی و کندوکاو نظری و دیدن مجموعه از نقطهنظرات متفاوت میتواند راهگشای مسیرهای تازه تفکر و پویایی در ذهن مخاطب و جلوگیری از پذیرش سطحی و تک جانبه و نگاه صرف به هر پدیده یا اثر هنری باشد.