احمد ذاکری


نگاهی به کارنامه جیمز نچوی عکاس ضد جنگ


«جیمز نچوی»۱ در ۱۹۴۸ در آمریکا متولد شد. سنین رشد را در ایالت «ماساچوست»۲ و مدارج علمی را در رشته «تاریخ هنر» و «علوم سیاسی» در کالج «دارتموث»۳ از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰ طی نمود. تصاویری از جنگ ویتنام و «جنبش حقوق مدنی آمریکا»۴ اثرات نیرومندی بر او داشت و در تصمیم وی برای عکاس شدن بسیار مؤثر بود. او بر روی کشتیهای ناوگان بازرگانی کار کرده بود و زمانی‌که خود به آموزش عکاسی می‌پرداخت، کارآموز ادیتوری فیلمهای خبری و راننده کامیون بود.
در ۱۹۷۶ جیمز کار خود را به‌عنوان عکاس روزنامه در «نیومکزیکو»۵ شروع کرد و در ۱۹۸۰ به نیویورک نقل مکان نمود تا حرفه خود را به‌عنوان عکاس آزاد مجله آغاز نماید. اولین مأموریت خارجی او پوشش جنگ داخلی ایرلند شمالی در طی اعتصاب غذای سازمان «ارتش جمهوری‌خواه ایرلند»۶ در ۱۹۸۱ بود. از آن روز به بعد به نچوی خود را وقف مستندسازی جنگها و مبارزات، و انتشار نقدهای اجتماعی نمود.
او در زمینه مجموعه‌های تصویری بزرگ در ال‌سالوادور، نیکاراگوئه، گواتمالا، لبنان، کرانه غربی رود اردن و نوار غزه، اسرائیل، اندونزی، تایلند، هند، سریلانکا، افغانستان، فیلیپین، کره جنوبی، سومالی، سودان، رواندا، آفریقای جنوبی، روسیه، بوسنی، چچن، کزوو، رومانی، برزیل و ایالات متحده کار کرده است.
نچوی پس از ۱۹۸۴ عکاس قراردادی مجله «تایم»۷ بوده است. او از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ به آژانس عکس «بلک استار»۸ پیوست و از ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۱ عضو «مگنوم»۹ بود. وی نمایشگاههای انفرادی در مرکز بین‌المللی عکاسی در نیویورک،۱۰ نمایشگاه «پالازو»۱۱ ر‌ُم، «سیر کولودِ بالاس آرتز»۱۲ مادرید، «کارولینوم»۱۳ پاراگوئه، مرکز «هاسلبلاد»۱۴ سودان، گالری «کانن»۱۵، «نیوکرک»۱۶ آمستردام، و نمایشگاه گروهی در موزه هنری «هود»۱۷ کالج دارتموث برگزار کرده است.
وی مقامهای متعددی ازجمله مدال طلای «رابرت کاپا»۱۸ ۵ بار، جایزه جهانی عکس مطبوعات ۲ بار، عکاس سال مجله ۶ بار، جایزه مرکز بین‌المللی عکاسی ۳ بار، جایزه «لیکا»۱۹ ۲ بار، جایزه «بایوکس»۲۰ برای خبرنگاری جنگ ۲ بار، جایزه «آلفرد اسنستات»۲۱ جایزه رسانه‌های تصویری «کانن» و یادبود «یوگن»۲۲ برای عکاسی بشردوستانه را کسب نموده است. همچنین او را در انجمن عکس «رویال»۲۳ عضویت دارد و دارای درجه دکترای افتخاری هنرهای زیبا از کالج هنر ماساچوست است.

*
هرچند که در ظاهر به سختی از قیافه مبتذل کهنه سربازان خشن تمییز داده می‌شود. او مردی است آرام، فکور، خجالتی و در عین حال بسیار فعال. نظرات او درباره عکاسی بسیار بدیع و فلسفی هستند. وی در ۱۹۸۵، اندکی پیش از عضویت در آژانس «مگنوم» درباره اینکه چرا به عکاسی جنگ روی آورده، و تحت عنوان «؟why photograph war» می‌نویسد:
«جنگ همواره بوده است. جنگ سرتاسر کره زمین را به وضعیت فرسوده کنونی کشانده است، و هیچ دلیل قابل توجهی برای باور به از میان رفتن جنگ در آینده وجود ندارد. به همان اندازه که انسان بیشتر و بیشتر به سوی تمدن می‌رود، روش او برای ویران کردن انسانیتِ خویش همواره مؤثرتر، بی‌رحم‌تر و ویران‌کننده‌تر می‌شود.
آیا ممکن است تا تصاویر رفتار بشر که در سرتاسر تاریخ از طریق عکاسی وجود داشته است، خاتمه یابد؟ مناسبات فکری بیش از حد معمول خنده‌دار به نظر می‌رسند. در عین حال، اهداف بسیاری وجود دارند که به من انگیزه می‌دهند.
برای من، توانایی عکاسی در قابلیت آن برای برانگیختن حس بشریت قرار دارد. اگر جنگ تلاشی است برای انهدام بشریت، عکاس می‌تواند نقطه مقابل آن باشد، و اگر جنگ عاقلانه به کار می‌رود، عکاس می‌تواند جزء قدرتمندی در جبران آن باشد.
از یک نقطه‌نظر، اگر کسی خطر قرار دادن خود در وسط میدان جنگ را بپذیرد به گونه‌ای که با سایر مردم جهان درباره آنچه اتفاق می‌افتد، ارتباط برقرار کند، او سعی در گفت‌وگو برای صلح کرده است. شاید این دلیلی باشد برای اینکه کسانی که تحت فرمان دائمی جنگ هستند، دوست ندارند تا عکاسی را در اطراف خود ببینند.
من گمان می‌کنم اگر هر کسی می‌توانست آنجا باشد تا ببیند چه فسفر سفیدی بر گونه کودکان نشسته است یا چه رنج غیر قابل وصفی به واسطه اصابت یک گلوله ایجاد می‌شود، یا چگونه یک تکه دندانه‌دار نارنجک می‌تواند پای یک انسان را بشکافد، اگر هر کسی آنجا باشد تا فقط برای یک بار ترس و اندوه آنان را ببیند، آن‌گاه خواهد فهمید که هیچ‌چیز ارزش آن را ندارد تا اجازه دهیم کار به جایی برسد که آنچه روی دادن آن برای یک‌نفر ناگوار است، یک‌باره برای هزاران تن روی دهد.
اما هر کسی نمی‌تواند آنجا باشد، و این دلیل رفتن عکاسان به آنجاست، تا به مردم نشان دهند، تا به آنها برسانند و آنها را متوجه کنند که در جنگ چه می‌کنند و چه روی می‌دهد، تا تصاویری قدرتمند برای غلبه بر از میان رفتن احساسات مردمی بسازند و مردم را از خونسردی خارج کنند، تا اعتراض کنند و با نیروی این اعتراض، اعتراض دیگران را نیز برانگیزند.
بدترین چیز این احساس است که به‌عنوان یک عکاس، از مصیبت فرد دیگری به دنبال سود و منفعت باشم. این تصور مرا مردد می‌کند. این چیزی است که من هر روز به آن می‌اندیشم، زیرا می‌دانم که اگر من لحظه‌ای برای پیش افتادن آرزوی شخصی‌ام تلاش کنم، دارم روح خود را می‌فروشم. شرایط برای من واقعاً دشوار است تا از این باور دست بکشم.
من می‌کوشم تا کاملاً مسئول کارهایی که امکان انجام آنها را دارم، باشم. اینکه دوربین به‌عنوان یک هدف خارجی تلقی شود، هتک حرمت بشریت است. تنها راهی که می‌توانم نقش خودم را توجیه کنم، احترام به وضعیت نامساعد مردم دیگر است. حوزه‌ای که من در آن فعالیت می‌کنم، حوزه‌ای است که در آن مقبول دیگران باشم و بتوانم مقبول خود واقع شوم.»۲۴
در جایی دیگر وی درباره‌ عکسهایش می‌نویسد:
«من یک شاهد بوده‌ام، و این تصاویر گواه من هستند. رویدادهایی که من ضبط کرده‌ام فراموش نخواهند شد و نباید تکرار شوند.»۲۵

*
دیدگاه نچوی به جنگ و عکاسی جنگ موجب جلب توجه عده زیادی گردید که از جمله آنان «کریستین فری»۲۶ است.
«فری» در ۱۹۵۹ در سوئیس به دنیا آمد. رسانه‌های بصری را در دپارتمان روزنامه‌نگاری و ارتباطات دانشگاه «فایربورگ»۲۷ سوئیس آموخت و پس از ۱۹۸۴ به‌عنوان کارگردان و تهیه‌کننده مستقل کار می‌کرد. او به‌طور مرتب برای تلویزیون ملی سوئیس «SFDRS»۲۸ فیلمهای مستند ساخته است.
وی پس از موفقیت جهانی آخرین مستند بلندش «Ricardo, Miriam and Fidel» و نمایش آن در بیش از ۳۰ جشنواره فیلم در نقاط مختلف جهان، به مدت دو سال به دنیا جیمزنچوی بود.
کزوو، رام‌اله، اندونزی، نیویورک و هامبورگ، مکانهایی هستند که «عکاس جنگ»۲۹ در آنها فیلم‌برداری شده است. از آنجا که شرایطی که جیمز تحت آن به عکاسی می‌پرداخت، گاه بسیار غیر قابل تحمل برای دیگران بود، فری در ساخت برخی قسمتهای فیلم، از میکرودوربینهای ویژه‌ای که به دوربین عکاسی نچوی متصل بود استفاده کرد.

*
ما در این فیلم عکاس معروفی را می‌بینیم که به دنبال یک لحظه خاص می‌گردد. ما به صدای تنفس عکاس گوش می‌دهیم. برای اولین بار در تاریخ فیلمهای راجع به عکاسان، این شیوه، بینشی صحیح از کار یک عکاس سخت‌کوش ارائه می‌دهد.
«عکاس جنگ» فیلمی است که تصور ما را درباره عکاسان جنگ از آنچه تاکنون در هالیوود دیده‌ایم، دگرگون می‌کند. در فیلمهای هالیوود، عکاسان جنگ افرادی هستند پررو، فحاش و غرغرو؛ کسانی که در اثر ترس، لحظات قابل نمایش را از دست می‌دهند. کسانی که نه‌تنها مخالف مهاجمان و مدافع مردم نیستند، بلکه آمده‌اند تا از رشادتهای جنگجویان که مردم بی‌دفاع را از پای درمی‌آورند، تصویر بگیرند.
به هرحال، نچوی، همانند عکاسان جنگ پیش از خود چون «رابرت کاپا»، «آلفرد اسنستات»۳۰ و «ویلیام اسمیت»۳۱ همواره جانب مردم بی‌دفاع و مورد تهاجم قرار گرفته را نگه‌داشته‌اند و این جانبداری ایشان در عکسهای ثبت‌شده آنها کاملاً مشهود است. در طی فیلم، او بی‌هراس، وارد میدان نبرد می‌شود و نشان می‌دهد که نه‌تنها نمی‌ترسد، بلکه حاضر است جان خود را نیز در خطر انواع رنجهایی که جنگ‌زدگان بدان دچارند قرار دهد.
حقیقت این است که آنچه او را به انجام این کار وامی‌دارد، تنها امید به صلح است. در جایی از فیلم از زبان او می‌شنویم: «هر دقیقه‌ای که آنجا بودم می‌خواستم به سرعت فرار کنم. من نمی‌خواستم آنچه روی می‌داد را ببینم [چراکه بسیار دردناک بود.] می‌خواستم سریعاً آنجا را ترک کنم، و یا اینکه مسئولیت آنجا بودن با دوربین را به انجام برسانم.»
مسئولیت وی به‌عنوان یک عکاس ضد جنگ زمانی که دوربین در دست، میدان نبرد را به دنبال سوژه‌ای می‌کاود، بسیار پیچیده و حساس است. اما کسی نمی‌داند که او چگونه قادر به تحول این شرایط طاقت‌فرساست. کریستین امان‌پور۳۲، خبرنگار ارشد CNN که در برخی سفرها همراه نچوی بوده است، می‌گوید: «من نمی‌دانم که چه چیزی او را وادار به ادامه می‌کند.» و «هانس هرمن کالار»،۳۳ سردبیر اخباری خارجی مجله «استرن»۳۴ نیز می‌گوید: «او به آن تنش، به آن جریان فشار خون بالا، و به آن ترس از مرگ نیازمند است تا اینکه بتواند زندگی را احساس کند. او در موقعیتهای غیر قابل تحم‍ّل، در اوج شکوه خود قرار دارد.»
در بخش دیگری از فیلم، «کریستین بروستت»،۳۵ سردبیر ارشد مجله «ژئوسیسون»۳۶ به بیان احساس خود در قبال تصاویر گرفته شده توسط نچوی و خود او می‌پردازد و می‌گوید: «او کتابخانه‌ای از رنجها را در سر خود دارد.»
نچوی بدون شک خود را وقف مبارزه با ظلمها و جنگها نموده است. فیلم‌بردار خبرگزاری «رویترز»۳۷، «وس‌رایت»۳۸ درباره او چنین قضاوت می‌کند: «او همواره درست در مرکز نبرد است. او همواره بخشی از نبرد است؛ او همواره بوده و همواره خواهد بود.»
او در این فیلم در حالی نمایش داده می‌شود که در یکی از بی‌شمار مناطق بحرانی جنگ، در احاطه رنجها، مرگ، خشونت و آشفتگی، به دنبال تصاویری است که گمان می‌کند انتشار آنها در بیداری روح جنگ‌ستیزی مردمی که آن تصاویر را خواهند دید، مؤثر خواهد بود.
جیمز همه اطرافیانش را تحت تأثیر کارهایش قرار داده است تا جایی که بهترین دوست او، «دنیس اونیل»،۳۹ نمایشنامه‌نویس، می‌گوید: «امکان یک زندگی عادی، یک تضاد مهم در درون اوست… او آنچه داشته را فدا کرده تا بتواند حیاتی که بدان دست یافته را زندگی کند… او همه‌چیز را فدای هدفش کرده است.»


***
در ابتدای مستند «عکاس جنگ» حتی پیش از تیتراژ، جمله‌ای از «رابرت کاپا» بر روی صحنه نمایش، نقش می‌بندد: «اگر عکسهای شما به حد کافی زیبا نیستند، شما به حد کافی نزدیک نشده‌اید.» و پس از آن نچوی در منطقه‌ای که جنگ ویرانیهای بسیار در آن بر جا گذاشته است، در حال عکاسی است. عکاسی از نوشته‌های بر دیوار، از خانه‌های ویران‌شده، از تابلوهای خردشده بر روی زمین…
ـ کزوو / بالکان ـ ژوئن ۱۹۹۹۴۰
فیلم در کزووی پس از جنگ یکی از دلخراش‌ترین تراژدیهای جهان را به تصویر می‌کشد. آوارگانی که به خانه‌های درهم فرو ریخته، به شهر با خاک یکسان شده و به اجتماع از هم فرو پاشیده باز می‌گردند، درحالی که هریک کسان بسیاری از نزدیکان خویش را از دست داده‌اند، و در این میان عکاسی که درد و رنج آنها را می‌بیند و ثبت می‌کند. سوژه‌های نچوی بسیار دقیق انتخاب می‌شوند، چراکه دردناک‌ترین تصاویر ممکن هستند. جیمز صمیمانه در میان جمع مردمان مصیبت‌دیده می‌نشیند، با آنها گفت‌وگو می‌کند و سعی در ادراک آنچه بر آنان گذشته است دارد.
در جایی که صحنه خاکسپاری یک نوجوان کشته‌شده، نمایش می‌یابد، جیمز در حال عکاسی از مادر اوست که پیوسته پسر خویش را صدا می‌زند. آنها جیمز را در میان خود پذیرفته‌اند. چراکه صداقت او را در بیان حقایق دریافته‌اند.
جیمز اشاره می‌کند که: «تصمیم برای عکاس شدن، او را به سوی عکاس جنگ شدن کشانده است.» چراکه او هدف عکاسی را در این می‌بیند که بتواند در خدمت جامعه قرار گیرد. عکسهایی که او از جنگ ویتنام دیده است او را مصمم به عکاس شدن کرده است او معتقد است: «تصاویر مستند بهترین وسیله برای نشان دادن چیزی است که اتفاق می‌افتد.» او می‌گوید: «تاریخ برای قضاوت نیازمند شاهد است و چه شاهدی بهتر از عکسهایی که من آنها را در منطقه خطر گرفته‌ام.»
نچوی به همراه یک گروه عکاس و فیلم‌بردار وارد منطقه‌ای در کزوو می‌شوند که در آن اجساد مردم بسیاری پس از گذشت چندین هفته از مرگ، متعفن شده‌اند. جایی که گروههای تشخیص هویت در حال بررسی اجسادند و هرکسی که آنجاست مجبور است تا ماسک مخصوص جلوی دهان و بینی خود بزند و لباس مخصوص بپوشد. اما در این میان دو کودک با گلهایی در دست از راه می‌رسند و بر روی اجساد گل می‌گذارند، بدون ماسک و بدون لباس مخصوص. و کاری که جیمز می‌کند ثبت این صحنه‌هاست.
جیمز می‌گوید: «جنگها زمانی رودررو بودند، اما اکنون بسیار بی‌رحمانه‌تر شده‌اند… ، من نمی‌دانم که چگونه آنها می‌توانند با هم‌نوعان خود چنین کنند؟ «کاری که حتی وحشی‌ترین حیوانات هم به آن مبادرت نمی‌کنند.
به نظر جیمز، فقر در کشورهای آفریقایی هم نتیجه جنگهاست. او تصاویری از زئیر، تانزانیا و کشورهای دیگر نمایش می‌دهد که مردمان بر اثر فقر جان خود را از دست داده‌اند و بدون خاکسپاری رها شده‌اند، چراکه حتی هزینه دفن اجساد را هم ندارند.


ـ جاکارتا / اندونزی ـ می و ژوئن ۱۹۹۹۴۱

اختلاف طبقاتی در این منطقه بیداد می‌کند. گروهی از مردم خانه‌های خود را دقیقاً در کنار ریل راه‌آهن ساخته اند و در جایی زندگی می‌کنند که تنها کمتر از یک متر با ریلی که در روز چندین قطار از آن عبور می‌کند، فاصله دارند.
سوژه اصلی جیمز در اینجا خانواده‌ای شش‌نفره است با پدری که دست و پای چپش هردو قطع شده‌اند. این خانواده در میان دو ریل قطار که با فاصله‌ای حدود ۳ متر از هم قرار دارند، زندگی می‌کنند. او ۴ فرزند دارد و مجبور است برای بزرگ کردن فرزندانش دست به گدایی بزند. گدایی در شهری که مردمان مرف‍ّه آن میلیاردها دلار هزینه تفریح خود می‌کنند.
نچوی در محل اقامت خود در حال بررسی عکسهایی است که در چند روز گذشته گرفته است که صدای اذان به گوش می‌رسد. او دوربینها و وسایلش را برمی‌دارد و برای عکاسی بیرون می‌رود.
در جایی دیگر، زباله‌گاهی در خارج از شهر جاکارتاست که مردم بسیاری، آن‌گونه که جیمز می‌گوید، روزانه در آن با سبدهای بزرگ بر پشت به دنبال اشیاء به درد بخور می‌گردند. این، کار هر روزه آنان است. جیمز دیگر واقعاً نمی‌تواند این فاصله میان مردم یک‌شهر را تحمل کند.
درست یک‌سال پیش از آن در ۱۹۹۸، مردم اندونزی به دلیل کناره‌گیری «سوهارتو» از قدرت جشن بزرگی گرفته بودند، که این جشن زیاد به طول نمی‌انجامد، چراکه پلیس آنها را تا حد مرگ زیر کتک می‌گیرد. مردمی را که اسلام، عدالت و برادری می‌خواهند. نچوی عکسهایی نیز از آن زمان دارد.


ـ رام‌اله / فلسطین ـ اکتبر و نوامبر ۲۰۰۰۴۲

چند نوجوان فلسطینی در حال پرتاب سنگ به سوی سربازان اسرائیلی هستند، سربازان تا دندان مسل‍ّح. دیگری پرچم فلسطین را در دست دارد و آن یک ندای «الله‌اکبر» سر می‌دهد. نچوی نیز در این میان همراه آنهاست. جیمز چون آنان در اثر پرتاب گاز اشک‌آور چشمانش می‌سوزد. اما با این حال کمی که چشمانش آرام گرفتند، دوباره کار را از سر می‌گیرد، همانند همان فلسطینی که بی‌وقفه به پرتاب سنگ مشغول است، سنگ در برابر تانک.
او می‌گوید: «اوضاع در اینجا با مکانهای دیگری که درگیر جنگ هستند بسیار متفاوت است. درک عمیق آنچه بر سر مردم می‌آید و آنچه آنان را وادار به مقاومت می‌کند بسیار سخت می‌نماید.» وی پیوسته از مجروحان، مجاهدان فلسطینی و سربازان اسرائیلی عکس‌برداری می‌‌کند و گاهی که دوربینش را گرد و خاک و دود می‌گیرد، چون مبارزان فلسطینی پناه می‌گیرد تا آن را تمییز کند.


ـ نیویورک / نمایشگاه عکس جیمز در مرکز بین‌المللی عکاسی ـ ۱۹۹۹۴۳

جیمز در نیویورک نمایشگاهی از بهترین عکسهایش را برگزار می‌کند. او به همراه مردی که مسئول چاپ عکسها برای نمایشگاه است، برای تک‌تک عکسها زحمت زیادی می‌کشند تا با کیفیت مطلوب ارائه شوند. در این نمایشگاه علاوه بر تصاویر جنگها، عکسهایی از خشونتهای پلیس آمریکا بر ضد سیاه‌پوستان و زندانیان نیز به چشم می‌خورد. نمایشگاه او در نیویورک جزو بزرگ‌ترین شواهد تاریخ از بیست سال جنگ و خشونت است. مردم بازدیدکننده بسیار تحت تأثیر عکسها قرار می‌گیرند و او را به دلیل صداقت و شجاعتش می‌ستایند.
مجله هفتگی «لایف»۴۴ تصاویری را که او در اندونزی گرفته است چاپ می‌کند، حتی در روی جلد؛ و هزاران نامه از نقاط مختلف به دست جیمز می‌رسد. او می‌گوید: «گمان می‌کند اهدافش اکنون دست‌یافتنی‌تر شده‌اند.»


ـ کاوا ایجن / معدن گوگرد در جاوای غربی، اندونزی ـ اکتبر ۱۹۹۹۴۵

معدنچیان در میان هوای آلوده معدن با کمترین امکانات مشغول کارند. بخارات شیمیایی همه‌جا را فرا گرفته و معدن از دور شبیه کوهی آتش‌گفته به نظر می‌آید. کارگران با دستمال جلوی دهان خود را بسته‌اند و عدم دید کافی کار را برای آنها مشکل‌تر کرده است. آنان سرفه‌های شدیدی می‌کنند و گاه در اثر کار سخت و طاقت‌فرسا جان خود را از دست می‌دهند. جیمز حتی سرفه‌های شدیدتری می‌کند. او شب را کنار کارگران می‌گذراند تا قدری با آنها درد و دل کند. این کار آنان را تا حد‌ّی آرام کرده است.
کار در یک معدن گوگرد آن هم با ابتدایی‌ترین وسایل ممکن، چیزی که در اینجا قابل مشاهده است.


*
«جیمز نچوی» هنوز هم یک عکاس تمام‌عیار جنگ است. آخرین تصاویر او از عراق پس از حمله آمریکا و سقوط صدام، در بیشتر نشریات مورد استفاده قرار گرفتند و هنوز هم تصاویری هستند که چاپ نشده‌اند. سال گذشته جیمز در حین عکاسی در عراق بر اثر انفجار نارنجک زخمی شد؛ اما هم‌اکنون، حتی با پشتکاری بیش از پیش به عکاسی مشغول است. او به‌واقع یک عکاس ضد جنگ است.


پی‌نوشت:
1ـ James Nachtway
2ـ Massachusetts؛ یکی از ۱۳ ایالت اصلی آمریکا، واقع در شمال شرقی ایالات متحده.
3ـ Dartmouth College؛ کالج خصوصی علوم در ایالت هانوو، یکی از کالجهای اتحاد «IVY» که از دانشگاههای زیر متشکل است: هاروارد، یاله، پنسیلوانیا، پرینستون، کلمبیا، براون، دارتموث و کورنل. آدرس اینترنتی این دانشگاه عبارتست از:
http://www.dartmouth.edu
4ـ Civil Rights Movement؛ جنبشی که از ۱۹۵۰ در آمریکا آغاز شد و خواستار حقوق مدنی مساوی برای آمریکاییهای آفریقایی‌تبار بود. ازجمله شاخص‌ترین افراد حامی این جنبش حقوقدان آمریکایی، «مارتین لوترکینگ» بود.
5ـ New Mexico؛ ایالتی در جنوب غربی ایالات متحده.
6ـ Irish Republican Army؛ در ۱۹۱۹ به‌عنوان جانشین «ارتش داوطلبان ایرلند» که سازمانی ناسیونالیست بود به وجود آمد. هدف آنان استفاده از نیروی نظامی برای بی‌اثر ساختن قانون انگلستان در ایرلند و تبدیل آن به یک جمهوری خودمختار بود.
7ـ Time Magazine؛ خبرنامه هفتگی پرسابقه که در نیویورک منتشر می‌شود. اولین شماره آن در سوم مارس ۱۹۲۳ منتشر شده است و اکنون به چندین زبان مختلف به چاپ می‌رسد.
8ـ Black Star؛ آژانس عکاسی با قدمت بیش از ۴۰ سال در نیویورک، آدرس اینترنتی:
http://www.blackstar.com
9ـ Magnum: این مؤسسه در اواخر جنگ دوم جهانی توسط چهار عکاس پی‌ریزی شد: «رابرت کاپا»، «هنری کارتر برسون»، «جرج راجر» و «دیوید سیمور». آنان مگنوم را در ۱۹۴۷ برای انعکاس تصاویر طبیعی به وجود آوردند. این مؤسسه تاکنون مجموعه عکسهای بی‌شماری را منتشر نموده است؛ ازجمله مجموعه عکسهای سینما، جنگ ویتنام، یازده سپتامبر و… آدرس اینترنتی این مؤسسه عبارتست از: http:///www.magnumphotos.com که در آن تصاویر به‌صورت طبقه‌بندی موضوعی و تاریخی قرار داده شده است.
10ـ International Center of Photography؛ موزه، مدرسه و مرکز عکس و عکاسان. این مرکز جزو یکی از بزرگ‌ترین مراکز عکاسی جهان است. آدرس اینترنتی مرکز: http://www.icp.org
11ـ Palazzo؛ این مجس‍ّمه، نمونه بارزی از رنسانس هنری است که توس‍ّط «آنتونیو د‌ِ سانگالو» در ر‌ُم ساخته شده است. هم‌اکنون نمایشگاههای بسیاری در محل این مجسمه برگزار می‌شوند.
12ـ El Criculo de Bellas Artes؛ مؤسسه‌ای در اسپانیا که فعالیت عمده‌اش برگزاری نمایشگاههای هنری است. آدرس وب‌سایت این مؤسسه: http://www.circulobellasartes.com است.
13ـ Carolinum؛ نام شهری در پاراگوئه با موزه و دانشگاههای برجسته.
14ـ Hasselblad Center؛ مرکز عکاسی در سودان. آدرس اینترنتی: http://www.hasselbladunterse
15ـ Canon؛ شرکت سازنده لوازم حرفه‌ای عکاسی، گرافیک و چاپ در ژاپن که شعب بسیاری در سرتاسر جهان و بالخصوص در آمریکا دارد. آدرس اینترنتی: http://www.canon.com
16ـ Nieuwe kerk؛ نمایشگاه آثار هنری در آمستردام، آدرس اینترنتی: http://www.nieuwekerk.nl
17ـ Hood؛ موزه هنری کالج دارتموث.
18ـ Robert Capa (1954ـ۱۹۱۳)؛ نام اصلی او Andrei Friedmann است، عکاسی که عکسهایش از جنگها او را تبدیل به یک عکاس بزرگ در قرن بیستم کرد.
19ـ Leica Award
20ـ Bayeaux Award
21ـ Alfred Eisenstaedt (1995ـ۱۸۹۸)؛ عکاس آلمانی که شهرت او به‌خاطر عکاسی در جنگ جهانی از ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸ است که هردو پایش آسیب دیدند.
22ـ William Eugene Smith (1978ـ۱۹۱۸)؛ عکاس آمریکایی که در ۱۴ سالگی عکاسی را شروع کرد و در مدت یک‌سال عکاس دو مجله محلی شد. وی در جنگ جهانی دوم از مهم‌ترین عکاسان به شمار می‌رفت.
23ـ The Royal Photographic Society؛ از برترین انجمنهای عکس جهان. آدرس اینترنتی انجمن، http://www.rps.org
24ـ جیمز نچوی ـ ۱۹۸۵
25ـ این جمله در صفحه نخست وب‌سایت نچوی در آدرس: http://www.jamesnachtway.com آمده است.
26ـ Christian Frei
27ـ Fribourg؛ شهری در سوئیس با دانشگاهی معتبر در زمینه ارتباطات و سایر علوم. آدرس اینترنتی دانشگاه: http://www.unifr.ch
28ـ تلویزیون ملی سوئیس: سایت اینترنتی
http://www.sfdrs.ch
29ـ War Photographer؛ آدرس وب‌سایت: http://www.war-photographer.com، این فیلم در سال۲۰۰۲ اسکار بهترین مستند را از آن خود کرد.
30ـ پاورقی شماره ۲۱.
31ـ پاورقی شماره ۲۲.
32ـ Christiane Amanpour
33ـ Hans-Hermann Klare
34ـ STERN Magazine؛ http://www.stern.de
35ـ Christione Breustedt
36ـ GEO SAISON؛ http://www.geo.de
37ـ REUTERS؛ خبر و چند خبرگذاری بزرگ در جهان، آدرس اینترنتی: http://www.reutors.com
38ـ Des Wright
39ـ Denis O’neill
40ـ Kosovo, The Balkans – June 1999
41ـ Jakarta, Indonesia – May/June 1999
42ـ Ramallah, Palestine – October/November 2000
43ـ New York City, James Nachtway stimoney at International Photography Center – 1999
44ـ LIFE Magazine؛ آدرس وب‌سایت: http://www.life.com
45ـ Kawah Ijen, A Sulfur Mine in East Java, Indonesia – October 1999

مجله سوره، شماره ۱۵