اسماعیل عباسی مثل همیشه آرام و صبور است اما میگوید: «متأسفانه ما بهجای ریشه یابی همیشه دنبال یک گناهکار میگردیم که همه تقصیرها را گردن او بیندازیم!»
دبیر دوسالانه یازدهم، حالا هم خوشحال است از اینکه تلاش چندین و چند ماهه او و همکارانش بالاخره به پایان رسیده و هم گلهمند از آنچه خستگی را برتنش گذاشته است.
بحث تعطیلی دوسالانه، انتقادها و گلایهها، سطح علمی و تواناییهای عکاسی، شکل اجرایی و داوری و وبلاگ نویسی و موضوعاتی گفتوگوی ما با وی است.
• پیشتر آقای محسن راستانی گفته بودند که با برگزاری دوسالانه مخالف اند + در گفت وگویی با شما هم + خواندیم که :«ای کاش میشد دوسالانه را ده سال تعطیل کنیم.» چرا چنین گرایشی در جامعه عکاسی وجود دارد؟
تفاوتی میان گفته من و آقای راستانی وجود دارد. ایشان معتقدند که دوسالانه را تعطیل کنیم اما من گفتهام ای کاش میشد این کار را انجام داد. چرا که در حال حاضر کم و کسریهای زیادی در بخش آموزش عکاسی وجود دارد که خود را در نمایشگاهها و دوسالانهها نشان میدهد.
• چه کم و کسریهایی؟
در نمایشگاه یازدهمین دوسالانه من به عنوان بیننده دوست داشتم شاهد نمایشگاهی قویتر از این باشم. بعد از داوری فکر کردم شاید در این زمینه کوتاهی شده، بنابراین همه دوازده هزار و سیصد عکس حذف شده را تک تک دیدم.
از دید من و با سلیقه من به عنوان یک داور شاید نزدیک به صد اثر دیگر را میشد انتخاب کرد، اما مابقی اصلا قابل دفاع نبودند.
ما حتی در مفاهیم پایهای هم مشکل داریم. مثلا اینکه مجموعه عکس چیست و چه ویژگیهایی باید داشته باشد. از دید من برخی از عکسهایی که با این عنوان روی دیوار آمدند، فاقد این ویژگی بودند.
همین طور در مورد بحث عکس خلاق.
در وبلاگ من سوالات مکرری مطرح شده بود و خواسته بودند عکاسی خلاق را تعریف کنم یا نمونه عکسی بگذارم.
این نشان میدهد که عکاسی که میخواهد در دوسالانه شرکت کند از چند و چون قضیه اطلاع کافی ندارد.
با توجه به این موضوع پیش از دوسالانه مطالبی را در جهت راهنمایی شرکت کنندگان در وبلاگم نوشتم اما باز هم به نتیجه مطلوب دست نیافتیم.
بنا به همین دلیل نیاز به آموزش درستتر و دقیقتر به خوبی احساس میشود و اظهار نظر من در گفتوگو با مهر به این موضوع اشاره داشت.
• آیا این دو به موازات هم نمیتوانند رشد کنند؟
باید این طور باشد.
آنچه که من گفتم در حد یک آرزو بوده یا به عبارت بهتر، تاکید بر نقاط ضعفهامان. میخواستم دوباره گوشزد کنم که ما در زمینه آموزش ضعف اساسی داریم.
• چه مشکلی در شیوه آموزشی وجود دارد که نتیجهاش تا این حد ناراضی کننده است؟
به اعتقاد من، آموزش یکدست نیست. گاهی اطلاعات بسیار عقب مانده و گاهی زیادی آوانگارد است!
و همین امر گسیختگی و هرج و مرجی ایجاد کرده که توی چشم میزند.
از یک طرف میبینیم که حتی افرادی که سالهاست عکاسی میکنند، نمیتوانند با بعضی از عکسهای دوسالانه ارتباط برقرار کرده و از وجود آنها ابراز نارضایتی میکنند. در حالی که پشت هر کدام، بیانیهها و بحثهایی وجود دارد و این دوستان با آن مفاهیم هنوز آشنا نیستند.
از طرف دیگر افرادی وجود دارند که این شکاف را نادیده گرفته و از آخرین اطلاعاتی که به آنها منتقل شده تقلید میکنند بدون اینکه به پشتوانه معنایی و بیانی این نوع نگرشها در عکاسی توجه کنند.
و این وسط فاصله عظیمی به وجود آمده که مانع وصل شدن این دو نقطه به هم است.
• برای پر کردن این شکاف چه پیشنهادی دارید؟
به اعتقاد من راه میان بری وجود ندارد. نمیتوان معجزه کرد تا ناگهان همه چیز رو به راه شود.
من پیشنهاد میکنم، یکی اینکه، از کسانی که خارج از ایران و در دانشگاههای غرب عکاسی تدریس میکنند، بهره ببریم و آنها را به سمینارها، کارگاهها و دانشگاههای مان دعوت کنیم.
دیگر اینکه برخی از دوستانی که در دانشگاهها تدریس میکنند، همت کرده و خود را به روز کنند. این اتفاق چندان خوشایند نیست که در قرن بیست و یکم خیلی از دوستان با مفاهیم جدید عکاسی آشنا نیستند.
• به نظر شما چرا اغلب شرکت کنندگان در این دوره بسیار جوان بودند و پیشکسوتان اقبال کمتری نسبت به آن نشان دادند؟
یکی از نکاتی که ما در شورا تصویب کردیم این بود که دوستان شورای سیاست گذاری نمیتوانند در دوسالانه شرکت کنند و گروهی از عکاسان پیشکسوت کشورمان عملا در شورای سیاستگذاری بودند.
هفت داور هم داشتیم که تلاش کردیم از بین برگزیدگان جامعه عکاسی باشند. بنابراین بیست و پنج نفر از افراد مورد اشاره شما نمیتوانستند وارد دوسالانه بشوند.
به اضافه اینکه همیشه تعدادی از افراد به دلایل مختلف، از شرکت در دوسالانهها صرفنظر میکنند.
بعضیها مثل من، به دلیل سن و سالمان فکر میکنیم که از ما گذشته است و نباید جای جوان ترها را تنگ کرد.
بعضیها هم فکر میکنند که اگر عکسشان بررسی شده و احیانا رد شود به شأن و منزلت شان بر میخورد. در حالی که اصلا چنین چیزی نیست.
باکی ندارم بگویم که خیلی از کارهای همان جوانها ، از کارهای من و بعضی از پیشکسوتان خیلی بهتر است.
این واقعیتی است که خواه ناخواه همیشه اتفاق میافتد. ما کار خود را به شکلی انجام دادهایم و اگر قرار است حرمتی به ما گذاشته شود باید به دلیل همان کارهایمان باشد.
کسانی هم هستند که خود را درگیر جبهه گیریهای خاصی میکنند. مثلا میگویند اگر دبیر فلانی باشد یا داور فلانی من شرکت نمیکنم. که باز این هم از همان اشکالات جامعه ماست.
به هر حال یک تحقیق درست و حسابی میتواند پاسخگوی ضعفهای جامعه ما در این زمینه باشد.
• آیا نمیتوان گفت اگر ضعفی در نمایشگاه دیده میشود به دلیل همین جوان بودن و کم تجربگی شرکتکنندگان بوده است؟
به اعتقاد من اینکه بگوییم شرکتکنندگان در نخستین دورههای تجربیات عکاسی خود بودهاند، توجیه نقطه ضعف است. دوسالانه جای تجربه اندوزی نیست و ما قرار است بهترین کارهایمان را در آن ارایه دهیم. یک نکته در این ماجرا فراموش میشود. از دید من دبیر و هفت داور حداکثر میشد ۳۰۰ عکس انتخاب کرد. یعنی ۱۲۲۰۰ عکس قابل دفاع نیست. ما میخواهیم گناه این ضعف را گردن داور و برگزارکننده بیندازیم. یا به دلیل سانسور سه اثر ضعف را متوجه سانسور کنیم. ما اگر از داوری گله میکنیم حداقل باید خودمان داوران و قاضیان خوبی باشیم و فرافکنی نکنیم.
• شما اولین دبیری بودید که از زمان اعلام فراخوان، از طریق وبلاگ تان با شرکت کنندگان ارتباط داشتید. کمی درباره این تجربه بگویید.
من اوایل کمی از وبلاگ نویسی وحشت داشتم که شاید به علت بی تجربگی در این زمینه بود.
در مجله «دوربین عکاسی»، ارتباط با خوانندگان را خیلی دوست داشتم.
وبلاگ نویسی را که شروع کردم، دیدم ارتباط خیلی فوری و خیلی تنگاتنگ تر شده و آن فاصله یک ماههای که از چاپ مطلب در مجله، تا انعکاس نظر خوانندگان وجود داشت، به چند ثانیه رسیده است.
اما در این زمینه تا حدودی مشکلات فرهنگی وجود دارد. یعنی ما فکر میکنیم که وبلاگ فرصتی است که عقده گشایی کرده و هر چه را که هر جای دیگر نمیتوانیم بگوییم آنجا مطرح کنیم.
از آنجا که این اتفاق زیاد رخ میدهد، شاید بتوان آن را تا حدودی طبیعی دانست و امیدوارم رفته رفته کمتر شود. ما باید شیوه گفت و گو کردن را یاد بگیریم. ناسزا گویی دردی را دوا نمیکند.
• در اختتامیه آقای محمد فرنود گلایههایی از داوریها و آثاری که به دیوار رفته مطرح کرد، شما به عنوان دبیر این رویداد، در این باره چه میگویید؟
من از این اتفاق بسیار گلهمندم. به هر حال برنامه مراسم اختتامیه را گروهی برنامهریزی کرده بودند.
آقای فرنود بی توجه به روال برنامه، مستقیما به آقای شالویی، رییس شورای سیاستگذاری، مراجعه کرده و دو دقیقه وقت گرفتند تا به گفته خودشان از دست اندرکاران بینال تشکر کنند. اما این کار را نکردند و اظهار نظرهای شخصی خود را بیان کردند.
این کار،علاوه بر اینکه در ردیف برنامههایی که ما به آن فکر کرده بودیم قرار نداشت. وصله ناجور و نا به هنجار بود که به کلیت مراسم نمیچسبید. هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
چرا که شرکت کنندگان در اختتامیه، اغلب برگزیدگان دوسالانه بودند و برای دریافت جوایز خود حضور یافته بودند، بنابراین کلا جوی مثبت نسبت به دوسالانه حاکم بود.
به اعتقاد من اگر آقای فرنود میخواستند در این مورد بحثی را مطرح کنند و پشتیبانانی برای نظراتشان پیدا کنند، جلسه روز قبل از اختتامیه که برای بحث و بررسی در مورد نحوه انتخاب عکسها و چگونگی داوری برگزار شده بود، مناسبتر بود. و تازه ایشان هم ریشهیابی نکردند فقط گله کردند.
• اعتبار این گفتهها را چطور ارزیابی میکنید؟
ایشان خود یکی از اعضای شورای سیاستگذاری بودند اما از آنجا که نظر ایشان در مورد حضور عکسهای خبری در طول جلسات شورا، مورد توجه قرار نگرفته بود میخواستند آن را به شکل انفرادی بیان کنند.
این اتفاقی است که متاسفانه ما گاهی در کارهای گروهی دیگر هم میبینیم. مثلا افرادی دور هم جمع میشوند و مسابقهای را داوری میکنند. وقتی نتیجه نهایی به دست آمد یکی از جمع جدا شده و از آن انتقاد میکند و گناه را به گردن بقیه میاندازد.
در حالی که به نظر من وقتی کار گروهی انجام میشود، چه با محصول آن کار جمعی موافق باشیم چه نباشیم، ناچاریم به نظر اکثریت گردن بگذاریم. این ضعف خواهد بود که خود را مستثنی کرده و دیگران را مقصر قلمداد کنیم. ویک نکته ظریف دیگر این که برعکس اگر اتفاقی با موفقیت کامل رخ دهد سعی میکنیم هر جوری شده خودمان را به آن اتفاق بچسبانیم و سهمی از این افتخار نصیب خود کنیم.
شورای سیاستگذاری دوسالانه روی رویکرد هنری و خلاق به توافق رسید.
در حالی که آقای فرنود با توجه به اینکه فعالیت خودشان بیشتر در زمینه عکاسی خبری است با این موضوع مخالفت میکرد و واکنش ایشان، ناشی از آن بود که شورا نظرشان را تامین نکرده بود.
• چه نمرهای به شیوه اجرای دوسالانه یازدهم میدهید؟
معمولا رسم است که افراد از کاری که کردهاند، صرفنظر از نتیجهاش دفاع میکنند. اما این کار به اعتقاد من تنگ نظری یا دیکتاتور مأبی است.
حالا که از آن روزهای شلوغ دوسالانه دور میشویم، بیطرفانه میتوانم بگویم بخش اجرایی تقریبا بینقص بود و همه آنچه را که در نظر داشتیم اجرا کردیم.
در این زمینه اشکالات ریزی بود مثلا بهتر بود که اسم دوستان برگزیده را روی تندیس هایشان حک میکردیم یا عکسها را به اندازهای که خود عکاس میخواست چاپ میکردیم. برای این کار باید برای هر عکس قابی جداگانه سفارش میدادیم که در آن تنگنای وقت امکان پذیر نبود. این را نه برای توجیه که برای توضیح عرض کردم.
• معمولا درسالهای گذشته نشستهای تخصصی هم در کنار دوسالانه، برگزار میشد.
البته شاید این کار در همه دو سالانههای دنیا مرسوم نباشد ولی حقیقت این است که ما به چنین نشستهایی احساس نیاز میکنیم.
اما تجربه نشان داده معمولا در نشستهایی ما، حرف تازهای گفته نمیشود و سخنرانان به اندازه کافی وقت نمیگذارند.
به اعتقاد من باید تحولی ایجاد بشود و پیش از برگزاری، حتما بین سخنگو و برنامه ریز تعاملی برقرار شود. باید متن نشست به دقت بررسی و نظرات تکمیل کننده را به آن افزود تا در نهایت برنامهای جمع و جور و مفید ارایه داده شود.
اما در آن فرصت کم این اتفاق رخ نمیداد. بنابراین فکر کردم نبودن آن، بهتر از ناقص بودن باشد.
ممنون و متشکر بابت این گفتگو. و خسته نباشید به اقای اسماعیل عباسی و دیگر همکارانشان.