اختصاصی سایت عکاسی –
نمایشگاه امید صالحی با عنوان «اینجا، من دو اسم دارم» در دی‌ماه ۱۳۹۶ در گالری راه ابریشم ۲ برگزار شد. امید صالحی که حدود ۴۵ سال سن دارد تاکنون بالغ بر ۲۷ سال آن را به عکاسی با رویکرد مستند اجتماعی پرداخته است. او در نمایشگاه اخیرش به واکاوی مفهوم مهاجرت که برخاسته از تجربهٔ زیستهٔ خود در سال‌های اخیر زندگی در انگلستان است تمرکز کرده و قصد داشته تا آن را به نمایش بگذارد.

   نمایشگاه «اینجا، من دو اسم دارم» بیش از آنکه نمایشگاه عکس باشد، نمایشگاهی چیدمان شده مرکب از ویدیو، عکس، کارت‌پستال و نماگرفت (screen shot) است. چیدمانی که بیشتر سند روایتگر آن چیزی است که بر صالحی رفته و او تجربه کرده است. با این حال به نظر می‌رسد برخی از مستنداتی که صالحی در نمایشگاه خود به نمایش گذاشته در حد مدرک باقی می‌مانند و نمی‌توان به مثابهٔ اثری هنری با آن‌ها روبرو شد.
 

 


   برای مثال صالحی قطعاتی از نشریاتی روزنامه مانند را که برای برقراری ارتباط و ساخت شبکهٔ اجتماعی با دیگران، در میان آنها پخش می‌کرده را در نمایشگاه خود آورده است. در جایی دیگر نیز از پیامک‌هایی که بین خود و صاحب‌خانه‌اش راجع به خانه و مسائل مربوط آن، از جمله اجاره خانه، رد و بدل شده توسط گوشی خود تصاویری تهیه کرده و در کنار دیگر آثار بر دیوار نمایشگاه قرار داده است. این‌ها هرچند مدارکی دال بر تجربهٔ غربت هستند ولی به نظر در همان سطح باقی می‌مانند. عکس پاسپورت می‌تواند بیانگر و یادآور مصائب روند دریافت ویزا و برخورد خاص افسران آن با فرد متقاضی باشد، ولی اینکه تا چه اندازه این مدرک می‌تواند به ساحت هنر راه یابد و به مثابه اثر هنری با آن روبرو گشت جای پرسش دارد.

   صالحی به گردآوری مستندات در نمایشگاه خود بسنده نکرده و از رسانهٔ ویدیو و عکس برای تجسم آنچه با آن سر و کار داشته نیز پرداخته است. همان‌طور که صالحی در بیانیهٔ نمایشگاه خود آورده، تازگی رویکرد مردم اروپایی نسبت به مسائل جنسی برایش جالب توجه بوده و به همین دلیل از فضای روسپی‌خانه‌ها عکاسی کرده است. روسپی‌خانه‌هایی که به حضور فرد در آنجا، هویت اجباری متفاوت و جدیدی می‌بخشد و صالحی این تغییر هویتی در فضا و مکان را به‌صورت ضمنی با مسئلهٔ مهاجرت، به دلیل تغییر و زیر سؤال بردن هویت فردی، مرتبط می‌سازد. او به دلیل شباهتی که در این شرایط یافته حتی نام نمایشگاه خود را از گفتهٔ یکی از کارکنان آنجا وام گرفته است.
 

 


   به نظر بهترین بخش نمایشگاه صالحی، که توانسته به شکل موفقی تجربهٔ مهاجرت را به تصویر کشد، هم‌نشینی ویدیوی زبان باز کردن خواهرزادهٔ صالحی در شیراز و حفظ کردن جمله‌های کلیدی انگلیسی که برای مهاجرت کاربردی است، توسط خود او است. زمانی که خواهرزاده‌اش در موطن خویش در کنار خانواده در حال یادگیری زبان انسانی است، زبانی که به واسطهٔ تولدش در خانواده‌ای ایرانی فارسی است، صالحی به دلایل شخصی موجه خود، همان موطن و همان خانواده را ترک کرده و در حال یادگیری زبان دومی برای زیست در جامعه‌ای جدید است.

   یافتن چنین هم ارزی میان خود و خواهرزاده‌اش، در عین تفاوت زمانی و مکانی فراوان، این هم ارزی را به ساحت خلاقانه‌ای وارد کرده است که از مدرک و سند صرف فراتر می‌رود. او به درستی خود را در کشور مقصد به مانند کودکی نوپا می‌بیند که زیست را این بار برخلاف خواهرزاده‌اش دوباره می‌آموزد و اولین گام در این راه، تسلط بر زبان دنیای جدید است. زبانی که بدون آن امکان برقراری ارتباطی موفق، با بومیان محیط تازه آشنا، نخواهد بود. همچنین پخش این ویدیو در اتاقی تاریک و خالی که هیچ اتفاق دیگری در آن نمی‌افتد، توانسته حس غربت را برای مخاطب به شکل بهتری بازسازی نماید. هرچند بایستی خاطر نشان ساخت که این ویدیو در حیطه‌ی عکاسی و نمایشگاه عکس جای نمی‌گیرد.
 

 


   یکی از بخش‌های دیگر نمایشگاه که صالحی انتخاب مناسبی در جهت انتقال حسی و زیبایی‌شناختی مفهوم مهاجرت داشته، چاپ عکس‌هایش به شکل کارت‌پستال در تعداد زیاد است. کارت‌پستال‌هایی که مخاطبان آزادانه می‌توانند آن را با خود از نمایشگاه بیرون ببرند.

   کارت‌پستال بین افرادی رد و بدل می‌شود که از هم فاصلهٔ فیزیکی دارند، در یک مکان زندگی نمی‌کنند ولی به یاد هم هستند. در کارت‌پستال، عکس توسط بستری ارائه شده که به‌جایی متصل نیست، می‌تواند در هر جایی و در دست هرکسی قرار گیرد و جاری است. فرد مهاجر نیز هر چقدر هم در کشور مقصد کامیاب و در تجربه‌هایش موفق باشد، به نظر می‌رسد چون تجربه‌هایش ریشه در موطن ندارد و در آن شکل نگرفته است، عمیق و ریشه‌دار نخواهد بود.

   در واقع فرد مهاجر از هر مبدأ و در هر مقصدی، همیشه جاری است و نمی‌تواند ریشه‌هایی که سالیان سال در موطنش جان گرفته و از آن برآمده را حتی در یک نیم قرن شکل دهد. صالحی توانسته با ارائهٔ عکس‌ها در بستر کارت‌پستال تجربهٔ مهاجرت را برای مخاطبان خود بازنمایی کند. عکس‌هایی که به هیچ جایی متصل نیستند؛ آزادانه می‌توانند به هر مکانی سفر کنند و در دست هر فردی که آنها را بپذیرد، قرار گیرند و حتی در بستری تازه تغییر معنا دهند و یا دوباره معنا شوند.

 

 


   در نهایت با دیدی کلی می‌توان گفت که نمایشگاه حاضر برآمده از تجربهٔ صالحی دربارهٔ مهاجرت و درک او از این مسئله است. مسئله‌ای که تنها ادعای تجربه آن را ندارد بلکه لحظه به لحظهٔ آن را زیسته است. بسیاری از ابژه‌هایی که نمایشگاه حاضر را تشکیل می‌دهند تنها جزئی از یک چیدمان کلی‌تر هستند و به تنهایی نمی‌توانند به این دلیل که مدرکِ گذشتهٔ صالحی در غربت محسوب می‌شود، آن‌ها را اثر هنری دانست.

   همچنین نمایشگاه حاضر را نمی‌توان یک نمایشگاه عکس نامید، بلکه این نمایشگاه بیشتر چیدمانی هنری است که عامل غالب تشکیل‌دهندۀ آن تنها رسانهٔ عکاسی نیست. اگرچه صالحی به درک نسبتاً مناسبی از ایدهٔ نمایشگاه خود دست یافته است، اما با این حال تنها در معدودی از اجراهایش توانسته این درک را در قامت اثری هنری و در ساحتی زیبایی‌شناختی به مخاطبان خود انتقال دهد.