تفاوت پدر و پسر
دویست و سی عکس دیده ام و ساکت ایستاده ام تا هر کدام گوشه ای از ذهنم را پیدا کنند و خود را به ثبت برسانند.
«هر زمانی عکاس خاص خودش را می خواهد.»
این اولین جمله ای است که ساعد نیک ذات می گوید هنگامی که با دوربین سر دست از در گنجینه میدان خان یزد بیرون می آید.
سکوت شکسته می شود و ذهنم پی این جمله می رود.
می پرسم منظورتان چیست؟
«منظورم همان تفاوتی است که در نگاه یک پدر و پسر نسبت به زندگی وجود دارد.
آن تفاوت در عکاسی هم خود را نشان می دهد و هر عکاس بر اساس نیاز زمانه خود، نوعی نگاه خاص پیدا می کند. ما نمی توانیم کسی را که در سال هفتاد و هشت شمسی و در قرن بیست و یکم زندگی می کند، به گذشته رجعت دهیم و از او توقع داشته باشیم مثل افراد دهه چهل زندگی را تعبیر و تفسیر کند. او بر اساس شرایط، محدودیت ها و نیاز های سنی اش همه چیز را به شکلی دیگر می بیند.
و من در حالی که عکس های نمایشگاه را می دیدم به این فکر افتادم که اگر این تغییر نگاه رخ ندهد واقعیت های امروز به آینده منتقل نخواهد شد. »
می پرسم آیا با این نگاه متفاوت ارتباط بر قرار کردید؟
« فکر می کنم اگر ما عادت دیداری مان را کمی تغییر بدهیم، می توانیم با عکس ها ارتباط بر قرار کنیم.
فقط باید یک مقدار با نسل جدید هماهنگ بشویم. همان طور که خود را با تکنولوژی جدید هماهنگ می کنیم.
البته این تلاش باید از هر دو طرف باشد و جوان ترها هم از خود بپرسند آنچه زمانی مدرن بوده، و اکنون به سنت بدل شده، را چگونه می توان با آنچه امروزه مدرن است تلفیق کرد و حاصل پخته تری به دست آورد.»
شب های یزد سرد است اما جمعیت درون گنجینه، جایی برای ایستادن و گپ زدن نگذاشته اند.
می پرسم نظرتان درباره محل نمایشگاه چیست؟
او این موضوع را به پاسخ قبلی مرتبط می کند و می گوید:
«در اینجا، نمایشگاهی مدرن با یک ساختمان سنتی تلفیق شده است. ساختمانی که البته از ابتدا برای نمایشگاه ساخته نشده بوده و بنا بر این محدودیت هایی دارد. با این وجود فکر می کنم بردن یک کار مدرن در یک مکان سنتی می تواند آن ارتباطی را که به دنبالش می گردیم، ایجاد کند.
اما نکته مهمی که باید بر آن تاکید شود این است که برای اولین بار نمایشگاهی ملی در یک شهرستان افتتاح شده.»
یاد گفته های رییس مر کز هنرهای تجسمی می افتم که در شب افتتاحیه ابراز امیدواری کرد نمایشگاه از دوره های بعد در همه شهر ستان ها برپا شود و نظر نیک ذات را در این باره می پرسم.
« نظر من این است که ما ایرانی ها همواره با کلمات ارتباط داشته ایم و با ادبیات غنی مان مطرح شده ایم. حتی طنزمان هم به صورت کاریکلماتور است و یا شخصیت مبارک را داریم که با پس و پیش کردن کلمات آدم را می خنداند.
اما ارتباطمان با تصویر کم و ضعیف است. در دوره معاصر و با ظهور عکاسی هم این خلاء پر نشده و حتی در روزنامه های مان کلام جایگاه بیشتری از تصویر دارد.
بردن این گونه نمایشگاه ها به شهر های مختلف کشور، باعث می شود که فرهنگ دیداری رشد کند و مردم با نگاه های جدید و دگر گونه دیدن آشنا بشوند و این بهترین و بزرگ ترین دستاورد این کار است.»
اما مهدی مقیم نژاد که حرف های ما را می شنود با نظر نیک ذات موافق نیست. به زودی می توانید گپ و گفت ما با او را بخوانید…