جمعه دوم مهر ۸۹ نمایشگاه عکس و رونمایی «کتاب عالی» در گالری ماه مهر برگزار میشود.
این مراسم قرار بود یازدهم تیر برگزار شود به علت کسالت احمد عالی به تعویق افتاد.
روز افتتاحیه فیلم «افق، عمودی…» مستند مهدی شیری درباره آثار احمد عالی به مدت ۲۶ دقیقه به صورت متوالی در نگارخانه پخش خواهد شد. این فیلم در بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، جایزه بهترین فیلم مستند را دریافت کرد.
نمایشگاه عکس تا نوزدهم تیر از ساعت ۱۶ تا ۲۰ پذیرای بازدید علاقهمندان است.
گالری روزهای ۹، ۱۲ و ۱۶ مهر تعطیل است.
گالری ماه مهر، خیابان آفریقا، خیابان نیلوفر، پلاک ۷
«کتاب عالی» در ۲۶۰ صفحه با طراحی و مدیریت هنری ابراهیم حقیقی و با نوشتههایی از شهریار توکلی، تورج حمیدیان و ابراهیم حقیقی توسط موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر منتشر شده است. از زمان نخستین گفتگو با احمد عالی تا زمان انتشار ۲ سال سپری شد. این اثر حاصل همراهیهای بینهایت دوستانه و دقتهای کمنظیر احمد عالی است.
از نگاه ناشر:
وقتی به مجموعه آثار احمد عالی نگاه میکنیم و توانایی و بینش پیشروتر از زمان او را میبینیم و تأثیر شگرفش را بر جریان عکس ایران در گروه وسیعی از عکاسان معاصر مشاهده میکنیم، حسرت میخوریم چرا تا این زمان از او کتابی منتشر نشده است. اگرچه این کتاب حق مطلب را دربارهی او ادا نخواهد کرد اما میتوان با مرور گزیدهی آثار او بخش مهمی از تاریخ عکس معاصر ایران را که احمد عالی در آن دارای نقش کلیدی است ارزیابی مجدد کرد.
وقتی کتاب گزیدهی آثار احمد عالی را در دست میگیریم.
کتاب احمد عالی مسیری دو ساله را طی کرد تا به امروز رسید؛ اگرچه میبایست سالها پیش منتشر میشد تا نقش مهم او در هنر عکس ایران به خوبی شناخته شود، اما انتشار آن در این زمان موجب افتخار و خوشحالی است.
نخستین دیدار با احمد عالی: جمعه، یک بعدازظهر گرم تابستان در سال ۱۳۸۷ با حضور مینا نوری، همسر او.
موضوع گفتگو: چه کسی مقدمههای کتاب او را بنویسد؛ عکسها چگونه انتخاب شود؛ و طراح کتاب چه کسی باشد؛ احمد عالی اشاره کرد که تا پایان آبان ماه فرصت ندارد اما بعد از آن آماده است.
خانهی او در خیابان سهروردی، خانهای ساده، منظم و متفاوت با خانهی هر هنرمندی است. گویی همه چیز در نظمی از پیش تعیین شده شکل گرفته است. همانگونه نظم و انتظامی که در دورهای از آثار او دیده میشود. دقتی فوق تصور.
۲ خرداد ۸۸: گفتگو با ابراهیم حقیقی برای انجام کارهای طراحی کتاب
۷ خرداد ۸۸: جلسهی مشترک ابراهیم حقیقی و احمد عالی و گفتگو دربارهی انتخاب تصاویر و انتخاب نویسندگان کتاب
شهریور و مهرماه ۸۸: انجام کارهای اسکن تصاویر
آبان و آذر ۸۸: انجام طراحی کتاب در آتلیهی ابراهیم حقیقی و انجام اجرای نهایی در بخش گرافیک نشر نظر با همکاری حسین فیلیزاده، پایان یافتن نگارش مقدمههای کتاب
دیماه ۸۸: انجام ویرایش وترجمه مقدمه کتاب
بهمنماه ۸۸: پایان طراحی کتاب و دریافت مجوز انتشار
اسفندماه ۸۸: انجام کارهای آمادهسازی نهایی کتاب
۲۰ فروردین ۸۹: آغاز چاپ کتاب با حضور احمد عالی
۲۰ اردیبهشت ۸۹: اتمام چاپ کتاب
خردادماه سال ۸۹: پایان صحافی کتاب
در مسیر آمادهسازی کتاب احمد عالی دوستان بسیاری با ما همراه بودند که هر یک نقشی در این همراهی داشتند؛ ناشر وظیفهی خود میداند از همهی ایشان صمیمانه سپاسگزاری کند به ویژه از:
مریم زندی، نصرالله کسرائیان، شهریار توکلی، تورج حمیدیان، ابراهیم حقیقی، محمود رسائی (لیتوگرافی فرآیند گویا)، حمید پورکلباسی (صحافی معین)، امید ابراهیمی، سهراب مهدوی و سعید کاوندی.
من احمد عالی (بیوکآقا)، فرزند سکینه (گَلینآقا) و مصطفی، متولد ۱۳۱۴ دارای شناسنامه شماره ۲۲ تبریز، شغل فعلیام بازنشسته عکاسی است. این شماره ۲۲ چند سالی است، هر روز حداقل یکبار از طرق مختلف «دیداری و شنیداری» چیزی را یادآوری میکند که هنوز برایم نامعلوم است.
در سال ۱۳۱۴ تونل کندوان گشایش یافته، احمد شاملو ده ساله بوده، منصور قندریز هم همین سال در تبریز به دنیا آمده، سال تولد «دیتر آپلت» عکاس آلمانی هم در ۱۹۳۵ میلادی برابر سال ۱۳۱۴ خودمان بوده و «حسین آقا» شیاسی . چهل سالی میشود که هر یک ماه یک بار، البته چند روز اینور آنور، روی صندلی سلمانیاش مینشینم، با بهم خوردن یکنواخت تیغههای قیچیاش و غژغژ ماشین موتراش برقیاش، بارها خوابام کرده، و هم اوست که زلفهای بلندم را از دماسبی به قیصری تبدیل کرد و دیگر متولدین سال ۱۳۱۴ که فعلاً مجال پرداختن به تک تک آنها نیست!
اعتراف میکنم در سه نوبت متوالی عاشق شدم. در چهارده سالگی عاشق نقاشی، در بیست و پنج سالگی عاشق عکاسی و نوبت سوّم عاشق مینا نوری در چهل و دو سالگی، که مکمل دو نوبت قبلی عاشقیام شد.
کودکیام در بیخبری و بازی سپری گشت. اصول تربیتی مادرم بر محور «این را بکن و آن را نکن»، دقت نظر و صبوری امروزم را در پی داشت که قدردانش هستم.
از پدر خاطرهای یادم نیست. گویا پنج ساله بودم که از دست دادمش، خواهرم هفت ساله و برادرم هم ده ساله بوده. چقدر زود، دیر شد. من هنوز نمونه کارهای مختلفام را جمعآوری نکردهام. میگویند به درد روز مبادا خواهد خورد! ظاهراً این ایام همان روز مبادا است که زنگ درِ تاریکخانهام زده شده.
به پیشنهاد آقای محمودرضا بهمنپور دست به کار این ماجرا شدم، به منظور چاپ یک کتاب از کارهای تصویریام.
فکر کردم میتوانم قسمتی از کارهای عکاسی و نقاشیام را برای چاپ در یک مجموعه (که اشکالی پیش نیاورد) فراهم کنم.
دیدگاه من در رابطه با تصویر و عکس و عکاسی، بارها عنوان شده. انتخابهای حاضر مصداق این تفکر «عکاسی برای من کپی محض از طبیعت و واقعیتهای عینی نیست، من میخواهم در طبیعت و واقعیتهای آن تصرف نمایم» است که صورت گرفته. تصاویر اسم خاصی ندارند فقط تاریخ برایشان قید شده.
تک عکسها را میشود مُهره، یا قطعهای از پازلی تصور کرد که از ترکیب چند مُهره یا چند قطعه تصویری ساخته میشود با معنی و مفهومی دیگر.
من سالها است چنین فکر و عمل میکنم و آنچه تولید میشود، ترکیب و ریتم جدیدی است سؤال برانگیز برای مخاطبام و این راضیام میکند.
از آقای محمودرضا بهمنپور برای انتشار این مجموعه و از آقای ابراهیم حقیقی به خاطر طراحی و صفحهآرایی آن سپاسگزارم.
قدردان همکاری آقایان تورج حمیدیان و شهریار توکلی هستم.
و برخورداری از حمایت مستمر مینا نوری، بهمن جلالی، یحیی دهقانپور، مهران مهاجر و رضا رفیعی همواره برایم مغتنم بوده است.
و از مهدی شیری به خاطر تهیه فیلم «افق، عمودی…» ممنون هستم.
از نگاه دیگران:
شهریار توکلی (گزیدهای از مقدمه کتاب)
او نوع عکاسیای را که به آن معتقد است، از طریق خلق مداوم آثاری متنوع، به دیگران منتقل کرد. او عکاسی را در شکل نابش، زیبا میدانست. با احمد عالی و نمایشگاههای انفرادی عکساش در دهههای۴۰ و۵۰ بود که «عکاسی» به عنوان هنری مستقل جدی گرفته شد. او که در بیست و چند سالگی با دوربین و عکاسی آشنا شده بود، به تأسی از تجربهگرایی ذاتی موجود در فضای فرهنگی دههی۴۰ (دههای که میرفت تا به تدریج از روزهای سیاستزدهی سالهای ۳۰ فاصله بگیرد)، ذهناش را درگیر جستجوهای فرمالیستی با ایدههای بومی کرد تا زبانی جدید و اینجایی را پیریزی کند؛ و همچون دیگر هنرمندان آن دهه، دغدغهی این را داشت که پلی باشد میان نشانهها و موضوعات بومی، با رویکردهای جدید عالم تصویر، که آوایش از دور (هرچند جسته و گریخته) به گوش میرسید. رویکرد تجربهگرای او به سوی موضوعات سنتی، آشنا و پرداخت شدهای چون معماری سنتی ایرانی، فروشندههای دورهگرد، آفتابنشینهای روستایی، سلمانیهای خیابانی و… نشان از این توجه دارد…
تورج حمیدیان (گزیدهای از مقدمه کتاب)
«من میخواهم در طبیعت و واقعیتهای آن تصرف نمایم». این جمله را احمد عالی در بروشور نمایشگاه دوم خود که دهمین برنامه تالار ایران در اردیبهشت ۱۳۴۴ بود، نوشت – و همواره با این نیت کار کرد. او از پیشگامان عکاسی جدید ایران است، که در دهه ۱۳۴۰ آغاز گردید. «نخستین قدم جدی من در راه عکاسی با اولین نمایشگاهم (۱۳۴۲) آغاز شد». در ۱۳۴۲ نه برگزاری نمایشگاه عکس مرسوم بود، و نه مخاطبانی در مقابل عکاس و عکس بودند که از تقابل آنها ثمری عاید عکاسی شود. با این حال عالی به راه خود ادامه میدهد و جایگاه عکاسی را به عنوان یکی از هنرهای تجسمی در نزد برگزارکنندگان نمایشگاهها تثبیت، و در سالهای ۱۳۴۴، ۱۳۴۶، ۱۳۴۷ و ۱۳۴۹ نیز نمایشگاههایی از آثار عکاسی خود برپا میکند. نمایشگاه بعدی او که مرور آثار او محسوب میشود در ۱۳۷۶ برگزار شد. و سپس در ۱۳۸۷ نمایشگاهی از آثار متأخر خود را در «نگارخانه آریا» برپا داشت. فعالیت پنجاه ساله در زمینه عکاسی را نمیتوان فقط با این نمایشگاهها سنجید…
«کتاب عالی» برای مدتی محدود در سایت عکاسی عرضه میشود. [خرید اینترنتی]
آقای توکلی و حمیدیان هیچ چیز تازه ای بر افکار و آثار عالی ننوشته اند. این نشان از سردرگمی نسلی از عکاسان از کل جریان عکاسی ست. هم چنین نشان دهنده ی ضعف نوشتاری و نقد عکس در جامعه عکاسی ست. این انتظار برای توکلی که هرگز سنخ مشترکی با آثار عالی نداشت، دور نیست. در به در دنبال کسی هستم که از عالی خوب نوشته باشد.