استیون شر. سلفپرتره. نیویورک، ۲۰ مارس ۱۹۷۶
او در سال ۱۹۴۷ در نیویورکسیتی به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد. در شش سالگی عکاسی کردن را یاد گرفت و در یازده سالگی با کتاب عکسهای آمریکایی (American Photographs) واکر اونز (Walker Evans) آشنا شد، کتابی که تأثیری ژرف روی او گذاشت. وقتی تنها چهارده سال سن داشت ادوارد استایکن (Edward Steichen) مدیر وقت موزه هنر مدرن نیویورک کار او را برای مجموعهی این موزه خریداری کرد. این اتفاق احتمالاً انگیزهی بالایی در او ایجاد کرد و محرک بزرگی در مسیر هنری او بود.
تأثیر اونز، فرانک و وارهل
شر برآمده از بستر ایدهها و نگاههایی است که عکاسان و هنرمندان آمریکایی پیش از او در اواسط سدهی بیستم شکل داده بودند. در عکاسی، او را میتوان ادامهدهندهی راه عکاسان شناختهشدهای مثل واکر اونز و رابرت فرانک (Robert Frank) به حساب آورد (برای مطالعهی دوران کاری رابرت فرانک به اینجا مراجعه کنید). افزون بر این، او در اواسط دههی ۱۹۶۰ دو سه سالی را در استودیو اندی وارهل (Andy Warhol) که «کارخانه» نام داشت، وقت گذراند. این فضا او را با تفکرات هنر مفهومی آشنا کرد. ماحصل این تأثیرات، شکلگیری ملغمهای از سنت عکاسی مدرنیستی و تفکر هنر مفهومی بود که جلوههایی از آن را در سرتاسر بدنهی کاری شر میتوان یافت.
نمایشگاههای کلیدی
دههی ۱۹۷۰ زمان شناختهشدن استیون شر بود. نمایشگاه انفرادی عکسهای سیاهوسفید شر در موزه هنر متروپلیتن در سال ۱۹۷۱، نخستین نمایشگاه از زمان آلفرد استیگلیتس (Alfred Stieglitz) بود که آثار یک عکاس آمریکایی زنده را در این موزه به نمایش میگذاشت. در سال بعد، نمایشگاه مهم دیگری از او با عنوان «ظواهر آمریکایی» (American Surfaces) از عکسهای رنگی او در گالری لایت نیویورک برگزار شد.
سبک عکاسی شر در این پروژه (عکاسی سردستی با دوربین کوچک ۳۵ میلیمتری) و نحوهی چاپ و ارائهی عکسها (چاپ عکسهای رنگی روی کاغذهای براق لابراتوار تجاری کداک و عرضهی آنها بهصورت موزاییکی و چسباندن عکسها مستقیماً روی دیوار با چسب) چیزی نبود که در آن زمان به مذاق منتقدان عکاسی و حتی برخی عکاسان نامدار خوش بیآید. در آن زمان کاربرد عکاسی رنگی معطوف به کارهای تبلیغاتی و عکاسی خودمانی بود، نه هنر. پُل استرند (Paul Strand) عکاس نامدار، در این باره بعداً به شر گفت که «عواطف عمیق را نمیتوان با رنگ انتقال داد.» (از «مصاحبه با استیون شر») اما به هر حال، امروز این نمایشگاه را میتوان یکی از مهمترین نمایشگاههای این هنرمند و لحظهای کلیدی در تاریخ عکاسی تلقی کرد.
شر که دامنهی کاریاش تا قبل از این پروژه عموماً به نیویورک محدود بود، همچون واکر اونز و رابرت فرانک، برای تهیهی مجموعهاش، طی سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۳ سفری مهم را در میان پهنهی آمریکا آغاز کرد. پرترههای سردستی با فلاش مستقیم از افراد معمولی، عکسهای بیواسطه از غذاهای روی میز، خیابان، تلویزیون و چیزهای پیشپاافتاده؛ شر در این مجموعه، همان طور که از عنوان آن بر میآید، با عکاسی کردن از چیزهای «سطحی»، تصویری متفاوت از منظرهی اجتماعی آمریکای آن دوران به دست داد. رویکرد شر در تصویر کردن منظرهی اجتماعی آمریکا که یکی از مشخصههای اصلی بدنهی کاری اوست، با این پروژه شکوفا شد و با پروژهی بعدی او با عنوان «مکانهای نامتعارف» به تکامل رسید.
مکانهای نامتعارف
«مکانهان نامتعارف» (Uncommon Places) احتمالاً شناختهشدهترین اثر استیون شر است، مجموعهای که غالباً این عکاس را با آن میشناسند. اگر چه موضوع اصلی شر در این پروژه کمابیش همانی هست که در پروژهی قبلی بود، با این حال در تکنیک عکاسی او انقلابی رخ داد. او اینبار نه با دوربین ۳۵ میلیمتری، فلاش مستقیم و کادرهای کج، که با یک دوربین بزرگ و بدبار و زیر نور طبیعی منظرهی اجتماعی آمریکا را به تصویر کشید.
در همان سالی که نمایشگاه عکسهای رنگی ویلیام اگلستون (William Eggleston) در موزه هنر مدرن نیویورک برپا شد (۱۹۷۶) (برای آشنایی بیشتر با ویلیام اگلستون، به اینجا رجوع کنید) عکسهای شر از این پروژه نیز در موزهی هنر مدرن به نمایش درآمدند (این همزمانی باعث شده که نام آنها بهعنوان کسانی که جایگاه عکاسی رنگی را در فضای هنری تثبیت کردهاند، غالباً در کنار یکدیگر قرار بگیرد). کتاب مکانهای نامتعارف که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، ماحصل نزدیک به یک دهه گشت و گذار شر در میان آمریکا بود. ۶۱ عکس این مجموعه، نامشابه با عنوانش، مکانهایی متعارف را نشان میدهند: خیابانها، چهارراهها، پارکینگها، بیلبوردها، هتلها، ویترین مغازهها، غذاهای روی میز. با این حال، نگاه شر به آنها امری «نامتعارف» بود.
او در یکی از عکسهای این مجموعه از تابلویی در کنار جاده عکاسی کرده. تابلو تصویری از یک چشمانداز طبیعی را نشان میدهد و همزمان، چشمانداز طبیعی پشت سر خود را سد کرده. شر دربارهی عکسی دیگر که آن را در سال ۱۹۷۵ در تقاطعی در لسآنجلس تهیه کرده، میگوید:
«جذب این صحنه شدم چون بهواسطهی پمپ بنزین، ازدحام نشانهها و فضا به نظرم جوهرهی حس و حال لسآنجلس را در خود داشت. در آن زمان بنا به دلایل شخصی مدام به ساختار بصری فکر میکردم. چون از دو سال قبل از آن، شروع به عکاسی با دوربین قطع بزرگ کرده بودم، سؤالاتی به ذهنم خطور میکرد. سؤالاتی راجع به این که چطور میشد جهانی که از آن عکاسی میکردم را به تصویر برگرداند. اینها اساساً سؤالاتی دربارهی ساختار بودند. […] وقتی تصویر تقاطع بورلی و لابرا را گرفتم، این تصویر برای من در حکم نقطه اوجِ این فرآیندِ شگفتانگیز و فزایندهیِ پیچیدگی تصویری بود. اما در عین حال، متوجه شدم که من داشتم یک نظم را به صحنه پیشروی خودم تحمیل میکردم.»
شر که این مسأله برایش دغدغه شده بود (چرا که «من داشتم روشی قرن هفدهمی را به مسألهای قرن بیستمی تحمیل میکردم.»)، به این مکان برگشت و یک بار دیگر از آن عکاسی کرد، اینبار اما با نگاهی متفاوت. او در این باره گفته:
«وقتی برای دومین بار در این تقاطع قرار گرفتم، از خودم پرسیدم که آیا میتوانم اطلاعات موجود در صحنه را بدون اتکا به یک اصلِ ساختاریِ پیشانگاشته سامان دهم، یعنی بر خلاف کاری که روز گذشته انجام داده بودم. از خودم پرسیدم که آیا میتوانم تصویر را بهشکلی ساختار دهم که بتواند تجربهی من از آن صحنه را منتقل کند. گاهی اوقات فکر میکنم که فرم دربردارندهی یک ارتباط فلسفی است یعنی همانطور که فرم آشکارتر و شفافتر میشود، شروع میکند به بیان درک هنرمند از ساختار تجربه.» (نقل قولها از مقاله ««فرم و فشار»؛ مقالهای از استفن شور در رابطهی فرم و محتوا در عکاسی»، ترجمه هادی آذری)
عکاسی در حکم حل مسأله
شر از جمله عکاسان حاضر در نمایشگاه تأثیرگذار «مکاننگاریهای نوین: عکسهایی از چشمانداز تغییریافته به دست انسان» (۱۹۷۵) به کیوریتری ویلیام جنکینز بود، تنها عکاس آن نمایشگاه که عکس رنگی به نمایش میگذاشت. اگر چه بخش عمدهای از عکاسی شر واجد ویژگیهای عکاسی سرد (دِدپَن) است و او را معمولاً پیشگام عکاسی رنگی در نظر میگیرند، با این حال باید گفت که قرار دادن عکاسی شر در یک دستهی سبکی کار دشواری است و علت آن را بایستی در بدنهی کاری و روشهای ناهمگون او جستوجو کرد.
شُر در دههی ۱۹۶۰ عکسهای سردستی سیاهوسفید و در اوایل دههی ۱۹۷۰ عکسهای سردستی و خودمانی رنگی میگرفت. دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ را با ویوکمرا در میان آمریکا گشت و سدهی بیست و یکم را با عکاسی سیاه و سفید خیابانی در خیابانهای نیویورکسیتی آغاز کرد. او از سال ۲۰۱۴ مشغول به عکاسی با موبایل و بهاشتراکگذاری عکسها در شبکهی اینستاگرام شده و این کار را همچنان ادامه میدهد.
در میان این گوناگونی تکنیکی و سبکی اما میتوان یک خط ربط یافت. او گفته: «هر وقت از خودم روبرداری میکنم—یعنی پس از تهیهی عکسهایی که مسائلشان را حل کردهام—مسائل جدیدی برای حل کردن پیش روی خودم میگذارم.» این را شاید بتوان اصلیترین خصیصهی عکاسی شر طی بیش از پنجاه سال فعالیت عکاسیاش تلقی کرد: هر عکس برای شر مسألهای جدید برای حل کردن است و هر مسألهای به شیوهی خاص خود حل میشود.
مصاحبهی اخیر با استیون شر در رابطه با انتشار کتاب جدیدش را در اینجا بخوانید: «مصاحبه با استیون شر؛ عکاس مشهور آمریکایی درباره جدیدترین کتابش میگوید»
در مقاله «عکاسان معروف جهان دربارهی اینستاگرام چه میگویند؟ ـ بخش اول»، میتوانید نظرات شر دربارهی عکاسی در اینستاگرام را بخوانید.