آرنو رافائل مینکینن. شاه برکهی فاسترز، مَساچوسِتْس، آمریکا، ۲۰۱۳
گالری ادوین هاوْک بهپاس نیم قرن فعالیت هنری هنرمند آمریکایی-فنلاندی آرنو رافائل مینْکینِن اخیراً نمایشگاهی با عنوان Arno Rafael Minkkinen: Fifty Years برپا کرده است. بهمناسبت این نمایشگاه تصمیم گرفتیم نگاهی داشته باشیم به دوران کاری و آثار این هنرمند در حوزهی عکاسی.
آرنو رافائل مینْکینِن (Arno Rafael Minkkinen) در سال ۱۹۴۵ در هلسینکی فنلاند به دنیا آمد و در شش سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. او پس از تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی از واگنر کالج نیویورک از اوایل دههی ۱۹۷۰ به عکاسی از خود مشغول شد. مینْکینِن سپس در مقطع کارشناسی ارشد هنر در رشتهی عکاسی در دانشکدهی طراحی رُد آیلند (۱۹۷۴) زیر نظر دو تن از شناختهشدهترین معلمان عکاسی یعنی هری کلاهان و ارن سیسکایند تعلیم دید. او طی چند دههی پیشرو علاوه بر فعالیتهای هنریاش در حوزهی سلفپرتره، در نقاط مختلف جهان در دانشگاهها و کارگاههای متعدد تدریس کرده و نیز بهعنوان نویسنده، فیلمنامهنویس، فیلمساز و کیوریتر فعالیت داشته است.
مینکینن تا کنون برندهی جوایز متعددی بوده است، از جمله نشان شیر حکومت فنلاند و کمکهزینهی گوگنهایم (۲۰۱۵). آثار او در بیش از صد نمایشگاه انفرادی به نمایش درآمده و در مجموعهی دائمی موزهها، گالریها و دانشگاههای پرشماری در نقاط مختلف جهان، از جمله موزهی هنرهای مدرن نیویورک، موزهی هنرهای زیبا هیوستن، گالری ملی کانادا، موزهی هنر مدرن پاریس و موزهی عکاسی فنلاند نگهداری میشوند.
هنر بدن
بخش اصلی کارهای آرنو رافائل مینکینن در حوزهی عکاسی، عکسهای سیاهوسفیدی است که او در نقاط مختلف جهان، از جمله فنلاند، آمریکا، فرانسه، روسیه، چین و پرتغال، تهیه کرده است. خودنگارههای اولیهی او در اوایل دههی ۱۹۷۰ را میتوان آثاری پیشگام در هنر بدن نیز تلقی کرد. آن طور که خود او نوشته: «اولین سلفپرترهام را در سال ۱۹۷۰ در استودیومان در منهتن تهیه کردم.»
هنر بدن (body art) از زیرمجموعههای هنر اجرا (performance art) است که از نیمههای سدهی بیستم از سوی هنرمندانی مثل ایوْ کلِن (Yves Klein) (1928 – ۱۹۶۲) کَرُلی اشْنیمن (Carolee Schneemann) (1939 – ۲۰۱۹)، ویتو آکُنْچی (Vito Acconci) (1940 – ۲۰۱۷)، بروس نُمن (Bruce Nauman) (متولد ۱۹۴۱) و مارینا آبرامُویچ (Marina Abramovic) (متولد ۱۹۴۶) اشاعه یافت. در این شکل هنری، بدن هنرمند در حکم ابزاری برای بیان هنری به کار گرفته شده و معمولاً از طریق عکاسی «حفظ میشود» تا مخاطبان بیشتری بتوانند آن را ببینند.
مینکینن در آثار خود، بدنش را اساساً برای دوربین حالت داده و کاری کرده است که به بدن و فرمهای خاص آن در رابطه با محیط پیرامون بهعنوان سوژهی اصلی توجه شود. او با قرار دادن بدن برهنهی خود در محیطهای گوناگون، معنا و رابطهی میان بدن و محیط پیرامونش را کاویده است. بدن او گاه در حالتهای نامتعارف و دشواری قرار میگیرند؛ او در بعضی از عکسهایش بر جاذبه غلبه کرده و در بعضی دیگر درون آب یا برف فرو رفته است.
قرار گرفتن بدن مینکینن در محیطهای طبیعی، روابط تازهای را میان فرم طبیعی بدن و طبیعت برقرار کرده است. مینکینن در این تصاویر اجازه داده که فرمهای طبیعی ساختار تصویر و فرم بدنش را تعیین کنند. تصاویر حاصل، بیزماناند و نشان از هماهنگی و گاه ادغام و یکیشدن تن با طبیعت دارند.
بدن مینکینن در مناظر شهری و فضاهای داخلی برخلاف محیطهای طبیعی به عنصری ناخوانده و متعارض بدل شده است. تفاوت فرم دستهای او میان درههای اریزنای آمریکا و عکسی که در هتل شلتن از محیط شهری گرفته، گویای این تمایز است. دستهای او با دیوارهی صخرهها هماهنگاند اما با محیط شهری ناسازگار و گویی میخواهند آسمانخراشهای عظیم را کنار بزنند. این نشان از دلبستگی مینکینن به محیطهای طبیعی دارد کما این که غالب عکسهای او نیز در چنین محیطهایی تهیه شدهاند.
مثل دوربین دیدن
حضور غیرمترقبهی بدن مینکینن در عکسهایش و قرار گرفتن بخشهایی از بدن او مثل دست یا پا و فرمهای نامتعارفشان، جلوهای فراواقعی و سورئال در آثار او ایجاد کردهاند. پرسپکتیوهای نامتعارف برخی عکسهای او یادآور عکسهای بیل برانت در دههی ۱۹۵۰ است. این جلوه در آثار مینکینن از پردازشهای پسازعکاسی (دیجیتال یا تاریکخانهای) یا ترفندهای حین عکاسی (نوردهی دوگانه) به دست نیامده است.
او در این باره نوشته است: «خوشبختانه چندین دهه پیش از اختراع فتوشاپ کارم را شروع کردهام.» مینکینن صرفاً با تنظیم دوربین روی تایمر یا با استفاده از کابل رهاکنندهی شاتر و قرار دادن بدنش در پزها، موقعیتها و زوایای نامتعارف و گاه دشوار و خطرناک، به این جلوههای نو دست پیدا کرده است. با نگاه به وبسایت او و مطالعهی متن دوازه مادهایاش میتوان بهروشنی با شیوهی کاری او که بر اصالت گرفتنِ عکس تأکید دارد، آشنا شد.
مینکینن دربارهی شیوهی کاریاش نوشته است: «آنچه دوربین در لحظهی نوردهی میبیند همان چیزی است که سعی دارم در ذهن خود تجسم کنم.» رویکرد مینکینن به عکاسی شبیه آن چیزی است که در مقالهی هنرمند مدرنیست ادوارد وستن با عنوان «عکاسیوار دیدن» آمده است: رویکرد «پیشتجسم» (تجسم عکس نهایی پیش از نوردهی)، که نشان از گرایشهای مدرنیستی مینکینن دارد.
مینکینن دربارهی شیوهی کارش این گونه توضیح داده است: «دستیاری ندارم که از من عکاسی کند؛ وگرنه او عکاس میشود. در عوض، نه ثانیه فرصت دارم که درون صحنه قرار بگیرم، یا اگر از کابل رهاکنندهی شاتر استفاده میکنم میتوانم آن را در جایی خارج از کادر در دست بگیرم و دگمه را فشار دهم با علم به این که نه ثانیهی بعد دوربین عکس را میگیرد.»
«اگر میخواهید در عکستان زیر برف باشید، پس زیر برف بروید. بهقول ژرژ براک «با گذر از محدودیتهاست که فرمهای جدید پدیدار میشوند.» ترجمهی من از این جمله این است: از کارهایی که انجام نمیدهید مطلع باشید.»
سلفپرتره بهقدر یک عمر
با آن که سلفپرتره (خودنگاره) ژانر محبوب و پرتکراری در عکاسی بهحساب میآید اما در تاریخ عکاسی تعداد بسیار معدودی از هنرمندان را میتوان یافت که یک عمر کاریشان را به این حوزه اختصاص داده باشند.
کلُد کائن (Claude Cahun) از نخستین هنرمندانی است که بهطور جدی و پیوسته این شکل از عکاسی را در کار هنری خود به کار گرفت. پس از او و از نیمهی دوم سدهی بیستم به این سو و با پیدایش پستمدرنیسم، دورانی که هنرمندان بهجای عکاسی از دیگری دوربین را به سمت خود نشانه رفتند، هنرمندان دیگری چون سیندی شرمن (Cindy Sherman)، لوکاس ساماراس (Lucas Samaras) و جان کُپلنز (John Coplans) بخش اصلی فعالیت هنری خودشان را به تهیهی سلفپرتره اختصاص دادند. کائن و پس از او شرمن، از طریق بدن خود مسألهی جنسیت را کاویدند، ساماراس با عکسهای پلارید فرمهای دگرریخته از تن مدرن و خودزیستنامهای روانشناختی شکل داد و کپلنز فرم تندیسوار تن میانسالی را به حوزهی هنرهای زیبا آورد.
عکسهای مینکینن اما در بستری مدرنیستی شکل گرفتهاند، مؤلفمحور و فرممحور هستند، غالباً بیزمان، و دربارهی رابطهی کهنالگوی بدن با محیط پیرامونش، رابطهای که گاه هماهنگ، گاه غیرمترقبه و گاه متعارض است.
بدن در آثار این هنرمندان رسانهای بدیل و وسیلهای است برای ترجمه و تفسیر جهان و بیان خویشتن. با آن که در تعداد معدودی از عکسهای بدن مینکینن میتوان چهرهی او را دید، کار او را نیز میتوان سلفپرتره نامید چرا که آثارش نشانگر خود او و نگاه او به جهان هستند. او طی پنجاه سال فعالیت هنری، بدن خود را واسطهای برای بیان هنری خویش ساخته است. جنبهی شاخص آثار مینکینن پیگیری و مداومت او طی این سالهاست: «همان آدم، همان بدن.»
وبسایت آرنو رافائل مینکینن: www.arnorafaelminkkinen.com
مطلب خلاصه و مفیدی بود👌🏻