محسن بایرامنژاد در مقدمهای بر این عکسها نوشتهاست:
عکسهای علیرضا، فریادِ بیصدایند؛ خسته، رمق ندارند. اینها، به سانِ هر تصویرِ متعهدِ دیگری، گله نمیکنند، برخوردِ لوس و شعاری ندارند و تنها مملو از نشانه هایی هستند که قرار است با بیننده فرهنگِ خود، در این زمینه خاص، ارتباط برقرار کنند؛ بیانیهای را قرائتِ بصری می کنند که در وادیِ خود، همه امضایش کردهایم.
رسانه عکاسی، این ابزارِ هنری، اینجا نه در بابِ «هنر برای هنر» و نه با پیروی از «هنر برای کاربردِ به خصوص» مورد استفاده قرار گرفته شده است. وقتی صحبت از درد است، یک دردِ مشترک، و حالا که احساس در میان است و همدلی، یکزبانی و اتحاد، هیچ مهم نیست و تنها مضمون، آنچه من و دیگر بینندههای مضطرب و متعهد از آن در مییابیم، اول و آخرِ کار است. عکاس واکنش نشان داده است؛ واکنشِ او، کنشِ مدنظرِ ماست؛ میشناسیمش، و طبیعیست که درکش کنیم.
یکی از خصوصیات این عکسهای علیرضا میرزایی، پیوند خورده با خصوصه ماهویِ رسانه عکاسی، خلاصه گویی و بازی با روانِ بیننده است. همان قضیه معروفِ «نمایشِ جزء از کُل». عکسها، چند صحنه انتخابی را نشان می دهند و روانِ بیننده، کار سخت و نفس بُرِ نهایی را انجام میدهد؛ پازلی که بیشمار تکهاش به دست بیننده داده نشده، تکمیل می شود. این فرآیندِ احساسی، بیننده تحریک شده را از پا درمی آورد… که صدالبته، خود خواسته و لذتبخش است. گفتنی که نیست، جایِ زخماش که سوزاند، متوجه می شوی.
همیشه به فکر فرو رفتهام که چطور عکس هزاران کلمه می گوید؟ یا با برخی صحبت می کند؟ به من چیزی نمی گوید لامصب؛ همیشه کار سخت را خودم انجام دادهام! عکسها، به خصوص اینها که در زمینه و زمانِ خود دیده میشوند، لال اما پر از نشانهاند. خاطراتِ من، ذهنیات و هر آنچه که کسبش کردهام، با دیدنِ تصاویر، تحریک شدند. عکس که نه، من با خود می گویم: «نمکدان را شکستیم؟ شکستند؟ می شکنیم؟ بشکنیم؟! مرگ… باز که احساساتی شدی!… آخ! آخه داره می سوزه…»
علیرضا میرزایی که متولد ۱۳۵۵ ارومیه است و این دومین نمایشگاه انفرادی اوست، در مورد این نمایشگاه میگوید: این عکسها به دور از گفتمانی ژورنالیستی و حواشی مربوطه مکالمه نجواگرانه من است با روح آرام و نفسهای واپسین این همسایهٔ قدیمی:
دریاچه ارومیه
دریاچه ای که با میلی وافر، مقاومت خود را را در مقابل کشش هولناک رانه مرگ شکسته است. و بیش از هرچیز در میل به سوی این ژوییسانس ابدی، با فرار از واقعیت ناسوتی فقدان را برای اطرافیانش به جا گذاشته است.
۱۵ فریم که در طول سالهای ۸۸ تا ۹۰ عکاسی شدهاست.
تاریخ نمایشگاه ۱۸ الی ۳۰ شهریور
گشایش جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۴ الی ۸ بعد از ظهر
ساعات بازدید از ساعت۱۰ الی ۲ بعدازظهر – ۴ الی ۸ بعد از ظهر
جلسه نقد و بررسی و گفتگو با عکاس ۲۵ شهریور ساعت ۵ بعدازظهر
روزهای تعطیل گالری بسته است.
گالری سرو: تبریز، خیابان آزادی، نبش خیابان گلگشت، پلاک ۲