«اختصاصی سایت عکاسی» – آنچه میخوانید مروری است بر مجموعه «صفحات خالی یک آلبوم عکس ایرانی» از نیوشا توکلیان که در کنار خلاصهای از آثار بیست سال فعالیت توکلیان که توسط ولی محلوجی کیوریتوری شده، از یکم تا ۲۹ اردیبهشت ۹۶ در گالری آب انبار به نمایش گذاشته شده است.
ماهود
«ساعت یازده صبح است. ماهود تلاش میکند تا از دیوار استخر خالیای که هر روز در آن تمرین آواز میکند، بالا برود. اهواز شهر بسیار غبارآلودی است. من برای تحصیل در رشتهی هنرهای نمایشی از آنجا به تهران آمدم. اهواز نفتخیز است اما هنرخیز نه. آرزو دارم، روزی بتوانم روی صحنه، اجرای زنده داشته باشم اما گرفتن مجوز از وزارت ارشاد، ماهها و گاهی سالها طول میکشد. شهر من نفت بالا میآورد و تهران پیشرفت میکند. حدود دو سال است که منتظر مجوز انتشار آلبوم موسیقیام هستم. من زمان زیادی است که قواعد بازی را پذیرفتهام.» (عکسنوشت آلبوم عکس ماهود)
آلبوم ماهود با این کلمات شروع میشود؛ جملاتی کوتاه و ارزشگذاریهایی کلی. اینها تمام کدهاییست برای ورود به دنیای شخصی کسی که تاکنون او را نمیشناختیم.
عنوان «صفحات خالی یک آلبوم عکس ایرانی» میتواند بیانگر خط مشی فکری نیوشا توکلیان در سیر مفهومی تازهترین اثرش باشد و همچنین اولین قدمی که در راستای درک پیغام نهاییاش برمیداریم.
آلبوم خانوادگی در ناخودآگاه جمعی ما نشانهای از صمیمت افراد و خانوادههاییست که مایلاند لحظاتی از این روابط پر مهر را ماندگار کنند. آلبومها عموماً نمادین و صحنهپردازی شده هستند. مردم مایلاند در تصویرشان چیزی بیشتر از ماهیت فیزیکی آنها دیده شود و تلاش میکنند با ژستهای گلدرشت و استفاده از آکسسوارهای مختلف تأکید دوچندانی بر موقعیت حسی که در آن هستند، داشته باشند. آلبوم خانوادگی، تصویر تقریباً کامل از چیزیست که زندگی در بستر فرهنگی ایدهآل و خاصش از ما طلب میکند. ثبت حضورمان در جشنها، مراسم و مناسک خاص و هر فعلی که نشان میدهد ما دقیقاً روی خط تعادل انسان کاملبودن ایستادهایم. کمتر دیدهایم کسی از لحظات ناخوشایند زندگیاش مانند مراسم ترحیم یا زمانهایی که از وظیفهی فرهنگیاش تخطی کرده است، عکس بگیرد و آنرا به عنوان عکس یادگاری در آلبوم بگذارد.
به طور خلاصه، آلبومها، طی دو فرایندِ ثبت عکس و گزینش آنها، برای آلبوم شدن تهیه میشوند و تلاش میشود تا این مجموعه، کلکسیون خوشقوارهای از هر چیزی باشد که انتخاب کردهایم تا در خاطرمان بماند. اما هرچه تلاش ما در این خودسانسوری ناعالمانه و ناخودآگاه باشد اما باز هم آلبومها به شکل اغراقآمیزی واقعیات زندگی را حذف و یا کمرنگ میکنند و این حقیقتی کتمانناپذیر است. عکسهای یادگاری روزهای خوش، بیشتر بر فقدان لحظاتی در جریان زندگی اصلی اشاره دارند و دقیقاً به همین دلیل نمایندهی چیزی هستند که بسیار تلاش شده است تا آن را مغلوب کنند؛ یعنی روزمرگی، ناامیدی، فقدان و هرچیزی که بخواهد بخش نامطلوب زندگی را نمایش دهد.
نیوشا توکلیان با همین رویکرد، زندگی روزمره و لحظاتی را که در ساختار دنیای آلبومی، فاقد ارزش موضوعی برای عکس شدن هستند را به تصویر میکشد. میتوان گفت از دید عکاس، صفحات خالی آلبوم عکس ایرانی باید با تصاویری از لحظهها و حسهایی از زندگی انسان پر شوند که تاکنون دیده نشدهاند و واقعیت زندگی او محسوب میشوند.
مجموعه ترکیبی از چندین آلبوم شخصیِ آکاردئونیست که کنار هم چیده شدهاند. در ابتدای هریک از این آلبومها روایتی از هر فرد در اختیار ما قرار میگیرد. همراه با این روایات ما نیز تصویری آلبومی از کودکی آنها را میبینیم.
تصاویر بعدی فضاها، آدمها و اشیاء را توصیف میکنند. چیزهایی که صاحب این آلبوم به عنوان روایتگر آن دیده و تجربه کرده است. تمام صحنههای بالقوهای که قادرند او را به چیزی بدل کند، که هست. تمام چیزی که از آن با نام تجربهی زیسته یاد میکند. انسانهایی که با وی در ارتباط هستند و تأثیر مستقیم بر آرزوها و ایدهآلهایش دارند، مکانهایی که در آن رفتوآمد میکند و هرکدام نشانهایست تا آرزو یا رؤیایی را در بستر فکری او و حتی خود ما یادآوری کند. در فریم آخر هر آلبوم، تصویر کسی را میبینیم که صاحب این دنیاست. این پرترهها با ایستاییای که پیش از این در چهرهنگاریهای توکلیان دیدهایم، به صورت ویدیوئی چندثانیهای نیز ثبت شدهاند. سوژهها در مرکز کادر ایستاده در فضایی خارجی و عموماً خیره به دوربین هستند. این تصاویر چه در شکل ارائه و چه در بافت بصریشان با استفاده از دو نوع تضاد بر مخاطب تاثیر میگذارند:
تضاد اول:
گذر زمان که بوسیلهی باد و نمنم بارانیکه لباس سوژهها و چیزهای اضافهی درون قاب را به حرکت درمیآورد، حرکت را در تقابل با عدمتحرک سوژهها به نمایش میگذارد. با این که توکلیان در این ویدئوها عملاً انسان را به مثابهی ابژهای در قاب خود نشان میدهد، زنده بودن طبیعت و شنیدن صدای آن که در فضای نمایشگاه پخش میشود، فقدان انگیزه و یأس را در تضاد با همین حرکت و سکون ثبت میکند.
تضاد دوم:
تضاد تأثیرگذار مناظر طبیعیِ تخریبشدهای که توکلیان با انتخاب آنها در این تصاویر، یک مقایسهی بینامتنی میان سرگذشت آدمهای عکسهایش و سرنوشت بخشی از طبیعت که دستخورده و دورافتاده است، انجام میدهد؛ بخشی از طبیعت که نه اثری از شهر در آن دیده میشود و نه اثری از طبیعت و عملاً به زبالهدانیِ بزرگی تبدیل شده است. انسان توکلیان میان توهمی که از خوشبختی در سر میپروردانده و حقیقت زندگی خویش سرگشته است و درست در مرزی از آگاهی قرار دارد که نه به درد این جهان میخورد و نه او را به سمت زندگی بهتری در جهانی آرمانی سوق میدهد.
توکلیان در هر آلبوم نه شخص، بلکه دغدغهها و افکار وی را محوریت کارش قرار میدهد. عکسها با قرار گرفتن در زمینهی این افکار، داستانی مشابه پیدا میکنند و درکنار یکدیگر همجواریِ معناداری مییابند. انسانهایی که قسمتی از زندگی آنها به تصویر کشیده شده، داستانهایی مشابه زندگی هر کدام از ما دارند. امیدها، انگیزهها، ترسها و دلهرههاشان بسیار به ما نزدیک است و این آشناپنداری، پیامد تصاویر آیکونیک عکاس از مناظریست که هر کدام نشانهای از شخصیتهایش را در بردارد و آنها را برای مخاطب همسانسازی میکند؛ زندگیهایی در میانهی فرهنگ صنعتی، مسائل مرتبط با وضعیت جغرافیایی ایران در خاورمیانه، تقابل بین فرهنگ ایدهآل و فرهنگ واقعی و ناامیدی اقتصادی که سبب از بین رفتن و فروپاشی فرهنگی نسلی از ایرانیان طبقهی متوسط فکریِ کلانشهری همچون تهران شده است. این وضعیت به شکلی اپیدمیک جوانان چند نسل را به سرنوشتی مشابه مبتلا کرده است.
میتوان به این نتیجه رسید که توکلیان با حذف حداکثر حضور شخصیت اصلی از عکسهایش که باز هم خارج از قواعد کلاسیک آلبوم است، طوری صحنهها را عکاسی کرده تا ذهنیت هر فرد را در قالب نماهای دیدگاه (Point of view)، قدرتمندتر نشان دهد. به این شکل هرکس میتواند آلبومها را روایتگر زندگی خود بداند.
این اوج اتفاقیست که برای توکلیان میافتد. هنرمندی که همیشه در تلاش بوده تا با هر قیدی که احتمالاً موجب اختلال درخوانش اثرش میشود مبارزه کند. او با استفاده از هر مدیایی که بر تازگی و معاصر بودن سخناش تأکید کند و با استفاده از تمامی ابزاری که دراختیار دارد، سعی کرده تا از کلیشهها بگریزد. زیرا خلاقیت برای عکاسانی چون توکلیان نه عاملی برای تأثیرگذاری بیشتر، بلکه سلاحی است تا از طریق آن از خیل میلیونها عکسی که روزانه تهیه میشوند، رها شده، تأثیرگذار باقی بمانند.
چنانچه سوزان سانتاگ اخطار میدهد این میلیونها عکس، آستانهی تحمل امور شر را در بشر به شکل شگفتآوری افزایش میدهند؛ تصاویری که با تکثرشان سبب عادیسازی امور دهشتناک شدهاند و ما را برآن داشتهاند تا باور کنیم در مقابل چنین چیزی که میلیونها نفر به راحتی آن را پذیرفتهاند، ناگزیر به سازگاری هستیم.