مبارزان تیرگى ها
چنگیز محمود زاده
رضا دقتى، هنرمند عکاس ایرانى، سال ها است که به هر گوشه دنیا سرک مى کشد و از پشت دوربین خود به صحنه هایى نگاه مى کند که شاید هر فردى دل دیدن چنین صحنه هایى را نداشته باشد. او سال ها با احمدشاه مسعود در کوه هاى افغانستان همراه بود و خاک سارایوو، لبنان و فلسطین را زیر پا گذاشته و دوربین عکاسى، تنها سلاحى بود که بر دوش داشت.
اما آنچه تصاویر آخرین نمایشگاه عکس او را تشکیل مى داد ارتباط مستقیمى با صحنه هاى جنگ و درگیرى نداشت. چهره هاى زنانى که ردى از جنگ یا محدودیت در آنها دیده مى شود ۲۵ تابلوى نمایشگاه این عکاس در گالرى آلکاتل پاریس را تشکیل مى داد.
چهره این زنان در سال هاى فعالیت او آنچنان در ذهنش حک شده بود که نتوانست به راحتى از کنار آنها بگذرد: «با کشیده شدن جنگ از خطوط مقدم جبهه به شهرها، زنان و کودکان هم وارد جنگ مى شوند. با این تفاوت که سربازان درگیر جنگ، سنگرى براى پناه گرفتن دارند اما زنان و کودکان با حمله به شهرها کاملاً بى پناه مى مانند. زنان در سخت ترین شرایط زندگى و با وجود تمام مشکلات جنگ و خشونت، مقاومت مى کنند و همین مقاومت، زیبایى خاصى را در چهره آنها پدید مى آورد.»
آنچه در عکس هاى این نمایشگاه و بر روى پایگاه اینترنتى گالرى آلکاتل دیده مى شود به بهترین شکل، نشان دهنده همین دیدگاه دقتى است. او با آثار خود به کالبدشکافى جامعه درگیر جنگ یا مسائل محدودکننده دیگر از طریق چهره ها و تمرکز بر وضعیت زندگى زنان در چنین وضعیت هایى پرداخته است.
کریستیان پونسوله، رئیس مجلس سناى فرانسه، دوم نوامبر سال گذشته میلادى در مراسم اعطاى مدال ملى لیاقت فرانسه به این عکاس، خطاب به او گفت: «چهره زنان و مردانى که شما از چهار گوشه جهان گرد آورده اید، نشانگر یگانگى انسان است. نگاه و توجه خاصى که به کودکان بى دفاع در جهان دارید موجب شده است که همواره تلاش کنید از دریچه دوربین، معصومیت نگاه آنان را به تصویر درآورید.»
یکى از عکس هاى درخشان این نمایشگاه به پرتره اى از یک دختر تاجیک مربوط مى شود که در استان هاى تاجیک نشین چین و در ترکستان شرقى عکاسى شده است. دقتى در شرح این عکس نوشته: «از سال ۱۹۹۰ با وارد شدن چین به دنیاى اقتصاد آزاد، آموزش و پرورش در این کشور دیگر رایگان نیست. این دختر جوان تاجیک باید در مدرسه زبان یوگو را بیاموزد. هر چند مردم منطقه مى توانند به هر زبانى صحبت کنند اما زبان رسمى و نوشتارى، همان زبان چینى است.»
در عکس، چهره دختر جوانى را مى بینیم که نیمى از آن در تاریکى فرو رفته و نیمه دیگر آن در روشنایى دیده مى شود و عکاس با تیزهوشى خاصى، خط سایه و نور را مشخص کرده است. در نیمه تاریک چهره، برق نورى در چشم، تنها نقطه تاکیدى است که به تقابل نور و روشنایى دامن مى زند.
رضا دقتى در بیشتر عکس هاى این مجموعه خود از نور و تاریکى یا تضاد رنگ ها استفاده کرده و در برخى موارد به ترکیب بندى هاى نقاشانه دست یافته که در آنها نیز نوعى تضاد دیده مى شود.
«خانواده مرد ماهیگیر» یکى دیگر از این نمونه عکس ها است که در حاشیه رودخانه ولگا عکاسى شده است. دو پنجره در یک دیوار به سمت خیابان باز شده اند و در هر یک از آنها، زنى حضور دارد؛ یکى رو به دوربین و دیگرى پشت به آن که هر دو به لبه پنجره یله داده اند. در پیش زمینه کادر، دو ماهى بر روى زمین قرار گرفته اند که بین آنها نیز تضاد چشمگیرى دیده مى شود؛ یکى از ماهى ها خیلى بزرگ و دیگرى، بسیار کوچک است.
دقتى، شرح این تصویر را چنین نوشته: «براى مجله نشنال جئوگرافى بر روى پروژه اى درباره دریاى خزر کار مى کردم. حدود شش ماه به مسافرت به پنج کشور همسایه اطراف این دریاچه پرداختم. اولین تجربه من از این دریاچه به سن هفت سالگى بازمى گشت که در شمال ایران به ساحل خزر رفتم. همیشه یکى از رویاهایم این بود که به مسافرت در اطراف آن بپردازم. این عکس به ساحل رود ولگا مربوط مى شود. رودخانه اى اسرارآمیز که سراسر روسیه را طى مى کند و در دریاى خزر آرام مى گیرد. با وجود فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى در این منطقه، کالخوزها [مراکز کار اشتراکى کمونیست ها] هنوز فعال هستند و کار اصلى آنها ماهیگیرى است. ماهیگیران صبح زود به دریا مى روند و صید آنها به این مزارع آورده مى شود که زن ها، آنها را تمیز مى کنند. خبر رسیدن یک عکاس موجب شده بود آنها تمیزترین و زیباترین لباس هاى خود را بپوشند، اما من به دنبال چهره واقعى کار و زندگى آنها بودم. شاید فکر مى کردند قصد دارم در روستایشان از آنها عکس پرتره بگیرم! آنها علاقه اى نداشتند با ماهى ها جلوى دوربین بیایند به همین دلیل یکى از آنها به دوربین پشت کرده و دیگرى هم نگاهش را به سمت دیگرى چرخانده است.»
عکسى سیاه و سفید از روآندا هم، چنین تضاد و تقابلى را در خود دارد. دو زن سیاه پوست پشت به هم ایستاده اند و به روبه روى خود خیره شده اند که پر است از عکس هاى کوچک کودکان. زن سمت راست، کودکى را به پشت خود بسته و زن سمت چپ باردار است که این برآمدگى بدن دو زن، این تقابل را شکل مى دهد. این عکس به جنگ داخلى روآندا مربوط مى شود که هزاران نفر در جریان آن کشته شدند و کودکان بسیارى نیز از خانواده هاى خود جدا افتادند. این کودکان هنگام گریز از صحنه جنگ از خانواده هاى خود دور افتاده و از سوى یونیسف در اردوگاهى متمرکز شده بودند.
دقتى با همکارى یونیسف و صلیب سرخ در سال ۱۹۹۶ از این کودکان عکاسى کرد و با به نمایش گذاشتن این ۱۲ هزار عکس در اردوگاه هاى مختلف پناهندگان، سه هزار و ۵۰۰ کودک توانستند خانواده هاى خود را پیدا کنند.
دقتى، عکس دیگرى از روآندا را نیز در این مجموعه گنجانده است که به یکى دیگر از دردهاى مردم این کشور مى پردازد. زنى سیاهپوست در مقابل دوربین این عکاس ایستاده که قابى بزرگ را در دست دارد که عکس هاى یادگارى سیاه و سفید و رنگى در آن قاب کنار هم چسبیده اند. این عکس در بین دیگر عکس هاى مجموعه، بسیار ساده تر به نظر مى رسد و همین سادگى به آن جذابیت مى دهد. با این وجود، دقتى در به کارگیرى نور بر روى سوژه خود، بیشترین توجه را نشان داده تا تاریکى پشت زن و رنگ هاى تند شالى که بر گردن انداخته، هر دو به چشم بیایند. دقتى درباره این عکس که در سال ۱۹۹۲ آن را عکاسى کرده، مى نویسد: «شالى روشن و با رنگ هاى گرم که او خود را با آن پوشانده بود در فضایى که همه چیز تاریک و خشن بود، زندگى را بیابان مى کرد. وقتى در خانه خاکسترى خود حرکت مى کرد به ملکه اى خسته شبیه مى شد. مانند فردى که مى خواهد با بى میلى، گنجینه اى را با دیگران قسمت کند، کورمال کورمال صفحه اى پر از عکس را مى آورد. در سکوت آن را مقابل خود مى گیرد و مدت ها همان طور نگه مى داردش. با صدایى درهم شکسته از بیمارى و ماتم مى گوید که آنها تصاویر زندگى او بودند، شادى گذشته. مى گوید حالا همه چیز به یک خاطره تبدیل شده است و آن خاطره اگر بسیار گرانبها باشد هم نمى تواند کسى را به او بازگرداند. به نظر مى رسد رازى را با شرمسارى زیاد مى خواهد بگوید، اینکه شوهرش از ایدز مرد و آن بیمارى را به او منتقل کرد. زن در پایان مى گوید: دردهاى او را هنگام مرگ به خاطر مى آورم و مى دانم من هم دچار آن خواهم شد.»
رضا دقتى در طول سال هاى فعالیت خود به عنوان عکاس بارها به افغانستان سفر کرده و تصاویر بسیارى را نیز از جنگ در این کشور و جنگ زدگان آن ثبت کرده است. در این نمایشگاه نیز چند عکس از افغانستان دیده مى شد. چند زن با لباس هاى قرمز در پیش زمینه در حال حرکت هستند و چیزى بر سر دارند. پشت آنها و آن سوى یک دیوار، برجک هایى دیده مى شود. زنان حاضر در تصویر از فاصله دورى که عکاس صحنه را ثبت کرده به ماکت هایى کوچک از برجک ها شبیه هستند. این زنان با فرزندان خود، خاک افغانستان را طى کرده اند تا به نزدیکى مرز پاکستان برسند. آنچه بر روى سر دارند، تنها مایملک شان است که در جعبه هاى خالى مهمات ریخته اند و با خود حمل مى کنند. برجک هایى که در دنیاى امروز، خالى و بدون استفاده شده اند، زمانى براى نگهبانى از دهکده به کار گرفته مى شدند. برجک هایى که به گفته رضا دقتى «مثل هر روستاى قدیمى در خاورمیانه، آسیا و آفریقا روستا را احاطه کرده اند و سالیان سال براى محافظت روستا از دشمنان به کار گرفته مى شدند و اتاق فوقانى آنها پر از خوراک بود تا خانواده هاى تحت محاصره را زنده نگه دارد. اما قرن بیستم با صنعت تازه اى از مهمات همراه بود. نیروى هوایى، بمب افکن ها و سلاح هاى جدید، مدافعان چندصد ساله روستا و بناهاى زیباى تاریخى آن را ویران کرده اند.»
یکى دیگر از عکس هاى این مجموعه که مى توان همان تضادى را مشاهده کرد که در بسیارى از عکس هاى دقتى وجود دارد، تصویرى است که در فرانسه عکاسى شده آن هم در یکى از مراکز نگهدارى از کودکان خانواده هاى مهاجر به خاک این کشور. زن جوان سفیدپوستى، کودک سیاهپوستى را کول کرده است و با چشم هایى که بسته به نظر مى رسند و یک لبخند کمرنگ، نیم رخ خود را به سمت کودک چرخانده است. کودک سیاهپوست با چشمان باز به جایى در بیرون از کادر خیره شده و صورتش، حسى از بى تفاوتى یا بهت را به مخاطب منتقل مى کند. دقتى در شرح این عکس نوشته است: «AFTD از سال ها پیش به مهاجران کمک مى کند. خانواده هاى مهاجر به فرانسه مى توانند در دو هفته اول اقامت خود در این کشور به یکى از دو مرکز AFTD بروند. در شرایطى که والدین مشغول انجام کارهاى ادارى هستند، گروهى از افراد آموزش دیده از فرزندان آنها نگهدارى مى کنند. هر چند آنها نمى توانند با استفاده از زبان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند اما گرماى عشق و علاقه آنها به کمکشان مى آید.»
هر چند دقتى در این مجموعه بیش از هر چیز به زنان رنج کشیده یا آسیب دیده اجتماع پرداخته اما در بعضى از عکس ها نیز شور زندگى را تصویر کرده است. تصویر دو زن مصرى نشسته در قاب یک پنجره در زمان انجام یک جشن مذهبى یا تصویر یک زن رقصنده چینى از جمله این عکس ها به شمار مى روند. یکى از زیبا و چشم نوازترین عکس هاى اینچنینى در مجموعه دقتى، عکسى از یک زن فرانسوى است که در میان گل هاى یک دشت وسیع دراز کشیده. زن در جلوترین بخش کادر دیده مى شد و پشت سر او، گل هاى زرد و قرمز تا افق گسترده شده اند و در انتها به چند درخت جدا از هم مى رسند که کادر تصویر را مى بندند. در این عکس به غیر از زیبایى بصرى، مى توان موجى از گرماى عشق را نیز احساس کرد.
رضا دقتى، عکاس ۵۴ ساله آخرین نمایشگاه خود را اداى دینى به زنان دنیا مى داند. «مسیرى که در طول ۳۰ سال گذشته طى کردم موجب شد با زنان، مردان و کودکان بسیارى برخورد کنم که هر یک از آنها تاثیرى بر من داشتند. با این عکس ها داستان زنان را روایت مى کنم؛ نخستین قربانیان جنگ ها که اغلب خودشان نیز آن را انتخاب نکرده اند. زنان در هیاهوى غرش توپ ها، رنج از دست دادن پسر، برادر یا همسر و اشک بى صداى جان به در بردگان جنگ حضور دارند… همین رنج و حضور، آنها را به مبارزان واقعى تیرگى ها در دنیاى ما تبدیل کرده… عکس هاى من اداى دینى است به تمام زنان…»
رضا دقتى سال ۱۳۳۱ در شهرستان تبریز متولد شد و در حال حاضر یکى از مشهورترین عکاسان خبرى جهان به شمار مى رود. در سن ۲۲ سالگى به دست ساواک به مدت سه سال در زندان افتاد آن هم به دلیل تصاویرى که عکاسى کرده و بدون مجوز دولتى به نمایش گذاشته بود. با وجود مشکلات و سختى هاى زندان، این سه سال تاثیر زیادى بر فعالیت هاى بعدى او داشت چرا که در زندان از امکان مصاحبت و همنشینى با بسیارى از روشنفکران ایرانى آن زمان برخوردار شد. خودش مى گوید: «حضور در کنار مهم ترین نویسندگان، فلاسفه، روزنامه نگاران و کارگردانان ایرانى اتفاق خوشایندى بود.»
دقتى سال ۱۳۶۲ از ایران به پاریس رفت و کار عکاسى را با مراکز و نشریه هاى معتبر دنیا دنبال کرد. او لحظه هاى فراوانى از حوادث جنگ ها، انقلاب ها، درگیرى ها و جنایت هاى غیرانسانى را در نقاط مختلف ثبت کرد و به عنوان عکاس مجله نشنال جئوگرافى نیز به مسافرت در سراسر جهان پرداخت. دقتى حالا آژانس عکس خود را با نام webistan پایه گذارى کرده است، ضمن آنکه راه اندازى سازمان غیردولتى آینا در افغانستان از دیگر فعالیت هاى او به شمار مى رود.