توی شلوغی و تراکم ایستگاه مترو ناخودآگاه گوشهایم به حرفهای یکی از مسافران که خبر کسب جایزه photo awards
توسط یک عکاس ایرانی (مجید سعیدی) را به دوستش میداد تیز میشود.
به این بهانه با مجید سعیدی عکاس به نام مطبوعات و خبرگزاریها که تا کنون جوایز بسیاری را کسب کرده و نامزد جایزه معتبربنیاد لوسی میباشد، درباره عکاسی خبری گفتوگویی کردم. پیدا کردنش کار سختی نبود کافی بود در اینترنت نامش را جستجو کنم و از میان صفحات وب به وبسایتش مراجعه کرده وشماره تماسش را در ایران و افغانستان به دست آورم. مجید سعیدی به افغانستان کوچ کرده؛ سرزمینی که سنگفرشش مینهای انفجاری است و با زبان دوربین با ما حرف میزند. عکسهایش تلخ است و سرشار از ناگفتهها و چه هوشمندانه چشمان سرشار از رنج و چهرههای درهم رفته مردان، زنان و کودکان افغان را برایمان به تصویرمی کشد.
افعانستان؛ مرزی میان تاریکی و روشنایی
دوربین؛ دریچهای به سوی واقعیت
میگویند عکس تنها ابزاری است که زمان را برای لحظهای متوقف میکند؛ لحظهای که تاریخی را در خود نگه میدارد؛ معیار و تعریف عکس خبری کاملا مشخص است. عکس خبری، انتقال دهنده و بیان کننده یک خبر مهم است و مجید سعیدی با قریحه ژورنالیستی خود به دنبال ثبت عکسهایی است که در پوششهای خبری از نظرها دور میماند. دوربینش گرسنه عکس است و او شکارچی لحظههای تکرار نشدنی.
شنیده بودم و خوانده بودم که قاطع است و جدی با روحیه ستیزه جو و منش استقلال طلب که باعث شده بود هیچگاه وابسته به میز و صندلی نباشد. با وجود تردیدی که داشتم دل به دریا زدم و با او درخواستم را مطرح کردم تنها دلخوشیم این بود که میدانستم به تازه کارها بها میدهد….. خواه ناخواه تکه کلام ایشان بود که برای بیشتر تاکید از آن بهره میبرد. مصاحبه با مجید سعیدی را در زیر میخوانید.
پیش از هر چیز، عکاسی خبری را به طور دقیق تعریف کنید؟
شاخهای از هنر است و همان طور که از نامش پیدا است بیان کننده و انتقال دهنده یک رویداد مصور خبری است؛ پدیدهای است جهانی و مشترک که مرزها را در مینوردد و و اقعیتهایی را که در کلام نمیگنجد ثبت میکند.
به اعتقاد برخی از اهالی فن، عکاسی خبری را نمیتوان در چارچوب هنرها به شمار آورد؛ معرفی عکاسی خبری به عنوان یک هنر مستقل، با اشکالها و ابهامهایی همراه است؛ زیرا هنر آفریده تفکر بشر است، حال آنکه عکاس خبری چشم سوم انسانها است؛ هدف اصلی عکاسی خبری ثبت اتفاقها و رویدادها به صورت واقعی است و عکاس مجاز نیست، عکس خبری و مستند را با ایده هنرمندانه، در نظر گرفتن اهمیت کادربندی، انتخاب زاویه دید و لنز مناسب تغییر دهد. چون موجب سلب اعتماد مخاطبان عکسهای خبری میشود؛ در نتیجه این تفکر یک هنرمند نمیتواند عکاس خبری باشد،
اما چیزی که هست یک عکس خبری باید صادق، آگاهی دهنده و جذاب باشد.
جایگاه عکاسی خبری در ایران و جهان را تشریح کنید؟
جایگاه عکاسی خبری ایران و جهان را باید جدای از یکدیگر بررسی کرد. بر خلاف باورهای پیشین بسیاری از عکاسان ایرانی و خودم که عکاسی خبری ایران را رو به رشد ارزیابی میکردیم، هم اکنون این عقیده را ندارم.
چطور؟
متأسفانه عکاسی خبری ما در مقایسه با آنچه در مطبوعات و خبرگزاریهای جهان اتفاق میافتد، جایگاهی ندارد؛ برای مثال همان طور که روزنامههای ایران را نمیتوان با روزنامه نیویورک تایمز مقایسه کرد، نمیتوان عکاسی خبری ایران را با دنیا مقایسه کرد. هرچند گهگاه چهرههایی در میان عکاسان خبری ایرانی در سطح بین الملل مطرح شدند و میشوند و جوایزی کسب کردند و بازهم خواهند کرد، اما در مقایسه با عکاسی کشورهای دیگری همچون بنگلادش که کشور فقیر و عقب ماندهای هم به شمار میرود، در نوع آموزش، نوع برخورد با سوژه و استفاده عکس در مطبوعات و خبرگزاریها، عکاسی خبری ایران جایگاه چشمگیری ندارد.
عکاسی خبری در ایران حول محور چند روزنامه و خبرگزاری نه چندان حرفه ایی تعریف میشود و دایره رقابت و رشد عکاسان خبری کوچک است؛ در این فضا عکاسانی که با استانداردهای بین المللی عکاسی حرفهای فاصله زیادی دارند، همدیگر را با اختصاص القاب پرطمطراق وعنوانهای دهان پرکن بزرگ میکنند؛ بدون اینکه معیارهایشان در این عرصه با معیارهای عکاسان حرفهای بین المللی مطابقت داشته باشد؛ از همین رو است که عکاسان ایرانی در جهان نامی ندارند و شناخته شده نیستند.
این عکاسان در عرصه کوچک عکاسی در داخل کشور، خود را بزرگ میبینند و در راهروهای خودبینیهایی که ایجاد کردهاند، رفت و آمد میکنند، در حالی که دنیای عکاسی خبری بزرگتر از این است؛ جالبتر آنکه، در هیچ کجای دنیا، برگزاری مسابقهها و جشنوارههای عکاسی به اندازه ایران نیست؛ آن هم مسابقههایی که ضعیف وفاقد اثرگذاری مثبت و ثمربخشی هستند.
به بیان دیگر با برگزاری این مسابقهها سفرهای گسترده میشود که گروههای مختلفی از آن نفع میبرند؛ بدون اغراق میتوان گفت این فعالیتها یک نوع شیادی برای گردآوری مجموعههای عکس و کامل کردن آرشیو سازمانهای برگزارکننده جشنوارههای عکس است و در عین حال خیانت به حوزه عکاسی خبری و جوانان فعال در این عرصه به شمار میرود.
عوامل موفق نبودن عکاسی خبری ایران چیست؟
جدای از تواناییها و استعدادهای شخصی عکاسان، عکاسی خبری ایران در جهان به چند علت، حرفی برای گفتن ندارد؛ نخست اینکه عکس در دنیای امروزبرای ملل مختلف با زبانهای خاص خودشان معنایی یکسان دارد و به عنوان یک زبان جهانی و مشترک مطرح است و در کشورهای توسعه یافته صاحبان رسانه وقدرت با آگاهی از توانایی ذهن در ثبت تصاویر و قابلیت بیشتر به خاطر سپردن اطلاعات بصری نسبت به کلمات، از عکس به عنوان یک رسانه مستقل و پویا به نحوشایسته استفاده میکنند و به نتایج غیر قابل مقایسهای با کشورما که از آن بیبهره است دست یافتهاند.
چرا که در ایران عکس خبری نه تنها به عنوان یک رسانه مستقل و پویا شناخته نمیشود، حتی در مطبوعات و خبرگزاریهای ما نیز سرویس مستقل و پویای عکس به معنای واقعی و کاربرد حقیقی آن ایجاد نشده است؛ عموم رسانهها از تصاویر کپی شده از رسانههای دیگر استفاده میکنند.
دوم اینکه عکاسی خبری صاحب جایگاه مطلوب، از مطبوعات توانمند و حرفهای سرچشمه میگیرد؛ حال آنکه در مطبوعات ما به علت عدم شناخت کافی و حرفهای از عکس برخورد خوبی با عکس نمیشود.
عامل دیگر، توجه بیش از حد صاحبان رسانهها به جریان انتقال پیام از طریق واژگان و نوشتار در چارچوب تیترها، لیدها، خبرها و گزارشها ی جنجالی است که این امر موجب شده تا از اهمیت و نقش عکس خبری غفلت شود.
غفلت از اهمیت نقش عکس و نگاه اقتصادی مدیران مطبوعات تا به آنجا رسیده است که بهراحتی یک عکاس حرفهای را کنار میگذارند و عکاسانی با دستمزدهای پایینتر از حد واقعی را استخدام میکنند؛گاه این نگاه اقتصادی تا آنجا پیش میرود که مطبوعات ما به استفاده از عکسهای مجانی آژانسهای عکس بسنده میکنند.
علت دیگر موفق نبودن عکاسی خبری کشورمان این است که مخاطبان مطبوعات ما، مخاطبان حرفهای نیستند و تنها تیترهای جنجالی مجابشان میکند تا مطلبی را بخوانند.
شاید برخی عکاسی مستند ما را صاحب جایگاه معرفی کنند که در این بخش هم با مشکلات چشمگیری روبهرو هستیم. عکاسی مستند شامل مجموعهای از عکسها است که آغاز تا پایان یک رویداد را روایت میکند و به نمایش میگذارد؛ در زمینه عکاسی مستند تنها به یک تک عکس یا دو عکس و یا مجموعه عکسهای داستانی کاملا ناقص که در حد چند فریم خلاصه میشود؛ همچنین عکس مستند ما از نگاه، بینش بصری، خلاقیت و داستانی که باید در یک مجموعه باشد، بیبهره است؛ به این معنا که اگر عکسها کنار هم قرار بگیرند بهطور قطع بیان کننده یک داستان خوب خبری و مستند نیستند.
عکاسان ما فقط دانش، تک عکس گرفتن و عکس خوب گرفتن را دارند؛ عکاسی مستند قلب فتوژورنالیسم در جهان است، در حالی که روزنامههای ما از ظرفیت چنین گزارشهایی به معنای واقعی و به جای آن استفاده نمیکنند.
بهطور قطع فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، در این وضعیت بیتأثیر نیست.
با این نظر موافقم. عکاسان خبری ما، مصونیت و آزادی عمل یک عکاس در کلاس بینالمللی را ندارند؛ یک عکاس برای عکاسی در خیابان هم با هزار و یک مشکل روبهرو میشود،؛ گاهی عکاسان برای عکاسی از سوژههای اجتماعی، سختیهای فراوانی را متحمل میشوند و باید استرس زیادی را تحمل کنند و در حین کار مراقب باشند که عکس گرفتنشان به کسی بر نخورد؛ برای عکاسی در خیابان باید مجوز بگیرند؛ مجوزی که یک نهاد قبول دارد و نهاد دیگر قبول ندارد؛ نیروی انتظامی هم با عکاسان مشکل دارد.
امروز همه با یک موبایل عکاسند و نه تنها در طبیعت، بلکه در خیابان و حتی از حریم شخصی مردم هم عکاسی میکنند؛ نتیجه کارشان هم میتوان در فضای مجازی مشاهده کرد؛ کسی هم کاری به کارشان ندارد.
در این میان مشکل عکاسان خبری چیست؟ دوربینهای خاص با لنزهای بزرگی که به چشم میآید، مشکل آفرین است؟
این تعبیر شما شاید ظاهری طنزآلود داشته باشد، اما حقیقتی انکارنشدنی است؛ با توجه به پیشرفت تکنولوژی، در دنیای امروز که همه با یک موبایل عکاس هستند؛ نمیتوان دور حوادث سیم خاردار کشید. به طوری که گاهی تنها عکس در دسترس از یک رویداد بزرگ، عکسی است که یک عکاس غیرحرفهای با موبایل شخصیاش گرفته و آن را از طریق شبکههای اجتماعی در شبکه جهانی اینترنت در دسترس مخاطبان قرار داده است که گاهی همین عکس در صفحه روزنامهها و خبرگزاریها جای میگیرد.
حال تفاوت میان یک عکاس حرفهای و عکاس غیر حرفهای چیست؟
از نگاه کلی میتوان گفت که در ورای یک عکس حرفهای تفکر و خلاقیت وجود دارد؛ درحالی که عکاسان غیرحرفهای فقط به گرفتن عکس خوب فکر میکنند و به سایر جنبههای یک عکس توجهی ندارند، این در حالی است که یک عکاس حرفهای باید خالق و مؤلف باشد.
انگیزه بسیاری از عکاسان جوان ایرانی، ماجراجویی، سفر و کسب شهرت است؛ این نگرش به عکاس و عکاسی ضربه میزند.
بسیاری از عکاسان تنها برای آنکه عکاسان دیگر را تحت تأثیر قرار دهند و هنر خود را به رخ عکاسان دیگر بکشند، عکاسی میکنند و از نگاه ببینده غافل میشوند که این هم ضربه و آفتی برای عکاسی خبری است که مخاطب عکس را مد نظر قرار نمیدهد.
از آنجایی که عکاسی امروز، نوعی زبان مشترک میان مردم جهان است، مثل هر زبان دیگری باید از قواعد و اسلوب ویژه خود پیروی کند؛ عکاسی بدون داشتن ایده، اندیشه و جهانبینی، همان عکاسی نیم قرن گذشته است.
بستر مناسب برای رشد عکاسی خبری ایران و قرار گرفتن آن در جایگاه بین المللی، چگونه باید فراهم شود؟
عکاسان ایرانی باید یاد بگیرند که مؤلف باشند؛ یعنی صاحب نگاه و نگرش شوند و ثمره نگاهشان، یعنی عکس و محصولشان، حاصل تفکر و اندیشه باشد؛ باید بیاموزند که در صورت لزوم برای عکسشان توضیح و تفسیر بنویسند، باید بتوانند از منطق عکسی که گرفتهاند دفاع کنند و عکسشان را تعریف کنند؛ حتی بتوانند در باره عکس خود، حرف بزنند یا شعر بگویند.
همان طور که گفته شد، با توسعه فناوریها، در نگاه کلی همه قادر به عکاسی هستند؛ اما عکاسی حرفهای زمانی به بار مینشیند که صاحب پشتوانه فکری و نگرشی شود؛ از این رو عکاسی خبری ما باید به سمت پرورش عکاسان مؤلف حرکت کند.
عکاسی خبری پیشروترین و یکی از اثرگذارترین شاخههای عکاسی در ایران است؛ عکاس خوب باید بتواند ایدههای نوین و پروژههای تازه عکاسی تعریف کند؛ زمانی میتوان یک عکاس خبری را موفق و حرفهای خواند که برای عکاسی خود صاحب سبک، ایده و داستان شود؛ به نظر من یک عکاس باید توانایی نوشتن و توضیح و تفسیر عکس خود را داشته باشد تا بتوان او را یک عکاس مؤلف نامید.
یکی از عکاسان خوب ایرانی که خدمات ارزندهای به عکاسی خبری و مستند کشورمان کرده است، اسماعیل عباسی است؛ وی کتابها و متون به روز و ارزشمندی را در حوزه عکاسی جهان، به زبان پارسی ترجمه و تألیف کرده است؛ به بیان دیگر خوراک آموزشی و دانشافزاری در حوزه عکس را بهصورت لقمه آماده برای عکاسان ایرانی تهیه و تدوین کرده است.
مطبوعات ایرانی باید به سمت حرفهای شدن حرکت کنند و به عکس بهای بیشتری بدهند؛ قانون کپی رایت در حوزه عکس هم باید با حساسیت رعایت شود.
چطور شد به عکاسی علاقمند شدید؛ آیا در این راه کسی هم مشوق و الگوی شما بود؟ در آن زمان با چه دوربینهایی عکاسی میکردید؟
احساس میکنم؛ عکاسی یک استعداد خدادادی در من بوده است؛ البته ممکن است در مرحلهای از زندگی، کسی انسان را به انجام کاری ترغیب و هدایت کند، اما اگر علاقه و استعداد نباشد، این هدایت، جهت دهی به بیراهه است. در ایام نوجوانی شاید حدود ۱۴ سالگیام بود که استعداد خود را شناختم و به عکاسی علاقمند شدم؛ به ویژه عکاسی مستند؛ کار خود را با یک دوربین زنیت آغاز کردم.
چطور شد سر از مطبوعات درآوردید؟
به طور معمول در ایران عکاسان وقتی کارشان را آغاز میکنند، به مطبوعات گرایش پیدا میکنند؛ برای من هم مسیر همین بود؛ برای رشد خود خواه ناخواه باید جذب مطبوعات میشدم، چون کاربرد عکس خبری و مستند در مطبوعات است و نه در جای دیگر.
نخستین عکسی را که گرفتید به خاطر دارید؟ چه تصویری را قاب بستید؟ چه زمانی؟ کجا؟ و چگونه؟
اولین عکسهایم از مرغداری پدرم بود؛ به دلیل علاقهام به عکاسی و با وجود دانش و تجربه کمی که داشتم، در مسابقههای عکاسی شرکت کردم و یکی از عکسهایی که از مرغداری گرفته بودم، برنده جایزه شد و این نخستین تجربه شیرین من از عکاسی بود.
زمانی که به عنوان یک عکاس، کار خود را در مطبوعات آغاز کردید، عکس در مطبوعات چه جایگاهی داشت؟ فضای روزنامهها در برخورد با عکاسی خبری و مکانیسم ارزشگذاری آنها بر عکس چگونه بود؟
در آن سالها، نگاه روزنامهها به عکس و عکاسی خبری کاملا سطحی و سلیقهای بود؛ دبیران و سردبیرهای مطبوعات بدون اینکه دانش کافی در زمینه شناخت و انتخاب عکس و ویرایش آن داشته باشند، عکسها را با نگاهی سطحی و با سادهترین شکل انتخاب میکردند و در صفحه نخست روزنامهها قرار میدادند.
حتی اصول مقدماتی در انتخاب عکس در صفحهها رعایت نمیشد؛ در این شرایط به نگاه خواننده و سلیقه مخاطب اهمیت داده نمیشد و این توهینی به شعور و درک مخاطبان به شمار میآید؛ هرچند که در گذشته جمعیت مخاطبان حرفهای در قیاس با امروز بسیار کمتر بودند، اما صاحبان رسانهها در بخش عکس، به نگاه همان جمعیت کم هم توجه نمیکردند.
از نگاه دبیران و سردبیران مطبوعات، عکس و عکاسان خبری در سطح پایین و جایگاه دونتری در قیاس با دیگر اعضای یک تحریریه قرار داشتند؛ در حوزه عکس مطبوعات، همه چیز از پیش تعریف و مشخص شده بود و استفاده از عکس در صفحهها فاقد جنبههایشناختی و معرفتی بود.
عکاسی خبری جایگاه خفیف و نازلی داشت؛ به این معنا که عکس اهمیت خاصی نداشت، به طوری که اگر در صفحهآرایی روزنامه، حجم اخبار زیاد بود و فضا کم میآمد، عکسها فدای مطلب میشدند و با برداشتن یا حتی بریدن آنها، مطالب را در صفحه جای میدادند؛ از سوی دیگر به علت خودسانسوری که رسانهها دچار آن بودند، از همان آغاز، از قرار دادن عکسهای جنجالی در صفحهها با حساسیت زیادی جلوگیری میشد.
یکی از آفتهای مهم عکس خبری در آن سالها، استفاده از عکسهای تزیینی و بدون ارتباط با متون نوشتاری بود؛ همچنین استفاده از عکس بدون اجازه و اطلاع عکاس هم از دیگر آسیبهای عکس خبری بود که خوشبختانه امروز کمتر شاهد آن هستیم.
در آن زمان که مکانیسم ارزش گزاری عکس در روزنامه سطحی و سلیقهای بود دوربین شما چه چیز را جستجو میکرد که نظر مخاطب را به طرف تصویر جلب کند؟
بالاخره هر عکاسی تلاش میکند تا عکسهایی که میگیرد، نظر مخاطبان را جلب کند؛ همواره عکاسی که در یک رسانه کار میکند، افزون بر خواستههای خود، سوژههایی را جستوجو میکند که نیازهای رسانهاش را تأمین کند.
از آنجا که میتوان عکاسی خبری را یکی از صادقانهترین هنرهای جهان به شمار آورد، همچنین با توجه به اینکه عکاسان خبری چشم سوم مردم هستند، از آغاز فعالیتم در رشته عکاسی، تلاش میکردم حقیقت را چه تلخ و چه شیرین ثبت کنم و به این روش، اعتقاد داشتم؛ چون عکس باورپذیر است و در آن واقع گرایی وجود دارد.
چه زمانی به عرصه حرفهای عکاس خبری قدم گذاشتید و با چه عکسی مطرح شدید؟
اینکه با چه عکسی مطرح شدم را به خاطر ندارم؛ اما به هر جهت، هر کسی ممکن است مرا از جایی شناخته باشد، ولی فکر نمیکنم این به معنای مطرح بودن باشد، چون این دایره شناخت بسیار محدود است و فکر نمیکنم بیش از ۱۰۰ نفر باشند؛ این محدودیت برای من بیانگر آن است که عکس اثرگذاری نداشتهام. هرچند که عدهای از کارهای من خوششان میآید و فکر میکنند عکسهای من تأثیرگزار بوده است، اما من این احساس را ندارم.
نقش مطبوعات در رشد عکاسی خبری چیست؟
عکس خبری از ارکان مطبوعات است و مطبوعات مناسبترین بستر برای رشد عکاسی خبری به شمار میرود؛ حرکت مطبوعات به سمت حرفهای شدن، تصحیح رفتار رسانهای، ارتقای جایگاه عکس در مطبوعات، استفاده از مدیر هنری کارآمد در کنار سردبیر، دبیر، ادیتور عکس، فراهم کردن شرایط مناسب کار و ایجاد امنیت شغلی، دلگرم کردن عکاسان و… از مجموعه عواملی هستند که میتوانند در رشد عکاسی خبری نقش داشته باشند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که مطبوعات و رسانهها افزون بر رسالت اصلی خود در اطلاعرسانی و آگاه کردن جامعه، وظیفه دارند با استفاده از محتوای کیفی، سطح سلیقه مخاطب را ارتقا دهند.
عکاس خبری تا چه اندازه مجاز است نگاه و نظرات خود را در عکس دخالت بدهد؟
عکاس خبری میتواند نگاه خود را داشته باشد اما به عنوان راوی آن اتفاق و یا خبر، باید صادق باشد. چون اول از همه یک عکس خوب، یک تصویر و نمایش حقیقی از یک واقعه است. در عین حال عکاس خبری میتواند با ابزار بصری، نگاه هنرمندانه. جلو و عقب رفتن، زانو زدن و… پرسپکتیو عکس را تغییر دهد و این حق عکاس است که با خلاقیت خود به جذابیت عکس بیافزاید.
آینده فتوژورنالیسم را چگونه ارزیابی میکنید؟
عکاسی خبری در جهان کنونی وضعیت پیچیدهای دارد وبه کرات با بسته شدن مجله لایف، روند دیجیتالیزم، آمدن اینترنت و موبایل عکاسان مرگ عکاسی خبری پیش بینی شد؛ اتفاقی که تا به امروز صورت نگرفته و تا سالیان سال هم نخواهد گرفت.
مجهز شدن دوربینهای عکاسان خبری به ضبط صدا و تصویراین فرصت را به عکاسان خبری داد تا گامی جلوتر از روزنامه نگاران حرکت کنند و اگر تا دیروز در بستر مطبوعات قد کشیده بودند حالا تبدیل به یک پای ثابت و کار خبری مستقل شدهاند.
در آینده و با ظهور تکنولوژیهای جدید ما بازهم ما شاهد تغییرات و تحولات بسیار عظیم در این حرفه خواهیم بود؛ در حال حاضر عکاسی در حال تغییر پوسته و تغییر چهره است.
ارزیابی شما از روند دیجیتالی شدن و اینترت چیست؟
درجامعه امروز دسترسی به شبکه جهانی اینترنت و پدیده دیجیتالیزم جزء لاینفک حوزه ارتباطات و لازمه زندگی امروز و نیاز جامعه به حساب میآیند.
ورود تکنولوژیهای پیشرفته یک تحول در زمینه عکاسی خبری است. بسیاری از عکاسان پدیده دیجیتالیزم را آفتی برای عکاسی میدانند اما من احساس میکنم نباید با تعصب جلوی این تکنولوژی ایستاد. این پدیده مثل هر پدیده دیگری هم مزایایی دارد و هم معایبی. از طرفی به سبب سرعت در مخابره عکسها بر تکامل عکاسی خبری اثری مثبت داشته است. اما از جهتی دیگر تفکر را از عکاسان ما گرفته و کیفیت عکسها را پایین آورده است.
شبکه جهانی اینترنت پیکان دو طرفهای است که یک سوی آن به طرف مردم و کاربراست و سوی دیگر آن جهان پیرامون وی میباشد؛ که تمامی رسانهها اعم از روزنامه، مجله، رادیو، تلویزیون، موسیقی، عکس و.. را در خود جای داده است. در جوامعی که با زمان پیش میروند، بیشتر وقت و زندگی افراد در دنیای مجازی میگذرد.
از آنجایی که کار خبر درگرو زمان است، اینترنت این فرصت را به ما میدهد که اخبار و عکسهای خبری را در کوتاهترین زمان در اختیار کاربر قرار دهیم. قابل تأمل اینکه عکسهایی که به سبب ملاحظات یا سانسور اجازه چاپ در مطبوعات را پیدا نمیکنند به راحتی در شبکه جهانی در دسترس عموم قرار میگیرند. که خواه ناخواه به عکاسی خبری کمک میکند. اما نگاهی کوتاه به پدیده اینترنت در ایران نشان میدهد که در دسترس بودن عکس به واسطه نگاه اقتصادی مدیران مطبوعات و رعایت نکردن قانون کپی رایت لطمهای است بر عکاسی خبری ما.
چطور شد از فضای مطبوعات فاصله گرفته و واردخبرگزاری شدید؟
در آن زمان مطبوعات ما دچار روزمرگی و تکرار شده بود و زمانی که به عنوان دبیر عکس در مطبوعات مشغول به کاربودم بسیاری از اجازهها و ادیتینگ داده نمیشد؛ خبرگزاری فارس در آن زمان
انگیزه فراوانی برای تبدیل شدن به یک خبرگزاری برتر را داشت.
از این رو پس از اینکه شرایط دلخواهم مهیا شد، برای ادامه کار به خبرگزاری فارس رفتم و تلاش کردم جوانهای مستعد و علاقهمند را انتخاب و دورهای در کنار آنها باشم و پرورششان دهم. در آن مقطع با وجود تمام سنگ اندازیها و مشکلاتی که وجود داشت سعی کردم تغییرات و تحولاتی را که به دنبال آن بودم را انجام دهم. که شاید به نیمی از آن رسیدم.
شما در بخشی از صحبتها به ملاحظات اشاره کردید، روشنتر بگویم مسألۀ سانسور تا چه اندازه دست و بالِ شما را به عنوان «عکاس» میبندد و موجبِ محدودیت نگاه و کارِ شما میشود؟
چون در حال حاضر من برای آژانس خارجی گتی ایمیجز کار میکنم و هیچ سانسور و خط فکری به من داده نمیشود، نمیتوانم به این سوال پاسخ دهم؛ تنها میتوانم به علاقه مندان این رشته که در کشور خود با سانسور و محدودیت مواجه هستند، پیشنهاد دهم که عکس بگیرید. به سانسور فکر نکنید اگر عکستان سانسور میشود، اشکالی ندارد؛ امیدوار باشید که آن عکس در آرشیو عکسهای شما به عنوان تاریخ باقی میماند و از حافظه تصویری پاک نمیشود.
نقش عکس در تحولات سیاسی و اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
نقش عکس در تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بسیار کم رنگ است؛ چون هنوز عکس به عنوان رسانه قطعی و مستقل شناخته شده نیست و ارزش بصری ندارد؛ صرفا بخشی از آن موجودیت تزیینی دارد. و بخشی از آن نگاه تاریخی؛ عکس ملاقات همافران با امام (ره) از آن جمله است که به موج حرکتهای تازهای را جوشش مردمی داد.
عکس میتواند نقش پر رنگی در تحولات داشته باشد به شرط آنکه به عنوان رسانه شناخته شود.
کار خود را با مطبوعات جهانی از چه زمانی آغاز کردید؟ همچنین چه اتفاقی افتاد که در آژانس گتی ایمجیز آمریکا مشغول به کار شدی؟
زمانش را بهطور دقیق به خاطر ندارم، اما پیش از حادثه دلخراش زلزله بم، جسته و گریخته با مطبوعات خارجی کار میکردم؛ همکاری من با گتی ایمیجز پس از زلزله بم آغاز شد؛ وقتی کادر خبرگزاری فارس تغییر کرد، من هم از آنجا استعفا دادم؛ پس از فارس به صورت جدی با رسانههای داخلی که دچار روزمرهگی و ضعف بودند، کار نکردم و به علت مشکلاتی که برایم ایجاد شد، از ایران رفتم.
در تجربههای کاری و عکاسیهایی که در مناطق جنگی و کشورهایی همچون افغانستان داشتهاید، آیا تا کنون با خطر مرگ روبهرو شدهاید؟
وقتی عکاس خبری، کار خود را بهطور جدی دنبال کند و لحظه به لحظه به دنبال ثبت وقایع باشد، بهطور طبیعی در معرض همان خطرهایی قرار میگیرد که در محیط خبری و در فضای سوژه عکس، به صورت واقعی وجود دارد.
نظرت در باره شهرت و موفقیت چیست؟
سه چیز وسوسهانگیز همیشه در انسانها بوده است: شهرت، قدرت، ثروت؛ هنرمندان در وهله اول طالب شهرت، سپس ثروت و قدرت هستند؛ بخشی از مقوله هنر با شهرت آمیخته است و هر کس بگوید برای دل خودم هنر را دنبال میکنم و شهرت را دوست ندارم، دروغ میگوید؛ اما مقیاس آن کم و زیاد دارد. خواه ناخواه. همیشه بعضی از هنرمندان روی خط اخبار و رسانهها هستند و برخی دیگر خارج از دایره شهرت رسانهای قرار دارند که این مقیاس خوبی برای ارزیابی توان یک هنرمند نیست؛ چون هستند هنرمندانی که شاید هنر آنها والاتر از بقیه باشد، اما نامی از آنان نمیشنویم یا خیلی کم در باره آنها میشنویم.
عکاسی هم تدریس میکنید؟
زمانی که ایران بودم، چند بار در موقعیت تدریس قرار گرفتم، اما فکر میکنم هنوز برای من زود است که مدرس عکاسی شوم؛ زمانی میتوانم تدریس کنم که صاحب سبک شخصی شده باشم. رسیدن به این مرحله مستلزم آن است که سالهای سال عکاسی حرفهای کنم تا برسم به سبکی که برای دیگران تازگی داشته باشد.
متأسفانه هماکنون عموم افرادی که در جایگاه مدرس عکاسی در حال فعالیت هستند، کمتر عکاسی کردهاند؛ یعنی فقط به صورت نظری و تئوریک درس عکاسی خواندهاند و آنچه تدریس میکنند در چارچوبی خشک و نظری است که موجب انحراف مقوله عکاسی و هنر میشود.
البته گاهی به علت نیاز مالی در افغانستان آموزش میدهم؛ یک دوره کوتاه در یک دانشگاه آمریکایی به عنوان استاد مهمان و یک دوره سه ماهه هم از سوی سازمان ملل متحد برای آموزش عکاسی خبری به جوانان افغان مشغول خواهم بود.
برای مطالعه عکس و درک مفاهیم نهفته در آن، چه توصیههایی دارید؟
بهترین راه برای افزایش سواد بصری و درک بهتر پیدا کردن از عکس، دیدن عکس است؛ عکس دیدن نوعی کلاس دانشگاه است، حتی برای من که ۲۲سال است عکاسی میکنم.
عکس دیدن یکی از بزرگترین درسهایی است که من همواره در حال خواندن آن هستم؛ بهطور معمول ۲ تا ۳ ساعت در روز عکس میبینم؛ عکسهای بزرگان عکاسی، جوانان و همچنین همدورهایهای خودم را دنبال میکنم.
عکس دیدن بهترین راه برای بهتر فهمیدن عکس و لذت بردن از آن است، پس تا میتوانید عکس ببینید و بر روی آن تخیل کنید؛ تخیل بزرگترین تمرین یک هنرمند در هر زمینه هنری است.
برای یک عکاس جوان که وسوسه جهانی شدن دارد، چه توصیهای دارید؟
من هنوزم خودم جوان هستم، ولی برای جوانتر از خودم میگویم؛ عکاسی کار آسانی نیست. در زمینه عکاسی مطالعه کنید مطالعه و تئوری مفید است؛ عکاسی در اثر تجربه، کوشش و مطالعه و خلاقیت به دست میآید، اما عکاس از راه عکس گرفتن عکاس میشود، پس تا میتوانید عکس بگیرید و عکس بگیرید.
هر روز کار کنید، حتی بدون دریافت پول! کار کنید، کار کنید، بانظم کار کنید؛ برای خودتان، نه برای جوایز، به خاطر عشق به عکاسی، عکس بگیرید، به خاطر علاقهتان به این کار، به خاطر آنکه جایزه اصلی این است که توانستهاید، به این حرفه وارد شوید و آن را ادامه دهید. جوایز دیگری همچون شهرت، پول و… خیلی کم، مقطعی و زودگذر هستند.
از عکاسان بزرگ عکس ببینند، ولی کپی نکنید؛ این را بدانید زاویه دید هر عکاس با دیگری متفاوت است؛ پس سعی نکنید عکسهایتان شبیه آنها شود. متأسفانه بسیاری از جوانان و حتی عکاسان مطرح ما در هر دوره کاری خود از مجموعههای عکاسان دیگر کپی میکنند؛ به مرور نگاه عکاسان دیگر کلید کارشان میشود؛ پس دست و پا نزنید که پایتان را جایی بگذارید که قبلا دیگران گذاشتهاند.
پیش از اینکه عکاس شوید، باید تحمل پذیرفتن نقد (سازنده) را داشته باشید؛ با ایده و تفکر عکاسی کنید؛ توصیه میکنم برای خودتان یک پروژه شخصی داشته باشید؛ شاید این پروژهها سالها طول بکشد، اما یاد میگیرید چطور پروژه شخصی را عکاسی کنید؛ به کسانی که از آنان عکاسی میکنید، از بالا نگاه نکنید، به آنها احترام بگذارید؛ عاشق عکاسی باشید و عاشقانه کار کنید، جهان خودش سراغ شما میآید، همین!. /.
سایت عکاسی: این مطلب دوازدهم شهریور در صفحه تجسمی ضمیمه روزنامه شرق منتشر، که بخش پایانی آن به علت کمبود جا چاپ نشده است. متن کامل مصاحبه بنا به درخواست مصاحبه کنند در سایت عکاسی بازنشر میشود.
عکسها توسط مجید سعیدی در اختیار سایت عکاسی قرار گرفته است.