آنجل آلباران (Ángel Albarrán) و آنا کابرا (Anna Cabrera) همکاری خلاق خود را از سال ۱۹۹۶ شروع کردند. از آن زمان، آنها با هم در حال یادگیری، تحقیق، مطالعه و آزمایش هستند. آنها در شهر بارسلون زندگی میکنند. تخصص اصلی آنجل آلباران مهندسی کامپیوتر است و آنا کابرا متخصص لغتشناسی (فیلولوژی) انگلیسی است. این دو عکاس اسپانیایی مسائل پیچیده را به کمک یک زبان بصری بیان میکنند. کاوش ایشان در تکنیکهای عکاسی، آنها را به ژاپن هدایت کرد، جایی که راه متفاوتی برای تفسیر واقعیت فراتر از سطح ظاهری زیباییشناسی پیدا کردند. آثار آنها در گالریهای و نمایشگاههای عکس اسپانیا، ژاپن، هلند، فرانسه، آلمان، لبنان، ایتالیا و ایالات متحده به نمایش گذاشته شده است.
برای آنها عکاسی زندگی کردن در لحظه است، آگاه بودن به لحظه فراتر از فکر کردن در باره پایان عکس گرفته شده است. این اتفاق، در زمانی که به تاریکخانه میروند تا آزمایش کنند و تجربه بیاموزند، چون که آنها کیمیاگران خوبی هستند، رخ میدهد. آنها بر بسیاری از تکنیکها مانند پلاتین، پالادیوم، سیانوتیپ، ژلاتین نقرهای تسلط دارند، اما مهمتر از همه، آنها تکنیک خاص خود را یافتهاند که بیانگر ویژگی کارشان است—کاربرد ورقهای طلا که ما را به یاد نقاشی ژاپنی سنتی بر روی ابریشم میاندازد. آنها به جای اینکه صرفاً عکس بگیرند، عکس میسازند.
در آثار آلباران-کابرا که با استفاده از تکنیک اختصاصی خودشان خلق میشوند، رنگدانه بر روی کاغذ گامپی دستساز ایجاد میشود. عکسها با ورق طلا تزئین میشود تا زرق و برق نقاشی ژاپنی سنتی بر روی ابریشم را منعکس کند. هر اثر دارای زنگاری منحصر به فرد است که علاقه و جذابیت فردی آنها را، در دنیایی که چاپ دیجیتال بسیار فراگیر شده است افزایش میدهد. همچنین خلق هر عکس دارای فرآیند متفاوتی است که گاهی اوقات ماهها بعد در اتاق تاریک و دور از محلی که عکس گرفته شده است، توسط هنرمندان اعمال میشود. «ما فرآیندی را انتخاب میکنیم که ویژگی آن به ما کمک میکند تا احساس، ایده یا پیامی را که میخواهیم در یک تصویر خاص بیان کنیم، تقویت کند».
استفاده آلباران و کابرا از ورق طلا در عکسها، نه برای تزئین یا زرق و برق نوستالژیک، بلکه بهعلت توانایی منحصر به فرد آن در تلألو نور و معنای شهودی است. به همین علت است که جونیچیرو تانیزاکی در مقاله ستایش سایهها به سال ۱۹۳۳ در مورد زیباییشناسی ژاپنی مینویسد، «نه بهخاطر اسراف»، و از استفاده ظریف از ورق طلا برای نورپردازی در گوشههای سایهدار خانههای روستایی قبل از آغاز استفاده از برق حمایت میکند. معرفی درخشندگی طلا بهعنوان مادهای تقریباً عرفانی در این مقاله، استفاده آلباران-کابرا از آن را بهعنوان لایهی زیرین چاپ برای توانایی ایجاد «درخشش لحظهای» از زیر لایه نازک کاغذ گامپی که رنگ تصاویر آنها را باعث میشود، توجیه میکند. چاپنگاری (Printmaking) برای خلق تصاویری با سوژههای دارای بافت و قابلیت لمس برای آنها همیشه در اولویت بوده است.
آلباران-کابرا برای اولین بار در مجموعهی دهان کریشنا (The Mouth of Krishna) از لایهی فلزی که اصلاً تشخیص داده نمیشود و به طور نامحسوسی از طریق نقاط برجسته تصویر میدرخشد و به تمام تصویر گرمای رنگین کمانی میدهد، استفاده کردند. آنها بهصراحت از مقاله تانیزاکی بهعنوان منبع اصلی یاد میکنند و در اولین ملاقات تصورات خود را به من ارایه کردند «در یک اتاق تاریک با یک شی طلایی در یک گوشه، لحظهای که پرتو باریکی از نور این جسم را در تاریکی لمس میکند میدرخشد و فضایی زیبا و نوعی رمز و راز خلق میکند.»
آنها بهمنظور ایجاد ارتباط بین ساختار اصلی کار اولیه خود بهعنوان عکاسان عکسهای سیاه و سفید که با استفاده از کاغذهای پنبهای در چاپ پلاتین و سیانوتایپ انجام میشد، کاغذ گامپی فیبری ژاپنی را برای کارهای رنگی در مسیر جدیدشان بهکار بردند. کاربرد زیر لایههای ورق طلا، از طیف وسیعی از زمینههای تاریخ هنری مانند شمایلنگاری ارتدوکس روسی و نقاشی بیزانسی و مشخصتر، پردههای آکاردئونی (تاشو) نقاشی شده ژاپنی (Byōbu) و تکنیکهای چاپ نگاری نقش (Printmaking) الهام گرفته شده است. استفاده آنها از مواد گوناگون، و ساخت اثر هنری از یک ادبیات فلسفی و تاریخی سرچشمه میگیرد. مایکل هاپن، گالریدار، میگوید: «مهارت در چاپ و نگاه فلسفی آنها، همان چیزی بود که در ابتدا مرا مجذوب کارهای آلباران-کابرا کرد، زیرا پس از آن تأثیر عمیقی بر نحوه نگرش من به جهان داشت.»
زوج آلباران-کابرا به این موضوع اشاره میکنند که «این طیف گسترده از فرآیندها و مواد یک هدف واحد را دنبال میکند: به ما امکانات بسیار بیشتری برای بازی با تخیل بیننده نسبت به یک تصویر صرف میدهد». بافت، رنگ، ختم کار، تونالیتهی رنگ—حتی حاشیه—میتوانند اطلاعات ارزشمندی را در اختیار بیننده قرار دهند. حس فیزیکی عکاسی بهعنوان یک شی برای لمس کردن، احساس کردن، درک جزئیات کوچک و سایههای رنگ، بافت کاغذ و نحوه انعکاس نور در داخل کاغذ، بیننده را با حالت و احساس خاصی به درک دنیای اطراف ما که زیبایی در آن اهمیت دارد سوق میدهد.»
در مجموعه آثار کایروس، آلباران-کابرا در جستجوی عکاسیای هستند که ایده متافیزیکی «زمان حال ابدی» را بازنمایی کند، الهام و استفاده از ورق طلا در خدمت هدفی مفهومی بر مبنای فلسفه و زیباییشناسی شرق صورت میگیرد. در آثار این مجموعه، ایده فانتوم یا شبح «اکنون» با حذف ظریف بخشی از سطح تصویر، که یک خط بیشکل و ناقص از ورق طلا را آشکار میسازد، و دو بار نوردهی مجزای بعدی از یک صحنه (گذشته و آینده) را از هم جدا میسازد. «درک این خط، مانند واقعیت «دیدن زمان حال»، میتواند کم و بیش آشکار باشد، اما هر چه کمتر قابل دیدن باشد، واقعیت ما از حقیقت دورتر است.»
سوالی که مانند یک رشته در سرتاسر آثار آنها جریان دارد این است که چگونه تصاویر باعث یادآوری خاطرات فردی در بیننده میشوند. بینندگان بسته به پیشینه اجتماعی و فرهنگی و تجربه شخصیشان، تصاویر را به روشهای کاملا متفاوتی درک میکنند. زوج آلباران-کابرا به موضوعاتی مانند زمان، واقعیت، هستی، هویت و همدلی علاقهمند هستند، اما آنچه از نظر آنها اغلب جذاب است رابطه بین این موضوعات است. توضیح این روابط با کلمات دشوار است و به همین دلیل آنها بر تصاویر متکی هستند.
«ما بهویژه به خاطرات علاقهمندیم. هدف ما بازی با خاطرات بینندگان و ساختن بازنمایی در ذهن آنهاست. ما هرگز نمیدانیم که نتیجه نهایی چه خواهد بود، زیرا افراد خاطرات منحصر به فرد خود را دارند و در فرهنگها و محیطهای مختلف بزرگ شدهاند. تصاویر ما استخوانبندی عریان این ساخت ذهنی هستند. بین واقعیت و آنچه ما واقعی میدانیم فاصله وجود دارد. عکاسی (همانطور که چیکاماتسو نمایشنامهنویس ژاپنی زمانی در مورد هنر گفته است) در مرز بین واقعی و غیر واقعی، حقیقت و دروغ قرار دارد. عکاسی به ما کمک میکند تا آنچه را که از ما پنهان است، ’ببینیم‘».
در زیر زیبایی این آثار، علاقه عمیق به تجربه دیدن وجود دارد و هنر بالقوه باید ما را به حرکت درآورد. این زوج میگویند: «برای ما، عکسها فقط حافظه ما را تقویت نمیکنند. بلکه آنها همچنین به ما دانش گستردهتر و درک بهتری از دنیای اطرافمان میدهند.» یکی از چیزهایی که برای آنها جذاب است، این نکته است که تجربه به دست آمده تا چه اندازه از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است. آنها میگویند: «هدف ما بازی با خاطرات بینندگان و ساخت بازنمود در ذهن ایشان است. ما هرگز نمیدانیم که نتیجه نهایی چه خواهد بود. ما علاقهمند به برانگیختن احساس خاصی نیستیم، بلکه به خلق آثاری که احساسات متفاوتی را در بینندگان مختلف برمیانگیزند، علاقهمندیم».
«خاطرات چیستی ما را معلوم میسازند. بنابراین، وقتی کسی به یک تصویر «واکنش» نشان میدهد، در واقع برخی از خاطرات خود را بازسازی کرده و در این فرآیند، احساسات خاصی برانگیخته میشوند. به همین دلیل است که توضیح دادن چیزی از طریق عکاسی بسیار دشوار است. عکس دارای سه بعد است اما مسطح است—مجسمه نیست؛ زمان را منجمد میکند، مانند سینما در طول زمان نمایش داده نمیشود؛ و شما برای تفسیر یک عکس به کمک تخیل خود نیاز دارید. آلباران-کابرا با معکوس کردن جهتگیریهای بصری در تصاویرشان، به بیننده این امکان را میدهند که بفهمد واقعیت آنها با روشی که حواس محرکها را پردازش میکنند، شکل میگیرد. ما چیزی را در موقعیت «درست» خود میبینیم زیرا در آن موقعیت به آن نگاه میکنیم. اگر «متفاوت» نگاه کنید، چیزهای متفاوتی را «میبینید».
در ژاپن یک جنگل کاج باستانی وجود دارد که در سراسر دریا امتداد دارد. یک رسم عجیب برای مشاهده این مکان، آمانوهیشیدیت (Amanohashidate)، ماتا-نوزوکی (mata-nozoki) است: به جلو خم میشوید تا چشمانداز را وارونه از میان پاهای خود ببینید. این امر با تبدیل ساحل شنی که در آب میپیچد به اژدهایی که در آسمان پرواز میکند به نام هیریوکان (hiryūkan)، آسمان و زمین را وارونه میکند. نقش ما ایجاد رمز و راز است. بهعنوان یک بیننده، ما چندان علاقهای به دیدن یک واقعیت آشکار نداریم. اگر به عکسی نگاه کنید که در آن همه چیز به وضوح نشان داده شده است، بدون سایه، دیگر جایی برای تخیل شما وجود ندارد که با آن تصویر بازی کند و خاطرات و دنیای درونی خود را به آن اضافه کند. ما دوست داریم که در یک تصویر فضای کافی وجود داشته باشد تا بیننده بتواند آن را با خاطرات، ترسها و سوالات خود غنی کند.
عکسهای آلباران-کابرا با نگاهی زیبا و تحسینگر نسبت به طبیعت جهان، در جستجوی احساسات گوناگونی مانند تجربه ما از واقعیت، فضا یا حتی زمان است که کلمات نمیتوانند آنها را به طور کامل ثبت کنند. گالریدار، مایکل هاپن در باره کار این زوج میگوید: «من برای اولین بار کار آنها را در یک نمایشگاه هنری دیدم و فوراً شیفتهی عکسهای نورانی روی دیوارها شدم—زیباییشناسی ژاپنی در چشم من بسیار جذاب بود و در طول سال چندین قطعه برای خودم و خانواده خریدم». او ادامه میدهد: «به نظر من تکنیک هنری آنها فوقالعاده است و دید منحصر به فرد آنها بسیار درمانی است».
عکسهای آنها که بازنمایی طلوع آفتاب داغ و مناظر ابری، امواج خروشان و ماهیهای قرمز چرخان، تقریباً کیفیتی جادویی و جاودانه دارند. این ویژگی تا حدی به دلیل فرآیندهای چاپ کاملاً منحصر به فرد آلباران-کابرا است که با استفاده از کاغذ گامپی دست ساز، ورق طلا، رنگدانههای غنی و استفاده از تکنیک نوردهی دوگانه (دابل اکسپوژر) است که اغلب با فاصله چند ماه از یکدیگر اعمال میشود.
آنها توضیح میدهند: «ما عمیقاً معتقدیم که هر چقدر عکاس کارآمدتر باشد، میتواند این ایدهها را بهتر بیان کند. بنابراین برای ما تحقیق و یادگیری در اتاق تاریک برای یافتن تکنیکهایی که فرم عکاسی ما را ارتقاء میبخشد بسیار مهم است».
در کنار استعداد هنری و تخیل این زوج، عکسهای مربوط به طبیعت ایشان—بهویژه مناظر دیدنی منحصر به فرد ژاپن تحسین برانگیز هستند. آنها در مورد رابطه خود با این کشور میگویند: «یادگیری بیشتر در مورد ژاپن و زیباییشناسی آن به ما این امکان را میدهد که جهان را با چشمانی تازه ببینیم.» بهاعتقاد گالریدار هاپن، عکسهای این زوج یادآور تمامی چیزهایی است که اگر شیوههای مخرب در رابطه با آب و هوا را تغییر ندهیم ممکن است همه چیز را از دست بدهیم. «در زمانی که ما مجبور شدهایم به طبیعت و موقعیت خود در آن بیندیشیم—کار آنها زیبایی و قدرت بیپایان آن را معلوم میسازد.»
منابع:
https://www.connollyengland.com
https://birdinflight.com/inspiration/experience
عکس های ضمیمه ، اصلا درخور وصفی که شده است نیستند، اگر دچار کمبود مطلب شدید هر چیزی که صرفا به زبان خارجه بود را ارج ننهید،
فارغ ار اینکه عکسهایشان روی طلا و جواهر چاپ شده باشد ، خود عکسها کار بخصوصی نیستند حتی بعضی بسیار ضعیف، و همگی شان به عنوان آثاری از عکاسی صاحب سبک جای نمیگیرند. و همسویی را که ادعا شده را دارا نیستند