چهره به چهره شدن مخاطب و مضمون!

اشاره: برای کسانی که قلمرو عکاسی خبری (فتوژورنالیسم) را زیر نظر دارند و دنبال می کنند، «آلن ژینو» نامی نه چندان قدیمی، اما آشناست. «عکسخانه شهر» (واقع در خیابان بهار شیراز) به همت مجله «عکس» بطور ناگهانی نمایشگاهی از یک سری آثار این عکاس فرانسوی الاصل متولد و مقیم آمریکا ترتیب داده، که تا ۳ شهریورماه ادامه خواهد داشت. شهرت ژینو به خاطر گزارش‎هایی تصویری است که او از جای جای دنیا و به ویژه آفریقا تهیه کرده است.

آنچه می خوانید نگاهی است به آثار این هنرمند در عکسخانه شهر.

 

یک
در عکاسی خبری و گزارشی یک موضوع مهم هست که می‌تواند همه مؤلفه‌های این ژانر از عکاسی را تحت الشعاع قرار دهد. این موضوع را خود عکاس‌ها بیشتر و بهتر می‌دانند و می‌فهمند تا مخاطبی که یکباره حاصل کار آنها را می‌بیند و مرور می‌کند. این موضوع چیزی نیست جز خود موضوع خبر یا گزارش و لحظه رسیدن عکاس به آن و چگونگی پرداختش. اینجاست که تازه بحث‌های دیگری چون «زاویه دید»، «نوع نگاه»، «امضای عکاس» و یک سری بحث‌های حاشیه‌ای دیگر پیش می‌آید، که معدل آنها موفقیت یا شکست عکاس را در رویارویی با موضوع مورد نظر نشان می‌دهد. وقتی کرانه‌های مرئی و نامرئی سوژه برای بیننده از قبل معین و مشخص است، همه سنجه و داوری مخاطب به کیفیت بیرونی یا عینی عکس تقلیل می‌یابد و وقتی که این طور نیست، تازه تصور و تجسم بیننده تحریک می‌شود که پس پشت سوژه را نیز بکاود و در یک موازنه و مقایسه ذهنی و مفهومی، سلطه و سیطره عکاس رابر موضوع حدس بزند. گفتم «مفهومی» چون در عکاسی گزارشی هر مفهوم می‌تواند معرف طبقه کاملی از مضمون‌ها باشد و اشاره‌ای به ویژگی‌های مشترکی در آنها. عکس خبری یا گزارشی از راه تقسیم موضوع به اجزا یا مضامین آن درواقع از پیچیدگی بازنمایی آن می‌کاهد و راه را برای دیدن و درست دیدن هموار می‌کند و درست به همین خاطر است «هانری کارتیه برسون» عکاس بزرگ فرانسوی می‌گوید: «گاهی ترکیب بندی یک عکس بی نظیر چنان نیرو و غذا و چنان محتوای درخشانی دارد که همین یک عکس خودش یک گزارش کامل است. اما چنین موردی به ندرت پیش می‌آید. عواملی که در مجموع می‌توانند جرقه‌هایی به بیرون بپراکنند، اغلب پراکنده‌اند – یا از نظر زمان و یا فضا – و گرد هم آوردن آنها به زور، نوعی صحنه‎پردازی است و من احساس می‌کنم که تقلب است. اما اگر عکس گرفتن از هسته و همین طور جرقه‌های برجهنده از موضوع امکانپذیر باشد، این را عکس – گزارش می‌توان نامید و صفحه مجله در خدمت به هم پیوستن عوامل مکملی خواهد بود که در چندین عکس پراکنده‌اند.»

دو
«هسته» در حرفهای برسون، همان «موضوع» مورد نظر ماست و «جرقه‌های برجهنده» مضامینی را می‌گوید، که ممکن است در یک موضوع بالقوه یا بالفعل وجود داشته باشد. عکس – گزارش یا گزارش تصویری روایت سیالی از یک موضوع را تشکیل می‌دهد، که شاید دیدن نشانه‌هایی از آن همه چیز را به ذهن مخاطب بیاورد و شاید هم اصلاً این طور نباشد و به نظر نیاید. این صورت دوم هم باز بسته به موضوع فرق می‌کند. موضوع اگر با تمام مرزهای ملموس‎اش درحال اتفاق افتادن باشد، شاید بتوان آن را – درست همانطوری که هست – نشان داد و اگر خود دارای نوعی پراکندگی درونی و فراگیری جغرافیایی (مکانی) باشد، بدون شک روایت عکاس چندان هم «هم راستا» و «هم سان» نخواهد بود. این ناهمسانی و گسستگی به ویژه در گزارشهایی دیده می‌شود که حالت خبری خود را از دست داده‌اند و فارغ از «لحظه قطعی» (که باز کارتیه برسون می‌گوید) همچنان در حال روی دادن هستند. نوعی از «شکل زندگی» یا یک «زندگی نوعی» مصداق درست و دقیقی برای گزارشهایی از این دست به شمار می‌آیند. چیزی که باید صورت برداری عکاس را از چنین سوژه‌های گسترده‌ای شکل بدهد، نمی‌تواند تنها یک عنوان کلی یا حتی عنوان‌های جزئی آمده در پای عکس‌ها باشد. یک «مکاشفه»، یک تعبیر، یک «تفسیر» و یا یک «تأویل» صوری و احیاناً ژرف ساختی لازم است، تا آن «جرقه‌های برجهنده» را به هم ربط دهد.

سه
«آلن ژینو» هم از آن دسته فتوژورنالیست‎های آمریکایی است، که معتقدند باید پوسته‌ها را شکاف و به «هسته» آن قدر نزدیک شد، که در نهایت جز واقعیت آن چیزی به چشم نیاید. در عکس‎های به نمایش درآمده از او (در عکاسخانه شهر) این ویژگی آن قدر چشمگیر است که بیننده را به یاد عکس‌های یادگاری (شخصی) می‌اندازد. همین هم باعث می‌شود که ما از آن «صحنه پردازی» مورد نظر برسون، به برداشتی فراتر از «تقلب» برسیم. به عبارتی وقتی عکاس در خود متن عکس‌ها – با وضوح – صحنه پردازی‌اش را بازگو می‌کند، دیگر نمی‌توان اثر او را نوعی تقلب، پنهان کاری و یا «پنهان روشی» به حساب آورد. او اینجا با رو کردن «دسیسه»های متن خیال بیننده را راحت می‌کند که باید دنبال چیزهای دیگری بگردد که فراتر از نوعی برانگیختگی و احیاناً غافلگیری زودگذر است. ژینو با نشان دادن واکنش سوژه‌هایش، قبل از هر موردی، منتظر دیدن واکنش بیننده است و اینجا یک ارتباط «دوگانه» و طنز هم شکل می‌گیرد که بخشی از آن تجسمی و زیبایی شناسیک و بخش دیگرش یکسر عمدی و آگاهانه و روان شناختی است.

بخش دوم که البته در ذهن بازسازی می‌شود، ارتباط چهره به چهره آدمهای درون عکس با آدمهای دنیای بیرونی (بیننده‌ها) است که با واسطه دوربین صورت پذیرفته و می‌پذیرد. یک چنین رویدادی را عکاسی پیش از این و در پایه دیگری از عکس بسیار تجربه و تکرار کرده است. در تمام آن جاهایی که سوژه انسانی آگاهانه و هوشیار نسبت به حضور دوربین، به عدسی چشم دوخته و منتظر کلیک کردن بوده، این ارتباط چهره به چهره، ژست آمیز و طنز را شاهد بوده‌ایم. البته همه عکس‎های ژینو در این نمایشگاه از یک چنین ترفندی برخوردار نیستند و لابه لای آن‌ها عکس‌هایی را می‌توان یافت که گزارشی محض هستند و افق بین بیننده و عکاس و سوژه در آنها کاملاً واضح و روشن است. به همین خاطر هم می‌توان عکس‎های این نمایشگاه را به دو گونه «صورت‎بندی» کرد و در بعضی از آنها ردپای نوعی «گزارش میدانی – تصویری» را دید و در بعضی دیگر ردپای گزارشی «توصیفی» را. این صورت بندی را گذار یا توقف عکاس برای برداشتن عکس به ما می‌گوید. در هر دو صورت اما به نظر نمی‌رسد که ژینو خیلی دقت به خرج داده باشد و عکس‎های قابل دفاعی گرفته باشد. تساهل او در برخورد با موضوع – هرچند متعلق به آن دسته از عکاسان آمریکایی، که گفتم، باشد – جای هیچ توجیهی را باقی نمی‌گذارد.

عکاس با ساده انگاری و ساده سازی موضوع تنها از «پیچیدگی بازنمایی» آن برای خود کاسته است و روایت سیال او، با تمام تنوعی که دارد، در یکی دو عکس قابل جمع است. البته هستند در همین مجموعه، عکس‌هایی که مفاهیم دیگری را هرچند پنهان بازگو می‌کنند. اینجا منظورم آن عکس‎هایی است که می‌خواهند لحظه‌هایی از زندگی یا دگردیسی شکل زندگی آفریقایی‎ها را نشان بدهند. دگردیسی آن آیین‌های فراموش شده‌ای که زیر ظاهر جدید و فرهنگ تحمیلی گم و گنگ شده‌اند و ممکن است تنها ظهوری مجازگونه و نامنسجم و ناهمگون داشته باشند. عکسی که برای پوستر نمایشگاه انتخاب شده و در آن چند جوان سیاه پوست با چوب دستی مشغول انجام یکسری حرکات و جست و خیزها هستند، شاید صریح‌ترین مورد در این باره باشد. عکس‌های ژینو در نهایت و با استناد به همین مورد آخری که گفتم، شاید دو برداشت را برای بیننده به همراه داشته باشد. یا مدنیتی نو را نوید دهد که فرهنگ غنی و آیینی آفریقا را دگرگون کرده است و یا ضرورت بازسازی آن را بازگو کند.

چهار
عکسهای «آلن ژینو» اگرچه نمی‌تواند معیار درست و دقیق عکاس خبری یا گزارشی غرب به دقیقه اکنون باشد و اگرچه ما نمی‌دانیم که عکس‎های او با چه معیاری (جز عنوان فرمایشی و کلیشه‌ای «تبادل فرهنگی») انتخاب و ارائه شده است، اما چند نکته اساسی را به خودی خود بازگو می‌کند. نکته نخست نزدیک شدن به یک موضوع و نوع نگاه مستقیم به آن است، که تقریباً در عکاسان گزارشگر آمریکایی مشترک است. نکته دوم اینکه عکاسی خبری هنوز هم در دنیا زنده و سرپاست و فقط نیاز به یکسری ضابطه زیبایی شناسی دیگر دارد. نکته سوم دگردیسی همیشه و همواره موضوع است که می‌تواند موضع جدید عکاس را به دنبال داشته باشد. این نکته آخر شاید تنها ضامن بقای عکاسی خبری یا گزارشی به حساب بیاید که نشان دهنده جهان در حال تغییر است. عکاسی اینجا می‌تواند با ثبت این تغییرات و تقسیم بندی جهان به واحدهای کوچکتر، موجب «صرفه جویی شناختی» ما شود و محملی برای بازگشت به اصل و تبار موضوع. کار آلن ژینو هم، اگر خیلی خاص نباشد، لااقل واجد این ویژگی بنیادی هست. هر چند برخورد ما با آثار او این قدر بی‎مقدمه صورت بگیرد!

روزنامه ایران، ۲۷ مرداد ۱۳۸۲، شماره ۲۵۵۴