«عکاسی چی هست که باند داشته باشد؟» این جمله مسعود زنده روح عکاس چهل و هفت ساله کرمانی است.
او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در شهر کرمان گذراند و در سال ۱۳۶۱ برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد. در سال ۱۳۶۶ در مقطع کارشناسی تولید (گرایش عکاسی) از دانشگاه صدا و سیما فارغ التحصیل شد و در ستاد تبلیغات جنگ مسئولیت واحد عکاسی را عهدهدار شد. در سال ۱۳۶۹ در سازمان صدا و سیما بعنوان عکاس مشغول به کار شد. در طول این سالها به حرفه عکاسی مشغول بوده و در جشنوارههای مختلف و مسابقات متعدد شرکت کرده که در برخی از آنها در جایگاه داور و دبیر بوده است. مدیریت اجرایی دوسالانه یازدهم و مدیریتش بر دبیرخانه دایمی دوسالانهها، آخرین فعالیتهایش در حوزه مدیریتی است.
او سخت و صریح معتقد است باند بازی وجود ندارد و از سوال من درباره این موضوع ناراحت شد. دلخوری اش در پاسخهایش مشخص است.
سایت عکاسی – گیتا جاودانی
باند بازی در جامعه عکاسی وجود دارد؟
کدام باند و باند بازی؟ عکاسی چی هست که باند داشته باشد؟
اما این موضوعی است که در گپ و گفت عکاسان مرتبا به آن اشاره میشود.
این حرفها همیشه بوده و هست. صد سال دیگر هم که بگذرد همین است.
اما از قدیم گفتهاند «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»؟
نه- جوان ترها این حرفها را میزنند، بعد که سن و سالی از آنها گذشت، میبینند که چنین چیزی وجود ندارد. یک بار خودشان بشینند و داوری کنند بعد ببینید چه اتفاقی میافتد.
فکر میکنم باند زمانی درست میشود که جایی سود مالی وجود داشته باشد در عکاسی کدام سود مالی یا چرخه اقتصادی وجود دارد که مافیایی شود؟
در حال حاضر اتفاقاتی در حال رخ دادن است که پشت آن هم سود مالی وجود دارد و هم شهرت. بعنوان مثال سال گذشته نمایشگاهی در فرانسه برگزار شد که بدون فراخوان یک تعدادی انتخاب شدند و رفتند و برای بقیه این سوال پیش آمد که چرا به ما خبر ندادند؟
آنها پیگیری کردهاند که ببینند افراد چه طور انتخاب شدهاند؟ از کجا رفتند؟ کی دعوت کننده بوده؟ یا فقط میگویند ما چرا نرفتیم؟
روی اسامی بیشتر حساسیت وجود داره. اینکه یه اسمهایی دائم تکرار میشود.
مثلا"؟
من نمیخواهم اسم خاصی را بیاورم.
من به شما میگویم اگر سفارت فرانسه بخواهد از تعدادی عکاس دعوت کند و یا مثلا" از یک گالری در پاریس دعوت کرده باشند که به انتخاب خودش تعدادی عکاس را دعوت کند، باند بازی است؟ یعنی به نظر شما فراخوان عمومی باید بگذارد؟
طبیعی است که تعدادی عکاس، مثل هنرمندان سایر رشته ها، در دنیا شناخته شدهاند و تعدادی دیگر شناخته نشده، که آنها هم امیدواریم در آینده شناخته شوند. حالا اگر یک بخش خصوصی و یا یک کشوری از این افراد مشهور درخواست کند که یک نمایشگاه بگذارند، اسمش این باندبازی است؟ منطق دوستان این است دیگر؟
در نمایشگاه پاریس، دعوت کننده یک گالری خصوصی بوده که ۱۰ نفر عکاس ایرانی را به واسطه سابقه و ارتباطاتی که دارند، نمایشگاههایی که گذاشتهاند و کتابهایی که چاپ کردهاند، میشناسد، حالا چون از اینها دعوت کرده، باند میشوند؟ این حرف منطق ندارد.
مثلا" فرض کنید یک آقا یا خانمی که یک سال، دو سال یا پنج سال است که فارغ التحصیل شده یا مثلا" چند وقتی است کار تجربی میکند میخواد هم طراز سیف اله صمدیان باشد.
اما به این نکته توجه نمیکنند که سیف اله صمدیان سی سال پیش در همین نقطه امروز آنها بوده. سی سال تلاش و فعالیت کرده، زحمت کشیده و پوستش کنده شده تا بشناسندش و وقتی شناخته شد، خب دنبالش هم میآیند! شما چند نفر مینیاتوریست معروف در ایران میشناسید؟ چند مجسمهساز یا نقاش معروف میشناسید؟ اگر از آنها درخواست کنید که نمایشگاه بگذارند باندبازی است؟ حالا به موازات آنها چند فارغ التحصیل نقاشی داریم که نمیشناسیم شان و هنوز هیچی از آنها ندیدیم؟ این حرفها بنظر من هیچ پایه و اساسی ندارد.
همان طور که گفتم، باند زمانی بوجود میآید که پول زیاد جایی وجود داشته باشد عدهای بخواهند آن پول را بخورند و به کسی دیگر هم ندهند.
این صحبتها بنظر من از سر خامی هست.
دو سوال دیگر دارم. اول اینکه پدیدهای که دوستان اسم آن را باند بازی میگذارند…
ببخشید اجازه بدهید من یک سوالی بپرسم… بیست سالی است که من در این مملکت عکاسی میکنم. آدم ناشناسی هم نیستم. چرا من نمیگویم اینها باند بازی کردهاند و نمایشگاه گذاشتهاند؟
این دومین سوال من بود. پس لطفا جواب بدهید.
برای اینکه این موضوع را طبیعی میدانم. میخواهم بگویم یه جایی، یک گالریای و یا یک استادی، چند نفر همفکر دور و برخود دارد که به نظر من هیچ ایرادی ندارد. مگر در همه دنیا غیر این است. معمولا هر کسی با آدمهای هم فکر خودش نشست و برخاست میکند.
پس این موضوع به نظر شما مثبت است؟
بله چه ایرادی دارد؟ اینکه یک استاد ایده خودش را به یک عده دیگر منتقل بکند، ایرادی دارد؟
آنچه شما میگویید به نظر من هم ایرادی ندارد اما با این دایره تنگ فرصتها و این خیل عظیم آدمایی که دست و پا میزنند تا ذرهای خود را معرفی بکنند، چه میتوان کرد؟
به نظر من؛ همان کاری که ما کردیم. مگر ما در اروپا بزرگ شدیم و تازه اینجا آمدهایم؟ ما هم در این مملکت دست و پا زدیم، توی این مملکت کار کردیم. بپرسید ببینید بهمن جلالی چگونه کار کرده است؟ نصراله کسراییان چطور؟ چند بار دور تا دور ایران را چرخیده؟ چند تا ماشین از بین برده؟ تا حالا شده کسراییان. تلاش کرده و خودش جایگاهش را پیدا کرده. هیچ کس به هیچ کس چیزی نمیدهد. خود آدم باید خود را ثابت کند. بجای گلهگذاری، کار کنند، نمایشگاه بگذارند، عکس بگیرند، یک خرده زحمت بکشند و به خودشان فشار بیاورند، بروند خارج از کشور دنبال گالری بگردند و خودشان را معرفی کنند آن موقع این اتفاق برای آنها هم میافتد و دیگران آنها را میشناسند.*
– کاوه بغدادچی و باند بازی / شمس شما، اینترنت است +
– سیف الله صمدیان و باند بازی/ آدم باید عاقل باشد +
– سایت عکاسی آماده انتشار و انعکاس نظرات شما در باره «پرونده
باند
بازی» و این مصاحبه است. لطفا قبل از درج نظر حتما دو یادداشت «پرونده یک
موضوع: باند بازی در عکاسی ایران» و «باند بازی در
عکاسی ایران؛
واقعیت یا توهم» را مطالعه و در درج نظرات خود به نکات اشاره شده در
یادداشت دوم توجه کنید.
– از همکاران محترم رسانهای، سایتها، وبلاگها و نشریات چاپی و
اینترنتی خواهشمندم حق نشر این مصاحبه را برای سایت عکاسی محفوظ بدانند و
در صورت نیاز به ارجاع به این مطلب حتما مطابق «آییننامه
بازنشر مطالب سایت عکاسی» عمل کنند.
بنازم شیوه ی تردستی ات را / که خط بر چشمه ی کوثر نوشتی/ کسی ننوشت بالاتر ز یاقوت/ تو از یاقوت بالاتر نوشتی
آقای زنده روح با جواب های قاطع خود همیشه شخص مقابلش را شگفت زده می کند. من تا حدودی با نظر ایشان موافقم و بدان ایمان دارم که جوان باید تلاش کند و با تلاش آینده ی خود را بسازد.
بفرما ! همینو می خواستین ؟ فکر کنم جناب زنده روح دیگه آب پاکی رو ریخت رو دستتون.
به نظرم آخرین سئوال و جوابی آقای زنده روح فرمودند جواب پایانی مبحث (باند و باند بازی) باشه. بسیار زیبا و درست جواب دادند.
مصاحبه ی خوبی بود و برای من جذاب،
از مهم ترین ویژگی های این مصاحبه ساده و بی پرده سخن گفتن آقای زنده روح است،
باعث آرامش و اعتماد به نفسیه هر چه بیشتر خواننده می شه، امید خاصی به خواننده می ده، تلاش برای پیشرفت.