جوئل پیتر ویتکین.«سلفپرتره، نیومکزیکو»، ۱۹۹۴
کن واینگارت: آیا در ویتنام عکاس جنگ بودید؟ چگونه بود؟ آیا تجربهی ترسناکی بود؟
جوئل پیتر ویتکین: طی سه سال خدمتم در ارتش، هیچ وقت به ویتنام نرفتم. در فُرتهود تگزاس عکاس بودم و در آلمان مستقر شدم. این اطلاعات نادرست در سال ۱۹۹۵ در نمایشگاه مرور آثارم در موزه گوگنهایم پخش شد. در دیوارنوشت موزه نوشته شده بود که من در ویتنام عکاس جنگ بودم. خیلی عصبانی شده بودم از این که چرا پیشنویس این بیانیه را به من ندادند. اگر میدادند مطمئناً اصلاحش میکردم.
واینگارت: چطور شد که تصمیم گرفتید یک عکاس هنری قصهگو شوید؟ چه چیزی باعث شد که به این کار روی بیآورید؟
ویتکین: از یازده سالگی عکاسی میکردم. وقتی شانزده سال داشتم، ادوارد استایکن مدیر وقت بخش عکاسی در موزه هنر مدرن نیویورک یکی از عکسهایم را برای مجموعهی دائمی موزه انتخاب کرد. پس از دبیرستان، در استودیوها و لابراتوارهای عکاسی مختلفی کار کردم، و بعد بهعنوان عکاس بهخدمت ارتش درآمدم.
پس از دوران خدمت، از کوپر یونیین فارغالتحصیل شدم و کمکهزینهی تحصیلی در رشتهی شعر از دانشگاه کلمبیا دریافت کردم. طی این دوران همیشه عکاسی میکردم. در سال ۱۹۷۰، جان سارکوفسکی مدیر وقت عکاسی در موزه هنر مدرن نیویورک یکی از کارهایم را برای مجموعهی دائمیاش انتخاب کرد. و به تهیهی عکس و بسط نگاهم در عکاسی ادامه دادم.
سپس در سال ۱۹۷۵، برای انجام کار فارغالتحصیلی در دانشگاه نیومکزیکو پذیرش گرفتم. در آن سالها، کارهای کاملاً سنجیده و بالغی میساختم. سپس شروع کردم به نمایشگاه گذاشتن از کارهایم در گالریهای نیویورک و پاریس.
واینگارت: جوتّو از هنرمندان مجبوبتان است. سالها پیش بهعنوان یک دانشجوِ تبادلی در شهر پادوئا در ایتالیا زندگی کردم [مهمترین آثار جوتّو در آنجا هستند]. چرا جوتّو؟ این روزها دربارهی او چیز چندانی گفته نمیشود!
ویتکین: ما اکنون در جامعهای مصرفگرا و فرارکننده-از-واقعیت به سر میبریم که در آن شورمندیهای فکری، تاریخ اجتماعی، الهیات، فلسفه و تاریخ هنر تحتالشعاع ساختار فکری پست-مدرن کنار زده میشوند—در حالی که همه به آن نیاز داریم.
جوتّو پدر نقاشی غربی است. نبوغ او حاکی از احساساتی صحیح و عمیق و حقیقتِ فضایی و فرمیِ نقاشی است. همیشه، هر از چند گاهی هنرمندان بزرگ ظهور کردهاند. اما اگر تاریخ هنر را مطالعه کنید، متوجه میشوید که در هر دورهی زمانی، از جمله دوران خود ما، تعداد بسیار کمی هنرمند بزرگ وجود دارد.
واینگارت: آیا عکاس هنری بودن سخت است؟ مزایا و معایب این کار چیست؟
ویتیکن: هنرمند بودن شکلی از تقلا و نوعی شگفتی بزرگ است. تعداد خیلی کمی از آنها کمکهای واقعی و ماندگار به بشریت میکنند. آنهایی که در طول زمان با تلاشهای بسیار برآمده از استعداد و شهامت سعی دارند بینشی اصیل و فراگیر ایجاد کنند، خبرگان هنر و زندگی خواهند شد. اما حتی این هم نمیتواند ماندگاری کارشان را تضمین کند. این در واقع راز بزرگ هنر است.
واینگارت: آیا خودتان را یک هنرمند سورئالیست میدانید؟ نقاشان سورئالیست محبوبتان کدامها هستند؟
ویتکین: من سورئالیست نیستم چرا که به چیزی که آنها بهعنوان یک مکتب هنری معتقدند باور ندارم. در واقع، من جز شکل عکاسی خودم متعلق به هیچ جنبش یا مکتبی نیستم.
واینگارت: شما کارشناسی هنر را از کالج کوپر یونیین در نیویورک و سپس کارشناسی ارشد هنر را از دانشگاه نیومکزیکو اخذ کردید. از مدرسه هنر بیشتر چه چیزی را آموختهاید، و چه تأثیری بر کارتان داشته؟
ویتکین: چیزی که در مدرسه هنر آموختم این است که هنر را نمیتوان یاد داد. میتوانید تکنیکها را یاد بگیرید، اما هیچ معلم یا مدرسهای نمیتواند هنرمند بسازد. هنر از اعماق درون میآید. از کشمکشهای دیرینه با نفس خود و تجدید نظر صادقانه روی آگاهیتان.
واینگارت: عکاسان مورد علاقهتان در تمامی دورانها چه کسانی هستند؟
ویتکین: ویجی و کارتیه برسون را ملاقات کردهام. دایان آربس و رابرت فرانک را میشناختم. آنها، بههمراه داگر، فنتن، لوگره، گاردنر، کمرون، استیگلیتس، اتژه، آگوست زاندر، هانس بلمر، واکر اونز، یوسف سودک، آندره کرتس و هری کالاهان برای کل بدنهی کاریشان نمادهای عکاسی هستند.
واینگارت: چه چیزی برایتان الهامبخش است؟ ایدههایتان از کجا میآیند؟
ویتکین: کارهای بزرگ برآمده از زندگی و عشق که از رهگذر از-خود-گذشتگی حاصل شدهاند برایم الهامبخش هستند چرا که چنین کارهایی روشنگر روح و روان اند. هر روز ایدههایی به سراغم میآیند. آنها را نقاشی میکنم. سپس دستکاریشان میکنم تا ببینم که چگونه میتوانند به یک تجربهی عکاسی عالی ختم شوند.
واینگارت: هر چند وقت یک بار عکاسی میکنید؟ بهشکل مجموعه کار میکنید یا صرفاً بهطرز تصادفی روی ایدهها و تصاویر کار میکنید؟
ویتکین: من سالی ده تا دوازده عکس تهیه میکنم. بهشکل مجموعه کار نمیکنم. با یک دستیار پارهوقت کار میکنم.
واینگارت: با چه دوربینی عکاسی میکنید، اکنون و در گذشته؟ آیا بهصورت دیجیتال کار میکنید؟
ویتکین: همیشه از یک رولیفلکس (۱۹۵۷)، یک لینهف ۴ در ۵ اینچی و یک پنتاکس ۶ در ۷ سانتیمتری استفاده کردهام. اخیراً در چند کارم بهصورت دیجیتالی ویرایش میکنم. هیچ مشکلی با آن ندارم چرا که قصههای من خیالی اند. پس از اسکن، یک نگاتیو ۸ در ۱۰ اینچی به دست میآورم که بعداً از روی آن چاپ میکنم. چاپ کارهایم را همیشه خودم انجام میدهم.
واینگارت: آیا شکایت یا مخالفتی در رابطه با کارهای بحثبرانگیزتان داشتهاید؟ آیا آزارتان میدهند؟
ویتکین: من هم نقدهای بسیار مثبت دریافت کردهام و هم نقدهای بسیار منفی. با نگاه به تاریخ درمییابید که تمامی هنرمندان بزرگ، آنهایی که کارهاشان ماندگار شده، هر قدری که محبوب بودهاند مورد تحقیر هم قرار گرفتهاند.
واینگارت: شما و برادرتان جوئل ویتکین که نقاش است دوقلوهای یکسان هستید. طی این سالها رابطهتان چگونه بوده، و آیا نمایشگاه مشترک اخیرتان چیزی را تغییر داده؟ آیا از این نمایشگاه راضی هستید؟
ویتکین: برادرم و من زندگی کاملاً مجزایی را پیش بردهایم اما هوای هم را داریم و کارهای هم را دنبال میکنیم. نمایشگاه ما در جک راتبرگ فاینآرتس لسآنجلس ما را به هم نزدیکتر کرده. هر دو خیلی خیلی از آن نمایشگاه راضی هستیم.
واینگارت: شما اکنون در اَلبیوکِرکی نیومکزیکو زندگی میکنید. چطور راهتان به آنجا ختم شد؟ دلیل علاقهتان به آنجا چیست؟
ویتکین: تقریباً چهل سال است که در اَلبیوکرکی زندگی میکنم. جای دیگری زندگی نمیکردم.
واینگارت: برای آینده چه برنامهای دارید؟ دوست دارید از شما چه چیزی به یادگار باقی بماند؟
ویتکین: هیچ وقت برنامهای برای آینده ندارم. تنها برای کارهای آتیام برنامه دارم. عکاسی میکنم تا درونم را ببینم. چیزی که میسازم رشد من در قالب یک انسان، یک هنرمند و یک روح را نشان میدهد. دوست دارم که بهعنوان یکی از نمادهای عکاسی شناخته شوم، کسی که کارهایش توانسته استانداردی در خلاقیت، اندیشه و اخلاق ایجاد کند.
پینوشت
عکسها از طرف مترجم انتخاب و به متن اضافه شدهاند.
سلام. با دیدن کارهای عکاسانی که اساس کارشان را تخیل گذاشته اند حسرت میخورم که چرا عکاسان ایرانی از تخیل کمتر در کارهایشان استفاده میکنند. البته میدانم که فرم و شیوه هنری از درون هنرمند برمیآید و دلبخواهی نیست اما فکر میکنم بحث فراگیرتر از این حرفها باشد چرا که در عرصه ادبیات داستانی هم این خلا را میبینم.