حمص، ژوئن ۲۰۱۴: مرکز خریدی ویرانشده ـــ یکی از عکسهای نمایشگاه موزهی سلطنتی جنگ. (تمام عکسها از سرگئی پونومارف است)
اختصاصی «سایت عکاسی» – در اواسط سال ۲۰۱۴، بعد از آنکه دولت سوریه شهر حمص را از جنگجویان شورشی پس گرفت، سرگئی پونومارف (Sergey Ponomarev) با دوربینش آنجا ایستاد و شاهد خرابیها بود. او خانوادهای را دید که به خانهاش بازگشته بود، و صحنه را ثبت کرد: آنان در خیابانی که زیر آوار مدفون گشته و با ویرانهها فرش شده، از داشتههاشان هر چه را که میتوانند بیرون میکشند و در یک تاکسی جا میدهند. پسرشان کلاه تولد رنگارنگی را که پیدا کرده بهه سر گذاشته است. صحنه روزمره است ـــ خانواده با آرامش کار خود را پیش میبرد ـــ و در عین حال ویرانکننده.
در عکسی دیگر چهار پسربچه در میان آوار مشغول بازی هستند. آنان پلاستیک کابلهای برقی را که در ساختمانهای مخروبه یافتهاند سوزاندهاند تابه سیم مسی برسند و آن را بفروشند. یکی دیگر از عکسها پاساژ تازهساختی را نشان میدهد، پاساژی که هیچ وقت افتتاح نشد و فروریخت و اکنون بنر بزرگی از رئیس جمهور بشار اسد بر اسکلتش نصب شده است.
این فتوژورنالیست میگوید: «مهمات و جنگجویان شورشیان زیاد نبود اما در عوض اسنایپر و آرپیجی داشتند. هنگامی که چشمشان به یک تانک میافتاد، اسنایپر یک سوراخ کوچک در زره تانک ایجاد میکرد و آرپیجیزن سعی میکرد همان نقطه را بزند تا آرپیجی در عمق بیشتری از تانک فرو رود و منفجر شود. تانکها گمان میبردند پشت هر پنجره و هر حفرهی دیوار اسنایپری هست، پس تاکتیک ارتش سوریه این بود که تمام پنجرههای مشکوک را بزند.»
حمص، ژوئن ۲۰۱۴: ابوهشام عبدالکریم و خانوادهاش وسایلی را که بیرون کشیدهاند درون یک تاکسی میگذارند.
نمایشگاه مجموعه عکسهای پونومارف با عنوان «سوریهی اسد» به زودی در موزهی سلطنتی جنگ لندن برپا می شود. مجموعهی «مهاجرت» او نیز ـــ که تصاویری از آوارگان این جنگ است و شامل عکسهایی است که جایزهی پولیتزر ۲۰۱۶ را برای پونومارف و همکارانش در نیویورک تایمز به همراه داشت ـــ به نمایش در میآید.
در کافهی موزه نشستهایم، با ادوات جنگی در اطرافمان. پونومارف با من در میان میگذارد که هنگام گرفتن یک عکس دنبال چه چیزی است: «همه چیز باید در زمان و مکان درست قرار بگیرد: نور، افراد، رویداد یا کنش. همه چیز باید خوب به تعادل رسیده باشد، تا یک قاب بینقص شکل بگیرد. این مهارتی است که طی سالیان به دست میآید.
ثبت کردن وضعیتهای وسیع و پیچیده ـــ جنگ در سوریه، بهار عربی ـــ و قرار دادن آنها در یک مقیاس انسانی و قابل بیان از دیگر تواناییهای پونومارف است. در دمشق، نزدیک منطقهی تحت اشغال شورشیان، خمپارهای به ماشینی اصابت کرد. او میگوید «ماشین منفجر شد و ماشینهای دیگر را به آتش کشید. من بجای آن که فوراً از ماشینهای در حال سوختن عکس بگیرم تصمیم گرفتم یک رهگذر را به تصویر بکشم.» عکس که از پشت سر گرفته شده، مردی را نشان میدهد که دوچرخهاش را نگه داشته، آرام ایستاده و نگاه میکند. «پیدا است که از شهروندان است و همین الان با صحنه روبرو شده.»
پونومارف در سال ۲۰۱۳ به دمشق رفت. میگوید «حتی قبل از آن که بتوانی رسیدنت را به هتل اعلام کنی باید به وزارت اطلاعات بروی تا آنها یک مترجم برایت بگمارند ـــ یک ملازم که تو را اسکورت میکند. وظیفهی این ملازم گزارش دادن به دولت است.» عکاس ما حرفهایش را با لبخندی ادامه میدهد: «میدیدم که دارد کارهای ما را گزارش میکند. من روی داستان خودم کار میکردم و او روی داستان خودش.»
دمشق، آگوست ۲۰۱۳: دوچرخهسواری که آتش برپا شده از خمپاره را مینگرد.
برای او یک دورهی طاقت فرسا وجود داشته: موقعی که میخواسته بداند آیا در حومه شهر حملهی شیمیایی رخ داده است. با این حال میگوید در بیشتر مواقع تعارض فراوانی بین آنچه میخواسته ببیند و آنچه ملازمش، یا دولت، اجازه میداده وجود نداشته است. «قصد نداشتم با هیچ کدام از حامیان سرسخت اپوزیسیون ملاقات کنم. عکاسی من کمی متفاوت است؛ من زندگی مردم عادی را نشان میدهم، خواه آنان درون این حبابِ تحت کنترل دولت باشند یا بیرون از آن.»
به گفتهی او یکی از جالبترین چیزهای گزارشدهی از مناطق تحت کنترل دولت این بود که به چشم میدیدند که مردم با پروپاگاندای حکومت مشکلی ندارند. «میدیدیم که آنان حقایق مخصوص خود را دارند، حقایقی که هیچ کدام ربطی به آنچه اتفاق میافتد ندارد.» او اینطور اضافه میکند که اکثر رسانههای غربی در گزارشهای خود جانب شورشیان را میگرفتند، پس آنجا هم تعادلی در کار نبود. «من این شانس را داشتم که داخل بروم، که ببینم جامعه عادی است، که توضیح دهم چرا آنان از حکومت پشتیبانی میکند.»
پونومارف خواسته از زندانهای اسد دیدن کند. طبق یکی از گزارشهای جدید عفو بین الملل در یکی از این زندانها هزاران زندانی شکنجه میشوند، گرسنگی میکشند و دسته جمعی به دار آویخته میشوند. با درخواستش موافقت میشود اما تحت کنترل « با چندین زندانی ملاقات کردیم. یکی از آنها که یک سوریهایِ روسزبان بود سعی داشته به جنگجویان پول برساند. چهار نفر دیگر هم روسی بلد بودند اما وانمود میکردند بلد نیستند. دولت میگفت آنها مواد منفجره و بمبهای داخل خودرو میساختهاند. خواستیم چند زندانی چچنی هم ببینیم ولی [مقامات زندان] گفتند آنها هنوز آماده نیستند.»
ژوئن ۲۰۱۴: کودکان بیسرپناه پس از فرار شورشیان از منطقهشان در ویرانههای حمص سرگرم بازی هستند.
پونومارف که ۳۶ سال دارد عکاسی را در نوجوانی آغاز کرده، در دانشگاه دولتی مسکو عکاسی خبری خوانده، با روزنامههای روسیه همکاری داشته و تا پیش از فریلنسر شدن در سال ۲۰۱۲، برای هشت سال عکاس استخدامی اسوشیتد پرس بوده است. او از سال ۲۰۱۳ به بعد بیشتر برای نیویورک تایمز کار کرده است. وی جایزه اول گزارش تصویری World Press Photo 2016 را از آن خود کرد.
هرچند پونومارف خود را عکاس جنگ نمیداند، اما شاهد بحرانها و درگیریهای فراوانی بوده است. در اسوشیتد پرس، گروگانگیری مدرسه بسلان در سال ۲۰۰۴، جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶، و سقوط طرابلس در سال ۲۰۱۱ را پوشش داده است. او همچنین روایتهایی از اوکراین داشته، و سال گذشته که نیروهای نظامی عراق به داعش حمله کردند در موصل حضور داشت. سپس یک ماه را در غزه سپری کرده است: «آنجا مدام وزوز فلزی هواپیماهای بدون سرنشین را میشنوی که این ور و آن ور میروند، مثل پشههایی فلزی. اگر صدای هواپیما نشنوی معنیاش این است که امنیت منطقهی هوایی برای ورود جت تایید شده است. آنگاه یک جت میآمد و چیزی را بمباران میکرد. ترسناک بود ـــ نمیدانستی میخواهد کدام خانه را بمباران کند.»
او یک درمانگر دارد. «بهترین راهش این است که بجای حرف زدن با دوستانت با یک حرفهای حرف بزنی، کسی که سعی کند تمام احساسات ناخوشایند و ترسهای تو را بیرون کشد. اگر با دوستانت صحبت کنی میگویند "این پسر همش از جنگ میگه ـــ خب آدم دلش میگیره." لبخند میزند.
آیا پونومارف که در همهی این مکانها بوده فکر میکند عکاسی می تواند دنیا را تغییر دهد؟ پاسخ میدهد «نه. در حال حاضر اطلاعات بصری ما را فراگرفته و همیشه دور و برمان است.» ولی به عقیدهی او شاید عکسها بتوانند «زندگی عادی و دنج مردم را برآشوبند و احتمالاً آنان را ترغیب به اقدام کنند.» این اقدام میتواند کمکی مالی یا کاری داوطلبانه باشد.
«اما الان دیگر مثل اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد نیست که عکسهای جنگ ویتنام این قدرت را داشتند که مردم را واقعاً دچار شوک کنند ـــ خصوصاً عکس ادی آدامز از اعدام آن زندانی ویتکنگی و عکس نیک اوت از فرار آن دختر نُه ساله از بمب ناپالم. آن عکسها میتوانستند به جنگ پایان دهند اما الان دیگر نمیتوانند.»
میگوید: «این روزها به تصاویر غمبار عادت کردهایم و راحتتر آن را میبینیم که ازشان روی برگردانیم. بعضی از مردم احساس میکنند که دوست ندارند آرامششان بهم بخورد و بعضی از ادیتورها علامت هشدار جلو تصاویر میگذارند. تصورش را بکنید عکس دختری که از بمب ناپالم فرار میکرد با این هشدار نمایش داده میشد که "این عکس شامل جنایات جنگی و برهنگی است." در چنین حالتی آنقدرها شوک وارد نمیشود. یا کلیک میکنید یا نمیکنید. شما را ترغیب به اقدام نمیکند.»
«به نوعی ارزش کار ما کمی پایین آمده است.» مکث میکند و ادامه میدهد: «ولی هنوز هم میتوانیم تصاویر قوی و تأثیرگذار تولید کنیم. چارهای هم جز این نداریم.»
+وب سایت سرگئی پونومارف
+صفحه اینستاگرام سرگئی پونومارف