"من اگر بخواهم نمایشگاه ایده آل خودم را از آثار ارسالی به «جشن تصویر سال» برگزار کنم، میتوانم فقط ۵۰ قطعه را انتخاب کنم که هرکسی از دیدن آن شگفتزده شود! اما در این صورت دیگر نمایشگاه تصویر سال ایران نخواهد بود." [۱]
این گزارش از پانزدهمین نمایشگاه تصویر سال را میشود با همین جملات از کارگردان این جشن بزرگ تصویری آغاز کرد. جملاتی که بازخوانیاش در آغاز یک گزارش، هم مخاطب بازدید نکرده را در جریان آنچه در آن میگذرد قرار میدهد و هم آب پاکی را روی دست همهی منتقدان آن میریزد.
اما برای نگاهی به پانزدهمین جشن تصویر سال بد نیست به خاطر بیاوریم که اولین جرقهی برگزاری چنین برنامهای با هدف بوجود آوردن جشنی بود که بتواند پل ارتباطی میان همهی هنرهای تصویری باشد [۲] و این امر با توجه به از میان رفتن مرزهای تفکیککنندهی میان هنرهای تصویری بعد از دورهی مدرنیسم در هنر جهان، به خودی خود اتفاق مثبتی است. هر چند باید بررسی کرد که در این صحنه چه هنرهایی و از چه سطحی حضور پیدا کردهاند.
به نظر میرسد از نخستین دورهی برگزاری تصویر سال (با حضور ۱۲۰ نفر) تا امسال که پانزدهمین دوره (با بیش از ۴۰ هزار فریم عکس رسیده) را در پیش چشم داریم، به همین میزان که بر کمیت افزوده شده، از نقدهای وارد به آن چیزی کاسته نشده است. آنچه صمدیان در گفتوگوهای خود ابراز میکند حاکی از شوق برگزاری این جشن پرحجم دارد و به نظر میرسد آنچه برای او در اولویت است، ایجاد همین شوق در جوانان عکاسی است که با ورود یک عکسشان به جشنواره برای یک سال انرژی میگیرند.[۳] اگرچه این هدف به خودی خود ارزشمند است اما شاید انتظارها از یک جشنوارهی پانزده ساله، به جای انرژی دادن به عکاسان جوانی که احتمالاً کار قابل قبولی هم ارائه ندادهاند، نمایش دستاوردهای تصویری قابل دفاع یک سال باشد.
اما در تصویر سال پانزدهم چه میگذرد؟
از بین چهل هزار فریم عکس ارسالی به جشن پانزدهم، هزار عکس به دو شکل چاپی و مولتیمدیا در بخشهای خبری، مستند اجتماعی، نگاهی دیگر، هنر و هنرمندان و ورزشی به نمایش درآمد. داوری همهی بخشهای عکس توسط یک گروه سه نفره متشکل از محمد فرنود، نادر داوودی و بهنام صدیقی انجام شده است. با نگاهی به آثار بخشهای مختلف در حوزهی عکس به نظر میرسد بخشبندی نمایشگاه میبایست به شکلی دقیقتر یا متفاوت از آنچه وجود دارد صورت گیرد؛ چراکه تعدادی از عکسها میتوانند در بخشهای دیگر نیز باشند و یا اساساً مربوط به بخش دیگری میشوند.
اگرچه سلیقهی داوری را در چنین امری نمیتوان نادیده گرفت و مسلماً انتخاب از سوی افراد مختلف، متفاوت خواهد بود، اما این مساله در بعضی موارد سؤال برانگیز است. به طور مثال عکس پرترهای که در بخش مستند اجتماعی قرار میگیرد، قاعدتاً میبایست چیزی فراتر از این پرترهی ساده را به مخاطب نشان دهد تا لزوم قرارگیری در این بخش را داشته باشد؛ نکتهای حاکی از یک مسالهی اجتماعی، یک پدیده، داستان یا نگاه ویژهای که در مورد برخی از این عکسها وجود ندارد یا برای بودنشان در این بخش نیاز به یک متن یا کپشن و توضیح دارند. این امر در بسیاری از عکسهای بخش مستند اجتماعی صادق است. از طرفی عکس مستند اجتماعی در بسیاری از موارد با تک عکس معنی پیدا نمیکند.
تک عکسهای بدون شرح و حتی بدون عنوان -که بتواند دست کم راهنمایی برای راهیابی مخاطب به آن داستان باشد- صرفاً به عنوان عکسهایی با ظاهر چشمنواز به شکل یک آلبوم برای بیننده باقی میمانند. یک تک عکس از پرواز گروهی پرندگان، یا کلوزآپ چند گوزن بدون هیچ شرحی چطور در بخش مستند اجتماعی قرار میگیرد؟ از طرفی موضوعاتی وجود دارد که آنقدر در جشنوارهها و مسابقات به صورت مکرر و یک شکل دیده شدهاند که دیگر جذابیتی برای مخاطب باقی نگذاشتهاند. مراسم «پیر شالیار» یکی از این نمونههاست؛ بدیهی است اگر از همین موضوع تکراری، جنبهی دیگری به مخاطب نشان داده میشد، قطعاً جای بحث نداشت.
حضور عکسهای مشابه در بخش «ایران ما» و همینطور «نگاهی دیگر» با عکسهای «مستند اجتماعی» نیز در ادامهی آنچه در مورد بخشبندی ذکر شد، قابل تأمل است. عکس از مانکنهای فروشگاهها یا زن روستایی که از کنار دیواری رنگی عبور میکند چطور در بخش «نگاهی دیگر» میآید در حالیکه عکسهایی مشابه آن با همان ویژگیهای تصویری در «مستند اجتماعی» هم آمده بود؟
به جز «بخشبندی» شاید «عنوانبندی» نیز، چندان دقیق نیست. «نگاهی دیگر» یا «خلاقه» واژهی پر ابهامی است. آیا منظور «عکاسی هنری» است؟ که در آن صورت حتماً عکسها میبایست با استیتمنت هنرمند همراه باشند و از طرفی تک عکس مانکن فروشگاه و زن روستایی چطور در بخش «عکاسی هنری» قرار میگیرد؟ اگر منظور عکسی است که نگاه عکاسش خلاقه بوده، که در آن صورت با تعریفی کلی روبرو میشویم که با معیارهای امروز نیز همخوان نیست؛ چراکه امروز عکس خبری هم نیازمند نگاهی خلاقه است.
در این بخش نیز عکسهای متعددی به چشم میخورند که میتوانستد در داوری کنار گذاشته شوند؛ فوتومونتاژهای دمدستی مثل ته سیگارهای چسبانده شده روی جاده یا کبریتهایی که مثل چنار در بیابان روئیدهاند.
برخی نقدهای قبلی، به عکسهای بخش «مناطق محروم» نیز که امسال به تصویر سال افزوده شده وارد است. از طرف دیگر در این بخش نیز نوعی از عکاسی که در سالهای اخیر بسیار دیده شده تکرار شده است؛ مجموعهی چهارتایی از زنان کم سن پیر چهره که در نمایشگاه «جایزهی شید» نیز ارائه شده بود از این دست است. عکسهایی که گویا تبدیل به فرمول رایج حاضرآمادهای برای گروهی از عکاسان شدهاست: یک آدم (زن، مرد، بچه)، یک پس زمینه با چادر گلدار و چیلیک.
در کنار همهی اینها میشود به ارائهی همسان آثار با سایزهای یکسان و شیوهی یکدست به عنوان نکتهی مثبت تصویر سال اشاره کرد. همینطور میتوان به مجموعهی «پادشاهی حیوانات» از آلفرد یعقوبزاده به عنوان یک نمونهی شسته رفتهی مجموعهی عکس در بخش «مستند اجتماعی» اشاره کرد که مخاطب از طریق آن نه تنها داستانی مشخص را دنبال میکند، بلکه به نگاه شخصی و خلاقهی عکاس نیز راه پیدا میکند.
بخش «خبری» جشنواره نیز نسبت به سایر بخشها موفقتر است. بخشی که میتواند به راحتی محلی برای نمایش تمام اتفاقات یک سال و دستاورد عکاسی خبری در این مدت زمان باشد و کمبودهای بستر ارائه در این حوزه را پوشش دهد.
تصویر سال در کنار بخش اصلی عکاسی، بخشهای الحاقی دیگری در زمینهی کاریکاتور، گرافیک و فیلم دارد که اتفاقاً بزرگداشت شخصیتهای تصویریاش را هرسال از همین حوزهی آخر –سینما- برمیگزیند. امری که باوجود فستیوال و جشنوارههای ویژهی سینمایی در کشور، خیلی منطقی به نظر نمیرسد و میشد چنین بزرگداشتی معطوف به حوزهی عکاسی باقی بماند.
پانوشت:
۱ – گفتوگو با فاطمه حامدی خواه، خبرگزاری مهر، دیماه ۱۳۹۶
۲ – گفتگو با سما بابایی، خبر آنلاین، ۱۳۸۹
۳ – گفتگو با گیتا جاودانی، سایت عکاسی، بهمن ۱۳۸۷
عکس:
بخشی از عکس پانورامای فرهاد توکلی فارسانی، ارائه شده بر روی دعوتنامه جشنواره تصویر سال پانزدهم