«این قابهای سیاه برای خفه و محدود کردن مردانی با تفکرات سنتی و مردسالار است. سفیدی پس زمینه برخلاف، روشنی و سادگی، آنها را در خود غرق نمیکند بلکه برجسته و بزرگترشان میکند تا نشان دهد اینها همه نمایش است … نمایشی ظاهری از مردانگی … چون دیگر چیزی برای نشان دادن مردانگی خود در گود ندارند …»
مهگامه پروانه
مهگامه پروانه، دو مرد را از زورخانه به آتلیه کشانده و برای چند ساعت به آنها پول داده تا مقابل دوربین، خودشان باشند. یعنی مردانی باشند که با وسایل سنتی ورزشی باستانی فیگور میگیرند. «موهایشان مدل آلمانی است. بدنشان هیچ مویی ندارد. از سبیل و ریش هم خبری نیست. یعنی المانهای ظاهری مردانگی را ندارند …»
مهگامه پروانه
شلوارکهای پرزرق و برق، کباده و میل، اشیای حجمدهنده به فضای تخت عکسهاست. نوع جنبش و کمپوزسیون هر کادر نشاندهنده به اتمام رسیدن یک دوره با آدمهایی است که شاید فقط زور بازو و ژستشان باقی مانده. انگار که آخرین آثار پوریای ولی و تختی هم در یک پسزمینه سفید بر باد رفته. تضاد بین مدرنیته و سنت .
نمایشگاه گروهی «زورخانه» ۱، تا همین چند روز پیش در گالری راهابریشم برپا بود.
نمایشگاه دو عکاس و یک گرافیست که از ۱۷ فروردین شروع شد، کارهایی را در خود داشت که نماینده عیاران، جوانمردان و میانداران زورخانهای بود. این پروژه به سه بخش تقسیم شد :
– پروانه سراغ آدمهای همین دوره رفته؛ زورخانههای انگشت شماری که آدمهای محدودی در آنها میل میزنند؛ شاید آیین و رسوم ورزش باستانی این گروه آنقدر با گذشته فاصله گرفته که دیگر اصول اولیهاش هم به فراموشی سپرده شده . عکسهای پروانه سرد است. در مجموعه سه عکس تلاش شده تا حرکت صلیب را در سه شکل مرسوم آن با چرخش باستانی نشان دهد. این حرکت به لخت شدن و سردی صحنه کمک کرده. در هیچکدام از عکسها چهره، مشخص نیست؛ یا نماهای بسته از دست، پا و کمر در قابها جمع شده یا کادرهای باز با فضای سفید مطلق، مردها را تمام قد دربرگرفته؛ انگار عکاس عمدا نخواسته به آنها نزدیک شود.
محمدرضا شریفزاده
محمدرضا شریفزاده به سراغ دوره قاجار و عیاران آن زمان رفته. عکسهای او از حرکات و موقعیتهای مختلف زورخانهای پشت حروف ابجد دعا و طلسم پنهان شده. عکسها مخاطب را زیاد نگه نمیدارند. همانطور که در راهروی «راه ابریشم» کنار هم قرار گرفتهاند، از کنار مردانی با خالکوبیهای متنوع روی بدن رد میشوی. همه را با یک نظر میبینی و میروی. شاید چون دیگر مفهوم واقعی عکس را ندارند، یا حروف جاندارتر از سوژه است یا …
محمدرضا شریفزاده
بهزاد شفق، چند کار با المانهای دوره میترا دارد که گرافیک مطلقاند. فقط از عکسهای زورخانهای پروانه در آنها استفاده شده. او به دوره باستان برگشته. بامداد، نیمروز، شامگاه و صلیب تابلوهای اوست که با سمبلهای دوره میترا؛ شیر، عقاب، ورزا، نیلوفر آبی، نخل و سرو آمیخته شده. او به عیاران و زورخانههای پرداخته که شاید سابقه تاریخی آن هم در ذهن کسی نمانده باشد.
نمایشگاه زورخانه ۲ با عکسهای مهرانه آتشی و اسعد نقشبندی درست بعد از این نمایشگاه کار خود را آغاز کرد. عده دیگری از عکاسان به سراغ مردان درون گود رفتند تا به اتمام رسیدن یک دوره اصیل ایرانی را نمایش دهند. عکاسی از زوال و نابودی یک نسل و یک مفهوم … این ها دیگر آن مردان گود قدیمی نیستند. این را عکاسانی می گویند که اخیرا به ورزش باستانی با زوایای مختلف نگاه می کنند.