اختصاصی «سایت عکاسی» – هر عکسی که آفریده میشود هدف آشکار و پنهانی دارد. منتقل کننده پیام است و عکاس به خوبی میداند که کدام نشانه و یا کدام نماد را به کار بگیرد تا پیامش، شعارش، هدفش با واسطه یا بیواسطه به مخاطب برسد، درگیرش کند و منتظر واکنش خوب و یا بد آنها باشد…
برای مثال «بیابان نشاندهنده صداقتی بیرحمانه و جدالی ناگوار و سخت برای بقاست و یا جنگل که میتواند نشانی از شادابی و حاصلخیزی باشد و یا نمادی از هرجومرج و آشفتگی. کوه نماد استواری و پایداری و اقیانوس که به مظهر زهدان جهان و سرچشمه زایش معروف است [۱]» همچنین بهترین نماد برای نشان دادن احساسات و عواطف درونی انسان است. آرامش امواجش آرامش درون است و طوفانش برآشفتگی درون. دریا و اقیانوس گویی رمز ناخودآگاه است. با نگاه کردن به آن به سفر میرویم به گوشه گوشههای ناشناخته ذهن سرک میکشیم و وارد دنیایی میشویم که در حالت عادی از آن بیخبریم. دریا نشانه بارز زندگی است. سخت است اما میتواند لذتبخش باشد. عمق دارد و با طول و عرض بیانتهایش، آرامش و سادگیاش و حتی امواج خروشانش میتواند به راحتی خود زندگی باشد.
دلیل پرداختن به دریابیش از هر المان دیگری، اشاره به مجموعه بی نظیر Seascapes اثر هیروشی سوگیموتو است. مجموعهای با بیش از ۲۰۰ عکس سیاهوسفید از اقیانوس در سرتاسر جهان. عکسهایی که تا بخواهیم لذتبخش و دوستداشتنی است. تا بخواهیم جذاب است و سرشار از آرامش. گویی شکل دیگری از مراقبه عکاس بوده با جهان روبه رویش. به همین خاطر اگر به نام مکانها که در زیر عکسها نوشته شده نگاه نکنیم در نمییابیم که این افق، این دریا، این آسمان به کجای این جهان بیحد و مرز تعلق دارد.
عکاس بهسادگی ستیز بین دریا و آسمان، شب و روز را خاتمه داده و به زیبایی مورد نظرش پرداخته است. گویی آن لحظه را که میخواسته در عکسهایش منجمد کرده است. یک بخش، یک لحظه از آن بینهایت زیبا را انتخاب کرده و برای همیشه نگه داشته است. هر عکس دریاست و خط افق و تاریکی و روشنایی. برای هیروشی که دریا نشانهای از امنیت و آرامش است تمام این عکسها مراقبهای قدرتمند و عاشقانه است که از اکتشافات درونیاش و رسیدن به مرز باریک جسم و روحش خلق شدهاند. تفکر عمیق او به آن بخش از وجود که نادیدنی است. آن «خود» فراموششده که از ازل همراهمان بوده است، همه رازهای مگوی جهان هستی را میدانسته و بهمرور به واسطه زمینی شدن همه را از یاد برده است. اقیانوس برای سوگیموتو نمادی سمبلیک از زندگی و در کنارش اندازهگیری زمان است. حقیقتی که مدام تکرار میشود اما هرگز از رشد نمیماند. در واقع تمام این عکسها نگاه احساس است و گوش دادنِ چِشم…
عکاس عامدانه عامل عاطفی و احساسی رنگ را از دریا گرفته است. هر تصویر به دو بخش آسمان و دریا تقسیم شده است و جز خط افق که نشانه بارز همه عکسها به حساب میآید خطوط دیگری که بخواهد حواس مخاطب را به سمت و سویی دیگر بکشاند وجود ندارد. گذاشتن خط افق در وسط کادر همچون قبله عکاس است که خواسته اول تمام حواس خود و بعد در پی آن حواس مخاطب را به آن معطوف کند. شاید به همین خاطر است که هیچ جنبندهای در کادر دیده نمیشود. تنها نور است و سایه که همنشین دریا و آسمانش شدهاند. چهار عنصر اصلی که نه تنها پیکره عکسهای سوگیموتو را ساختهاند بلکه عناصر اصلی جهان هستی نیز هستند.
همه عکسها به هم شباهت دارند. تا حدی که گمان میکنی یک روز کامل روبهروی اقیانوسی ایستادهای و در زمانهای مختلف ثبتش کردهای. همین گمان اولیه بخش عمدهای از قصد عکاس را میرساند که در واقع با قرار دادن خط افق در وسط کادر میخواهد دو چیز را نشانمان دهد. اولین چیزی که اتفاق میافتد هدایت چشم است به مرکز عکس. به خط افق به مرز زمین و آسمان. و دومین چیز بیتفاوت بودن ناخودآگاه مخاطب به تک رنگ بودن عکسهاست. بیشتر اوقات دریا به چشم انسان یا به رنگ آبی است و یا به رنگ سبز. عکاس با حذف این عامل به طور غیر مستقیم به مخاطب یادآوری میکند که چه اهمیت دارد رنگ وقتی حقیقت همه جای دنیا یک شکل و یک معنا دارد. اینکه زمین با تمام ویژگیهای منحصر به فردش همه جا یک جور و یک شکل است. ماهیتش تغییری نمیکند و تنها انسان است که با نام گذاری مکانها اصرار به تفاوت و تمایز به سزرمینها دارد.
هیروشی سوگیموتو انسان آگاهی است که نور، هوا و آب را به عناصر تاکیدی در عکسهایش تبدیل کرده است تا همچون خودش مخاطب را نیز به این درک شهودی برساند که قبل از زمین آب بوده است و نور. و آفرینش زمین با این دو آغاز شده است.
اصلاً اجازه بدهید همه این بحثها را کنار بگذاریم. خیلی ساده فقط و فقط به آنها نگاه کنیم و حس آزادی و آرامش عکس را دریابیم. واقعیت این است که این تصاویر زیبا و آرام چیزی را در درون انسان بیدار میکند که به خوبی قابللمس است. تصاویری که آنقدر قدرتمند هستند که حتی مخاطبی عادی هم برای لحظهای در مقابل این عکسها متوقف میشود و برای مدتی به خط افق خیره میماند و با صدای آرام امواجی که در ذهنش میشنود صرف نظر از زمان و فارغ از گذشته و حال و آینده خود را دمی از این جهان و هر چه در آن است رها میکند.