اختصاصی «سایت عکاسی» – ریچارد لیروید [Richard Learoyd] متولد ۱۹۶۶ در انگلستان است. او عکاسی را زیر نظر «توماس جاشوا کوپر» در دانشگاه گلاسکو گذراند و پس از آن در موزهی ویکتوریا آلبرت لندن و موزه هنر متروپولتین در نیویورک و…کارهایش را به نمایش گذاشت. لیروید به عنوان عکاس معاصر شیفته عکاسی به سبک و سیاق گذشته است. عکاسی به سبک تاریکخانه با دوربین قطع بزرگ و کاغذهای حساس به نور و… نه اینکه عکاسی دیجیتال را نشناسد و کاربردهای نرمافزاری نداند اما معتقد است این سبک از عکاسی جدا از قدمتی که دارد زیباییشناسی خاصی را به عکس خصوصا پرتره میبخشد و توان این را دارد که حس عکس را بیهیچ واسطهای به مخاطب منتقل کند.
عکسهای لیروید موضوعات متعددی را در بر میگیرد. پرتره، حیوانات، طبیعت و …. اما چیزی که هنر عکاسی لیروید را تا مدتها در یاد مخاطب نگه میدارد، پرترههای اوست. پرترههایی که در عین سادگی فیگوراتیو هستند و قبل از هر چیز ما را به یاد بهترین نقاشان قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی میاندازد. تکنیک عکاسی وی در عکسها عمق میدان کمی را ایجاد کرده است اما با این حال نمیتوان از کیفیت عجیب و زنده رنگها و دیدن جزئیات بسیار کوچک در عکس حرفی نزد. فوکوس عکس در همان نقطهای که عکاس انتخاب کرده است بسیار بالا و دقیق است و قسمتهایی که از فوکوس خارج است حسی مرموز و گاه رویایی به مخاطب میدهد.
ما خیلی زود متوجه میشویم که عکاس از لحاظ عاطفی و روانی با شخصیتهایش گره خورده است. گویی مدلهایش را در لحظهای به خصوص و شخصی گیر انداخته است و با آنها درگیر شده است. این حس نزدیکی، و تلاش برای بیرون کشیدن انزوای تک تک آنها نه تنها عامدانه است بلکه به نحوی در پی به چالش کشیدن درک و فهم مخاطب نیز هست. چشمها در عکسهای لیورد شاخصه اصلی و نقطه اتصال احساس است. تمام داستان در چشمها خلاصه شده است. هر یک از این شخصیتها روایتگر درونگرایی، نا امیدی و تنهایی است که در چشمها انعکاس یافته و عکاس به خوبی توانسته است مخاطب را درگیر این حس و حال کند.
توجه به فیگورها، نحوه نشستن و حتی لباسی که به تن کرده اند کاملا حساب شده و دقیق است. عکاس به همه اینها فکر کرده است. مثلا لباسها اکثرا قدیمی است و با وجود رنگهایی که به واسطه همین لباسها در عکسهایش به کار برده به خاطر نحوه نورپردازی و پس زمینهای محو چیزی از فضای سرد و مه آلود عکس کم نکرده است. پرتره، رنگ مو، خال، جزئیات کوچک روی پوست، نحوه آرایش موها، و… به تنهایی میتواند قابل توجه باشد. پارچه سفیدی که به روی صندلی کشیده است فضای خالی و سردی را القا می کند و انتخاب پس زمینهای ساده و یکنواخت با سایه روشنی خفیف سکوتی سنگین و دلهره آور به وجود آورده است. همه چیز در عکسهای لیورد سرشار از سکون و وهم و خیال است. پرهیز عکاس از پوشاندن عیب و نقصها و نشان دادن خود واقعی آنها در هر شرایطی از ویژگی عکسهایش به حساب میآید و مخاطب شاید برای لحظهای از یاد ببرد که او از تمامی این شخصیتها بازی گرفته است.
لیروید معتقد است عکس باید توانایی برقراری ارتباط با احساسات انسانی را داشته باشد. به تعبیری دیگر، باید بتواند احساسات مخاطب را برانگیزد. باید بتواند مخاطب را به درون هر عکس بکشد و وادار به کندو کاو کند… شاید آنقدرها هم مهم نباشد که شما به چه سبک و سیاقی عکاسی میکنید از چه دوربینی و با چه تجهیزاتی اما باید آن چیزی را که نقطه اتصال شما با مخاطب است از هر راهی که خودتان میدانید در عکسهایتان ایجاد کنید اگر این اتفاق بیافتد حتما شما گامهای محکمتری به سوی موفقیت برداشتهاید.