سلف پرتره عکاس
اختصاصی «سایت عکاسی» – در دورانی که ما در معرض بمباران عکسهایی تکراری، کلیشهای و کسالتبار در محیط زندگی خود و یا در فضای مجازی هستیم که توسط هزاران هزار عکاس آماتور و حتی گاه حرفهای در حال تولید است، بازبینی مجموعه عکسهای خیابان شوم (Grim Street) اثر عکاسی بزرگ و صاحب سبک در ژانر عکاسی خیابانی، یعنی مارک کوهن (Mark Cohen)، میتواند بسیار جذاب و تاملبرانگیز باشد.
در عکسهای کوهن ما با جهانی کاملا عادی و آشنا از شهری کوچکی در ایالت پنسیلوانیای آمریکا، زادگاه عکاس، رو به رو هستیم. شهری معمولی اما با نگاهی متفاوت، که دیگر نمیتوان بیتفاوت و سریع از کنار آن عبور کرد و ذهن بر جزئیاتی از این تصاویر متمرکز میشود که آشنا اما غریب در برابر دیدمان قرار گرفتهاند.
مارک کوهن که متولد ۱۹۴۳ میلادی است، پس از به پایان رساندن تحصیلاتش در دههی شصت میلادی، استودیوی عکاسی خود را تاسیس کرد و تا سالهای اخیر، به مدت ۴۰ سال به عکاسی و به نوعی مکاشفه در محلههای شهر زادگاهش پرداخت. آثار او پر از جزئیات زندگی روزمره اما نادیده گرفته شده است؛ تصاویری که با نمایی نزدیک از افراد با سرها و اندامهایی برش خورده، در قابی با ترکیببندی غیرمتعارف و به شدت پرکنتراست – حاصل نور مستقیم فلاش – در فضایی سورئال و هولناک، فضای حاکم بر دههی ۷۰ خیابانی آمریکایی را از دریچهی نگاه عکاس به نمایش میگذارد.
آنچه انتظار میرود در تصویری شاد و پر نشاط از دخترکی در حال طناب بازی دید، در یکی از عکسهای کوهن تبدیل به تصویری میشود از اندام بدون سر دخترک در لحظهای فریز شده با نور مستقیم فلاش که طناب به مانند ماری به دور پاهایی با جوراب بلند سفید تابیده و سایهی بلند و تاریکش در خیابانی وهم انگیز بین اشباعی نامانوس امتداد یافته است.
در عکسی دیگر، با فاصلهای نزدیک، ردیف دندانهای سفید برق زدهای را میبینیم که معلوم نیست در حال خندیدن است یا آمادهی بلعیدن بیننده در این سوی تصویر.
و یا باز هم در نمایی درشت، زنجیری میبینیم پیچیده شده به دور کمر فردی که بین نردههای آهنی محصور شده و تداعی کنندهی افسانههای شیاطین و اسیرانش است.
در تصویری دیگر، کودک خردسال سفیدپوشی با عصایی در دست در برابر ما با چهرهای فرشتهگون قرارگرفته که افرادی سیاه پوش به همراه سگ خود او را محاصره کرده و به ناکجاآباد هدایتش میکنند. تصویر از پس تصویر بر شومی و هولناکی خیابان کوهن افزوده میشود.
در آثار کوهن میتوان پنج مشخصه اصلی رسانهی عکاسی، که جان سارکوفسکی در مقاله مشهورش، "چشم عکاس"، تبیین کرده را به وضوح دید:
۱. برخورد نزدیک با واقعیت زندگی مردم و موضوعات پیش و پا افتاده و روزمرهشان.
۲. تمرکز بر جزئیات نادیده گرفته شدهی بخشی از این واقعیت زندگی با برجستهنمایی موضوعات.
۳. استفاده از کادرهای قاب گرفته شدهی غریزی جهت تمرکز، گزینش یا حذف این واقعیتها.
۴. کمک گرفتن از زاویه دیدهای خاص در ایجاد فضایی مبهم و خیالی.
۵. آنی بودن عکسها و نمایش لحظهای خاص از زمان جاری رویدادها.
با تمرکز بر این ویژگیهای ناب عکاسانه و از خلال بازبینی ویدئویی بسیار جذاب از پشت صحنهی عکاسی کوهن، میتوان تمهیدات خاص او در رسیدن به معنای مورد نظرش را یافت و به بحث گذاشت. نور مستقیم فلاش که از ویژگیهای بارز کارهای کوهن است تنها برای پر کردن سایهها در روز و یا روشن کردن سوژه در تاریکی نیست، او از این نور برای برجسته کردن افراد و جداکردنشان از پس زمینه استفاده میکند. از سویی دیگر عکاسی آنی(Snapshot)، بدون استفاده از منظرهیاب دوربین، به او کمک کرده تا دید دوربین را پایین آورده و به کمک حس غریزی تکامل یافتهای ترکیب مناسب را به درستی حدس بزند.
کوهن با استفاده از لنز واید جهت بدست آوردن وضوح و عمق میدان زیاد سعی کرده تا حد ممکن به مردم بیشتر نزدیک شود. جلب نظر افراد برای ژست گرفتن جلوی دوربین در برخی از تصاویر به خوبی دیده میشود و برعکس شاتهایی بیهوا و غیرمنتظره در برخی دیگر از تصاویر سبب شده تا افراد چهرههای خود را به اشکال مختلف پنهان کنند. استفاده از تقارن و تناقض و تضاد در تصاویر به ایجاد و خلق معانی جدید کمک کرده و برخلاف رنگهای فریبنده و به ظاهر زیبایی که در فضای واقعی شهر در فیلم پشت صحنه میبینیم، کوهن از عکاسی سیاه و سفید برای کم کردن این تاثیر بهره جسته است.
کوهن با عکاسی از محیط زندگی خود، محله و خیابانهای شهر زادگاهش، همچون بسیاری از عکاسان به نام بار دیگر اثبات میکند که برای گرفتن عکسهایی خوب و جذاب نیاز نیست که حتما بار سفر ببندیم و از مکانهای دیدنی و شهرهای پرزرق و برق و خیابانهایشان عکس بگیریم. او در سیر و سلوک عکاسیاش در خیابانها قدم میزند و به نوعی به مکاشفه میپردازد. او به تجربیات خود از جهان عکاسی و دنیای پیرامونش افزوده و با تکامل روشهای عکاسانه، کیفیات حسی خود از پیرامونش را غنا میبخشد. در ترکیب بندیهای غیرمتعارف کوهن که نشان از نوعی خلاقیت و گواهی بر چشمی جستجوگر است میتوان خواست و تلاش او برای یافتن شیوهای منحصر به فرد را به وضوح دید.
مجموعهی «خیابان شوم»، در سال ۲۰۰۵ در کتابی به همین نام به چاپ رسید و ما را با عکاسی که با افول مدرنیسم در عکاسی به فراموشی سپرده شده بود، از نو آشنا کرد. بازبینی این آثار و تحلیل نگاه خاص کوهن به عکاسی خیابانی، برای نسل جوانی که بیشتر در قید و بند تکنیک و ابزارهای عکاسی هستند و همواره به ظاهر از نبود سوژه رنج میبرند، میتواند بسیار آموزنده باشد.
پینوشت:
این نوشته نقد منتخب یکی از هنرجویان کلاس نقد عکس زانیار بلوری بوده است که به منظور انتشار اختصاصی در «سایت عکاسی» توسط آن مدرس ویرایش شده است.