اختصاصی «سایت عکاسی» – آنی لپالا (Anni Leppala) متولد ۱۹۸۱ در هلسینکی فنلاند است. عکاس جوانی که در سال۲۰۱۰  جایزه هنرمند سال فنلاند را از آن خود کرد و بسیاری از منتقدان برای او آینده پر باری را پیش‌بینی کردند. او مقطع کارشناسی عکاسی خود را در دانشگاه علوم کاربردی تورکو و فوق‌لیسانس خود را در دانشگاه هنر و طراحی هلسینکی گذرانده و آثارش در چندین نمایشگاه در فنلاند، آلمان، اسپانیا، فرانسه، انگلستان و ایتالیا نمایش داده شده است.

   او به طور وسواس‌گونه‌ای رابطه گذشته و حال را به تصویر می‌کشد. ثبت لحظاتی که از نگاه او ارزشمند و محرک هستند و جریانی را خلق می‌کنند برای ساختن چیزی که تا همیشه باقی بماند. سبک عکاسی او به دریافت واقعیتی از مناظر، سطوح و فضاهایی محصور است که شخصیتی منزوی و تنها قرار است داستانی را مرموزانه روایت کند. شخصیت‌هایی که بدون استثنا مونث‌اند و در برشی از زمان در لحظه‌ای گذرا به همراه تمام نشانه‌هایی که روایتگر داستان‌های کوچک و بزرگشان است منجمد شده‌اند و این‌گونه به گذشته و خاطرات و تاریخ پیوند می‌خورند.



   عکس‌های آنی مجموعه نیستند اما همه‌شان گویی به وسیله نخی نامرئی به یکدیگر متصل شده‌اند. ارتباط‌ها، شباهت‌ها و حتی نشانه‌هایی کوچک که در عکس‌هایش محسوس است می‌تواند همه‌ی شخصیت‌های بی‌ربط عکس‌ها را به یکدیگر مربوط کند و این‌گونه به نظر برسد که شخصیت حاضر در عکس دست مخاطب را آرام و بی‌صدا می‌گیرد و به سمت پنهان و ناشناسی خارج از تصویر هدایت می‌کند. به سمت چیزی نامحسوس. و همین حس رمزآلود و مبهم به جذابیت عکس‌هایش کمک کرده است.



  اجزای کلیدی در عکس‌های آنی نورها، زن‌ها و رنگ‌ها هستند که گاه رگه‌هایی از حضور طبیعت نیز دیده می‌شود. در واقع می‌توان گفت این سه عنصر به نوعی نقش زبانی نمادین را بازی می‌کنند که هر بییننده‌ای بتواند با موضوع ارتباط برقرار کند. نورها اکثرا نور روز هستند. طبیعی و دست‌نخورده که در لحظه‌ای درست به کار آمده‌اند.



  زن‌ها همه جوانند. با هویتی پنهان و مرموز. صورت ندارند. خودشان را پشت پرده، لابه‌لای موهای آشفته، برگه‌های کتاب و یا سایه‌ها پنهان کرده‌اند همراه با فیگور‌هایی که خبر از انزوا و حالی ناخوش می‌دهد و به مخاطب این اجازه را می‌دهد که مسخ عکس‌ها شود و بدون دانستن نام و یا زندگی شخصی آنها به درون داستان نفوذ کند. 

  رنگ‌ها عموما قرمز هستند که می‌تواند به شکل نمادینی به خون مربوط شود. چرخه قاعدگی، از دست دادن بکارت و …. در این میان اشاره به زمان و فضا دو عنصر مکملی است که در عکس‌هایش متنوع اما مدام تکرار می‌شوند. زمان به گذشته و خاطرات عکاس طعنه می‌زند که می‌تواند گذشته‌ی  تار و مبهم مخاطب هم باشد. لحظات از دست رفته و گریز پایی که دغدغه بزرگ عکاس است و به وسیله آن مخاطب می‌تواند با دیدن عکس‌ها به تجارب و خاطره‌هایش گریز بزند و با جزئیات کوچک در عکس چون یک تکه نور، فضایی خالی و یا حتی رنگی که کل عکس را احاطه کرده است رازهای مگوی درونش را پیش خودش بازگو کند. این تصویر پنهان و نادیده که در ذهن مخاطب به واسطه دیدن عکس‌های آنی شکل می‌گیرد می‌تواند همان تصویر سومی باشد که عکاس به آن یقین دارد و مخاطب از خلق آن شگفت‌زده و گاه هراسان است. تصویری که به زندگی واقعی متصل می‌شود و هم گام با داستان عکس به حقیقتی می‌رسد که ماندگار می‌شود.  
 


 

 حس منجمدگونه زمان در عکس‌های آنی علاقه اوست به حفظ خاطرات، نوستالژی و فرصتی که زمان در لحظه به او می‌دهد و در لحظه همان فرصت را به گذشته تبدیل می‌کند و نیز تلنگر زدن به آگاهی و هوشیاری فرد در لحظه و به دام انداختن واقعیتی که دیده می‌شود و به سرعت نیز محو می‌شود. متوقف کردن چیزی در زمان که هنوز قابلیت ارتباط دارد و عکاس تلاش می‌کند از طریق ثباتی که در لحظات می‌یابد به زندگی بچسبد. پارادوکسی عجیب که اگر چه تلاش می‌کند با توقف زمان از آن محافظت کند اما باز هم به ناچار آن لحظه را در همان زمان به سرعت از دست می‌دهد و این اجتناب‌ناپذیر است…

منابع:
Fotografiamagazine
Db-artmag
Nordicexchange.net