تصویر ۱. نمایشگاه ویزا پور ایماژ در شهر پرپینْیان
فستیوال بینالمللی عکاسی خبری (فتوژورنالیسم) ویزا پور ایماژ[۱] در شهر پرپینْیان در جنوب فرانسه هر سال میزبان گزیدهای از عکسهای خبری و مستند برجسته از سرتاسر جهان است. ویزا پور ایماژ ۲۰۱۹ از نهم شهریور ۱۳۹۸ دربهایش را روی تماشاگران گشوده و این رویداد تا ۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ادامه دارد.
در این رویداد عکسهایی از رخدادها و مسائل سالهای اخیر جهان میبینیم، از جمله شکست داعش در عراق، جنگهای یمن، لیبی و کشمیر، مسألهی ونزوئلا، مسائل مهاجرت، اعتراضات پاریس، معضلات محیط زیستی و توریسم حیاتوحش، بهاضافهی عکسهایی از سالهای دورتر. در ادامه نگاهی داریم به تعدادی از این مجموعهها.
اعتراضات فرانسه
در پی افزایش مالیات سوخت در فرانسه، در ماه می سال ۲۰۱۸ دادخواستنامهی اینترنتی پخش شد و طی شش ماه در ماه نوامبر به بیش از یک میلیون امضاء رسید. با چنین پشتوانهای، معترضان تصمیم گرفتند که در ۱۷ نوامبر تظاهراتی در سرتاسر فرانسه برگزار کنند (معروف به اکت ۱).
از آنجایی که این اعتراضات دربارهی سوخت بود، معترضان خیابانها و میدانهای شهر را بهعنوان محل تظاهرات انتخاب کردند و همگی جلیقههای شبنما پوشیدند (طبق قوانین ایمنی فرانسه، وجود این جلیقههای شبنما در هر وسیلهی نقلیه الزامی است). با ادامه و گسترش این تظاهرات، اعتراضات فرانسه به اعتراض جلیقهزردها معروف شد.
اُلیویه کُره[۲] با مجموعهاش با عنوان «جلیقهزردهای فرانسه» و اریک هاج[۳] با مجموعهی «دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه، جلیقهزردها، یکشنبه»، عکسهایی از این اعتراضات ادامهدار تهیه کردهاند. طبق مشاهدات این دو عکاس، این اعتراضات در آغاز حاصل اجتماعی از فرانسویهای ظاهراً ناهمگون بود: «جوان و پیر، چپ و راست، بازنشستگانی با مقرری بخورونمیر، خانوادهها، کشاورزان، مردان و زنان بیکار، والدین کودکان معلول و مردم طبقهی کارگر» نیز «مدیران، زنان جوان […] و موتورسواران». آنها از طریق این تظاهرات و، برای اولین بار، بیآن که مجبور باشند زیر پرچم حزبهای سیاسی بروند، میتوانستند اعتراض و خشمشان را بیان کنند.
به هر حال، با بستهشدن خیابانها و راه عبور خودروها در اکت ۱، تنشها و درگیریها شدت گرفت و با پخش شدن خبری مبنی بر کشتهشدن یک زن جلیقهزرد بر اثر اقدام یک رانندهی خانم برای عبور از میان راهبندان جلیقهزردها، جنبش وارد فاز جدیدی شد و یکی از طولانیترین اعتراضات خیابانی معاصر رقم خورد.
اعتراضاتی که در آغاز بهشکلی صلحآمیز شروع شده بود طی مدتی کوتاه به شورشی بیسابقه با برخوردهای خشونتآمیز در قلب اروپا تبدیل شد و یکی از زیباترین شهرهای جهان را صحنهی جدالی تمامعیار ساخت: بمبهای دودزا، خودروهای آتشگرفته و شیشههای شکستهی مغازههای لوکس.
ونزوئلا
«میان نور و سایه، زوجی زیر یک درخت در بعدازظهری پرنسیم در کاراکاس، شهری که همیشه بهاری است، هم را در آغوش گرفته بودند. آنها عاشق یکدیگر بودند، و اینک به هر فرصتی چنگ میزدند طوری که گویی آخرین شانسشان است. و این شاید آخرین شانسشان بود. «اینجا چیزی جز مرگ برایمان باقی نمانده»، پسر نوجوان این را میگفت. طی یک هفته، آنها از پل سیمُن بُلیوار میگذشتند و جزئی از ۳.۵ میلیون آواره میشدند.»
ونزوئلا یکی از بالاترین نرخهای آدمکشی را دارد (طبق آمار ثبتشده در دیدبان خشونت در ونزوئلا[۴]، ۲۸.۴۷۹ فقره قتل در سال ۲۰۱۶ رخ داده، یعنی ۹۱.۸ قتل در هر ۱۰۰.۰۰۰ نفر) و بالاترین نرخ تورم در جهان (یک میلیون درصد در سال ۲۰۱۹، طبق آمار صندوق بینالمللی پول[۵])؛ یکی از کمترین نرخهای دستمزد، بیشترین میزان فقر و در عین حال بالاترین ذخایر نفتی در منطقه، نیز رکورددار بیشترین تعداد ملکهی زیبایی و یکی از بالاترین نرخهای بارداری در میان نوجوانان. در چنین اوضاعی، میلیونها تن از ونزوئلاییها گزینهای جز فرار پیش روی خود نمیبینند: ونزوئلا دومین بزرگترین جمعیت مهاجر در جهان بعد از سوریهی جنگزده است.
آدریانا لورِئیرو فرناندز[۶] پروژهی «بهشت از دست رفته» را از سال ۲۰۱۲ آغاز کرد. او در این مجموعه افزایش خشونت در ونزوئلای در آستانهی هرجومرج را عکاسی کرده، پروژهای شخصی که بر پیچیدگیهای این بحران و نواحی خاکستریای که غالباً در روایتهای مرسوم دیده نمیشوند تمرکز دارد.
در مجموعهی «ونزوئلا – ۱۹۸۴» آلبارو ایبارا سابالا[۷] به سالهای دورتر ونزوئلا بازمیگردیم و میراث اوگو چاوِس فریاس و انقلاب بولیوارین او را میبینیم، انقلابی که برای اکثریت مردمان محروم در آمریکای لاتین امیدبخش بود و نوید فرصتهای بیشتر، آمریکای لاتین آزادتر و گسترش عدالت را میداد. اما این انقلاب به اصلیترین دشمن خود تبدیل شد: یک انقلاب تکحزبی و تمامیتخواه. سابالا پس از دههها کار کردن در ونزوئلا، اینک آن را در آستانهی فروپاشی میبیند.
بیست سال پس از انقلاب چاوس، ونزوئلا اینک حکومتی شکستخورده است و همهی آرمانهایش را از دست داده. در ونزوئلای امروز، حاکمان از قدرت جدا نمیشوند (طبق آمار سازمان ونزوئلایی حقوق بشری انجمن امور جنایی[۸]، ونزوئلا در حال حاضر ۷۹۵ زندانی سیاسی دارد و ۱۰۳ مورد از آنها بدون هیچ دادرسی رسمی زندانی شدهاند) و حقوق و نیازهای اساسی شهروندان دائماً زیر پا گذاشته میشوند.
جنگ
موصل آخرین سنگر داعش در عراق بود. در عکسهای آیْور پیکِت[۹] از نیویورک تایمز در مجموعهی «پایان خلافت» مردمی را میبینیم که پس از پایان این جنگ و بازپسگیری موصل، به شهر ویرانشدهشان بازگشتهاند و سعی میکنند میان اجساد رهاشدهی جنگجویان داعش، خانه و زندگیشان را بازیابند. برخی خانوادهها پس از ماهها تلاش، همچنان در پی یافتن عزیزانشان هستند. صدها هزار تن گریختند و هزاران تن جان باختند.
جنگ همچنان ادامه دارد. عکاس ایتالیایی لُرِنتْسو تونیولی[۱۰] از واشینگتن پست در مجموعهی «بحران یمن» پیامدهای بیش از چهار سال جنگ میان حوثیها و اتحاد حکومت یمن و ائتلاف عربستان سعودی را مستند کرده است.
اینک بیش از نیمی از جمعیت یمن با مسألهی قحطی و گرسنگی روبهرو هستند. طرف مقابل حوثیها، برای کنترل و ضعیف کردن آنها محدودیتهایی بر واردات غذا، دارو و سوخت وضع کرده اما این محدودیتها بیشترین صدمه را به شهروندان غیرنظامی وارد کرده است طوری که سازمان ملل آن را بدترین فاجعهی انسانی ساختهی انسان در جهان امروز میداند.
بیشترین صدمات در مناطق شمالی یمن که در دست حوثیهاست دیده میشود، چرا که بیشترین محدودیتها بر آن ناحیه اعمال شده است. هزاران کودک از سوء تغذیه و بیماریهای ناشی از آن، در معرض آسیب و مرگاند. در روستاهای دورافتاده، خانوادهها نمیتوانند از پس درمان یا حتی انتقال بیماران به درمانگاهها برآیند. فقر بهقدری است که برخی از خانوادهها مجبورند تصمیم بگیرند به کدام فرزند خود غذا بدهند.
توریسم حیاتوحش
کرستن لوس[۱۱] از نشنال جئوگرافی در مجموعهی «جنبهی تاریک توریسم حیاتوحش» با سفر به نقاط مختلف جهان شرایط امروز توریسم حیاتوحش و پشت صحنهی آن را مستند کرده است؛ حیوانات دربند و رنجدیدهای که قربانی این صنعت سرگرمی شدهاند.
کار او از سال ۲۰۱۸ و در آمازون آغاز شد، جایی که حیوانات وحشی را برای بازدید گردشگران و سلفیگرفتن آنها با حیوانات، در قفس نگهداری میکردند. او در تایلند با فیلهایی مواجه شد که برای گردشگران بسیار جذابیت داشتند. حدود ۳.۵۰۰ فیل آسیایی در تایلند در بند هستند، از فیلهای جوان برای اجرای نمایش استفاده میشود و از فیلهای پیرتر برای فیلسواری گردشگران. برای رام کردن این فیلها معمولاً آنها را از کودکی از مادرشان جدا کرده و شیوههای بیرحمانهای به کار میبرند.
در روسیه، سیرکهایی وجود دارند با هزاران خرس. این خرسها برای آموزش راه رفتن روی دو پای خود به یک دیوار زنجیر میشوند طوری که عضلات پاهای عقبیشان تقویت شود. لوس در روسیه همچنین با نمایشهای آبیای مواجه شد که در آنها دلفینها و بلوگا والها در شرایطی محنتبار درون تانکرها و خیمههای بادی از شهری به شهر دیگر منتقل میشدند.
سالهایی که گذشت
در مجموعههای «خاطرات یک عکاس» و «پنجاه سال در جبههی جنگ» عکسهایی از عکاسان کهنهکار آلَن کِلر[۱۲] و پتریک شووِل[۱۳] و جنبههای شخصیتری از چندین دهه فعالیت عکاسی آنها میبینیم.
آلَن کِلر در مجموعهی «خاطرات یک عکاس» در پی پاسخ به این پرسشها است که «من که هستم؟»، «چرا عکاس شدم؟» و «چرا همیشه رویای سفر در سر داشتهام، حتی از دوران کودکی؟» او به شرق اروپا سفر کرد تا ریشههای خانوادگیاش را بازیابد. این سفر همچنین تمرینی برای گزارشگری و عکاسی او بود. در نهایت، این سفر کاوشی شد برای یافتن هویتش: «عکاسی، سفر و کاوشم ناگهان بر هم انطباق یافتند.»
عکاس جنگ پتریک شووِل دربارهی جنگ میگوید، جنگی که پایانی ندارد. از جنگ ویتنام تا هجوم پاناما، از نبردهای چچن تا جنگ ششروزه، از اوکراین تا سوریه، او با حضورش در دهها نبرد در سرتاسر جهان طی نیم قرن، ماهیت جنگ را آشکار کرده:
«من مادر همه چیزم، نیروی عظیمی که جوامع را میراند و دگرگون میسازد. قویترین ابزار بیانیام. محکمهی تاریخم، قضاوت میکنم و جهان را شکل میدهم. من هستم که خدایان و پادشاهان را میسازم، اربابان و غلامان را. من چشمهی شیدایی آدمیام و صلح، درون افسونِ من زندگی دارد. قادرم برادران را جان هم بیاندازم، تا هنگام مرگشان. قادرم فرزند را از پدر بگیرم، شوهر را از همسر، نه یکی، بل هزاران و میلیونها، و آنان قربانیشان را میستایند. خشم را رها میکنم و میلیونها جان در دست دارم […]. با آغوش باز پذیرای آنان هستم که پی حاکمیت و زیر یوغ آوردن دیگران باشند، نیز پذیرای هر کسی که در جستوجوی آزادیست.[…] از زمان آغاز حیات آدمی، و طی قرنها، من، اینجا روی زمین، شعلههایم را برافروختهام، دوباره و دوباره، تا ابد، با غرش و خروش نبردها. هیچ سال و هیچ مکانی نبوده که در آن حضور نداشته باشم. اما آیا مرا درمییابند؟ چون خدای دریا پروتیوس، دائماً تغییر میکنم، برای تازهواردان صدا و چهرهام را تغییر دادهام. من وهمی بزرگم: ملتها مرا شکل وسیلهای برای رسیدن به هدف میبینند، اما در واقع این من هستم که اهداف غیرمنتظرهام را به آنها تحمیل میکنم، من هستم علت نابودی رژیمها، کشورها و جوامع؛ ارتشها مرا مهیا میکنند و، در نبردهاشان، باور دارند که مرا عاجز کردهاند، اما این من هستم که در نهایت ارتشها را زمین میزنم، هیچ کسی نمیتواند از محنت جنگهایم رهایی یابد. هدفی هستم در جامهی مبدل وسیله. با پیروزیهایم ادامه میدهم، با قوای تجربهام از انسانها و رخدادها، آدمی نمیتواند بی من زندگی کند یا مرا بفریبد.»
پینوشتها:
[۱] Visa pour l’Image
[۲] Olivier Coret
[۳] Eric Hadj
[۴] NGO Observatorio Venezolano de Violencia (OVV)
[۵] IMF.org
[۶] Adriana Loureiro Fernandez
[۷] Alvaro Ybarra Zavala
[۸] Foro Penal
[۹] Ivor Prickett
[۱۰] Lorenzo Tugnoli
[۱۱] Kirsten Luce
[۱۲] Alain Keler
[۱۳] Patrick Chauvel