در متنی که در سایت سینما-سینما 26 آبان‌ماه ۱۳۹۶ منتشر شده بود، امین شهنوازی مدعی شده بود که عکس‌های صادق سوری از قاچاق سوخت در زاهدان، عکس‌های پشت صحنه‌ی فیلمی از او با عنوان «قاچاق سوخت» است و صادق سوری، فیلمبردار این فیلم بدون کسب اجازه از او این عکس‌ها را به نمایش گذاشته است.

حال اکنون پس از یک سال از دعاوی طرح شده توسط آقای شهنوازی در سایت سینما-سینما و همچنین شکایتی که آقای شهنوازی علیه صادق سوری پیرو این مسئله در دادسرای فرهنگ و رسانه طرح کرده بودند، صادق سوری خطاب به محمد شهنوازی جوابیه‌ای را در سایت سینما-سینما منتشر کرده است که به درخواست وی در سایت عکاسی بازنشر می‎شود.

در متن اختصاصی سایت سینما سینما با عنوان «ادعای کارگردان «قاچاق سوخت»: فیلمبردار، بدون اجازه عکس های فیلمم را در هلند به نمایش گذاشت» نوشته‌ی زهرا نجفی که در مورخ ۱۳۹۶/۰۹/۲۹ در آن سایت منتشر شده بود، حاشیه‌هایی درباره‌ی مجموعه‌ی عکس قاچاق سوخت بنده به وجود آورده بود.

محمد امین شهنوازی پیرو ادعاهایش در مطلب شما شکایتی نیز در دادسرای فرهنگ و رسانه مطرح کرده بود. پس از طی روند دادگاه و بررسی مستندات، نتیجه‌ی این دادخواهی برخلاف پیش‌بینی شهنوازی شد! دادگاه برای بنده قرار منع تعقیب صادر و رأی به برائت بنده از این موضوع صادر نموده است. لذا برابر با ماده ۲۳ قانون مطبوعات، نکات زیر جهت تنویر افکار عمومی و درج به عنوان پاسخ در همان سایت ارائه می‌شود. مضافاً حکم نهایی دادسرا جهت رویت به پیوست ارسال می‌گردد.

• شما در نوشتار خود نام محمدامین شهنوازی را به عنوان مستند ساز آورده‌اید، لطفاً در همین ابتدای امر، یک فیلم مستند، دقت کنید!! فقط یک فیلم مستند از ایشان نام ببرید و یا ارائه کنید تا ما نیز ایشان را به عنوان فیلمساز بشناسیم! تمام تلاش امین شهنوازی برای فیلمسازی همین اثر برای تولید مستند است که نه به دلیل مسائل مالی (طبق ادعای شما) که به دلیل عدم آگاهی وی به اصول فیلمسازی و کارگردانی فیلم به نتیجه نرسیده است؛ البته تلاشی هم ایشان در شهرداری زاهدان داشتند که آن هم به دلیل نداشتن شناخت از مستند سازی به یک فیلم تبدیل نشده است. حال سؤال اینجاست که سایت شما بر اساس کدام سند نام مستند ساز بر محمدامین شهنوازی گذاشته است؟!

• بر اساس نوشته‌ی شما، شهنوازی در سال ۹۰ طرح مستند قاچاق سوخت را به عنوان یک موضوع، یافته و در کلاس آقای اسکویی ارائه می‌دهد. لازم است بدانید که موضوع قاچاق سوخت که شهنوازی با ادعا در سایت شما، از سال ۹۰ یافته‌اند از سال‌ها پیش مورد توجه بسیاری از خبرنگاران، عکاسان، فیلم‌سازان و حتی فعالان محیط زیست و اجتماعی بوده است و بارها قبل از این تاریخ در نشریات، عکس‌ها و فیلم‌های مختلف مطرح شده و این موضوع کشف جناب شهنوازی نبوده است! (ای کاش خبرنگار شما یک جستجوی ساده در اینترنت انجام می‌داد…)

به چند مورد از ثبت این موضوع که خود بنده نیز در آن‌ها مشارکت داشته‌ام اشاره می‌کنم:
– فیلم «جاده قدیم» به کارگردانی آقای حسین ریگی لادیز که بنده در آن فیلم دستیار کارگردان و عکاس بوده‌ام که در سال ۸۲ ساخته شده است! (درست ۸ سال قبل از کشف شهنوازی!)
– «فیلم قاچاق سوخت» به کارگردانی آقای حسین ریگی/ سال ۸۷ / همکاری بنده به عنوان تصویربردار (درست ۳ سال قبل از کشف ایشان)
– گزارش تصویری قاچاق بنزین/ بنده به عنوان عکاس حضور داشتم/ نشر در خبرگزاری مهر/ تاریخ ۸۸/۱۰/۲۸ (درست ۲ سال قبل از کشف ایشان)
– فیلم «اقتصاد در مرز» به کارگردانی آقای حسین ریگی / در سال ۹۰ / همکاری بنده به عنوان تصویربردار
– تصویربرداری و پژوهش فیلم «سوختِ ما سوخت» به کارگردانی آقای یاسین خوش آمدزهی/ از سال ۸۹ تا ۹۶

و نمونه‌های دیگری هم وجود دارد مانند کار آقای مازیار مشتاق گوهری که تصویربرداری شده و در مرحله‌ی تدوین است.

جالب است امین شهنوازی در گذشته هم چنین ادعاهایی را مطرح کرده بود و موضوع را هم به دادگاه کشانده بود، ایشان قاچاق سوخت را کشف خودش می‌داند و اشاره می‌کند که رفتن به چنین مکانی کار سختی است و غیر از آقای شهنوازی که طبق گفته‌ی خودش، اقوام و خویشاوندانش در این کار هستند شخص دیگری نمی‌تواند به این مکان‌ها دست پیدا کند. بد نیست اشاره کنم غیر از موارد بالا، مجموعه عکس خانم مهین محمدزاده که یک خانم است و رفتن به مکان‌های اینچنینی و خارج از عرف جامعه قاعدتاً برایش سخت‌تر است نیز وجود دارد، مجموعه‌ای با عنوان «زندگی در مرز» که در سال ۹۴ ارائه شده است.

بنابراین هم بکر بودن و هم عدم امکان حضور در فضایی با این موضوع که از طرف آقای شهنوازی مطرح شده بی معنی، مضحک و بی‌اساس است.

• در مطلب شما محمد امین شهنوازی مدعی شده است که این فرد از قاب‌هایی که من می‌بستم عکس می‌گرفت. زمانی هم که برای صدای شاتر به او اعتراض می‌کردم، پاسخ می‌داد این‌ صداها را بعداً می‌توانی در تدوین خارج کنی.

نخست اینکه اگر در هنگام فیلمبرداری، بنده امکان عکاسی هم داشته باشم قابلیت عجیب و خارق‌العاده است که نشان از توانایی بالای بنده دارد، چگونه می‌شود که هم پلان‌های فیلم را بگیرم و هم عکاسی کنم! فیلم‌برداری کار سنگینی است که احتیاج به تمرکز بالا دارد و هوشیاری دائم فیلمبردار را می‌طلبد، علاوه بر این راش‌های فیلم موجود است و اگر چنین فرض محالی امکان داشته باشد، بدون شک صدای شاتر دوربین روی تصاویر ضبط شده و قابل شنیدن است.

آقای شهنوازی ادعا کرده که عکس‌ها را از من خواسته و من گفته‌ام بعد از برداشتن عکس‌های شخصی به او تحویل می‌دهم، سؤال اینجاست که مگر من عکاس فیلم بوده‌ام؟ که آقای شهنوازی چنین درخواستی از من کرده باشد و من چنین پاسخی داده باشم. همین اشتباه نشان می‌دهد که از اساس این گفت‌وگوها دروغ است و خیال‌پردازی.

• در مطلب شما آقای شهنوازی ادعای تسویه حساب مالی با من را مطرح کردند، اما به هر حال سؤال من از شما و ایشان این است که اگر چنین ادعایی درست است چرا هم اکنون دو نامه در انجمن سینمای جوان و حراست شهرداری زاهدان از طرف بنده و سایر عوامل فیلم‌های به پایان نرسیده‌ی آقای شهنوازی وجود دارد و ۵ نفر از عوامل ایشان به عنوان طلبکار نامه‌ها را امضاء کرده‌اند. (آقایان وحید خدیر به عنوان دستیار تصویربردار، امید کریم و حسین عباس‌زاده به عنوان صدابردار و محسن شیرزایی به عنوان تدوین‌گر) که همه به دلیل عدم تسویه حساب چندین ماهه‌ی آقای شهنوازی از ایشان شکایت کرده‌ایم و البته قابل پیگیری است و اسنادش موجود! اگر ایشان ادعای استخدام بنده را دارد چرا هیچ‌گاه برای تسویه حساب اقدام ننمود؟! جالب است که آقای شهنوازی از شرایط سخت تهیه‌کنندگی گفته‌اند در حالی که هر دو مستند تهیه‌کننده دارند که در بالا به آن اشاره کردم.

حال فروش فرش زیرپا و عدم به سرانجام رسیدن کار به دلیل مشکلات مالی چه بازی است من نمی‌دانم. این در شرایطی است که ایشان بدون داشتن هیچ رزومه و تجربه‌ی فیلمسازی و تنها به دلیل ارتباطاتی که در شورای قبلی شهر زاهدان داشته‌اند توانسته بودند این کار را از شهرداری بگیرند و ما شنیده‌ایم که تسویه حساب هم کرده‌اند و پول قرارداد را کامل گرفته‌اند اما متأسفانه پول عوامل را هنوز پرداخت نکرده‌اند.

در انتها لازم می‌دانم اشاره کنم بنده از سال‌ها پیش با موضوع قاچاق سوخت درگیر بوده‌ام و عکس‌های مختلفی چه قبل و چه بعد از راش‌های فیلم آقای شهنوازی داشته‌ام که تاریخ و فریم‌های آنها موجود است. در موضوع این اتفاق باید بگویم که همواره افرادی هستند که از آب گل آلود ماهی بگیرند، اما حقیقت پنهان ماندنی نیست.

ضمن سپاس از روشنگری شما، بدیهی است حق خود برای تعقیب کیفری افرادی که بدون دلیل و مستندات باعث بردن آبروی حرفه‌ای و شغل من شده‌اند را برای خود محفوظ می‌دارم.